چشم اندازی به مکتب فلسفی قم

مشخصات کتاب

سرشناسه : ایزدپور ، محمدرضا

عنوان و نام پدیدآور : چشم اندازی به مکتب فلسفی قم/ محمدرضا ایزدپور، مهدی منفرد، حوریه عظیمی.

مشخصات نشر : قم: آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1383.

مشخصات ظاهری : دوازده، 244ص.

فروست : کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه و مکانت فرهنگی قم؛؛ مجموعه آثار شماره 45

شابک : 11000 ریال 964-60401-99-6:

یادداشت : کتابنامه: ص. [242] - 244؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : فیلسوفان اسلامی

موضوع : فلسفه اسلامی

شناسه افزوده : منفرد، مهدی، 1346 -

شناسه افزوده : عظیمی، حوریه، 1355 -

شناسه افزوده : کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و مکانت فرهنگی قم ( 1383 : قم )

شناسه افزوده : آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره : BBR12/الف 9چ 5 1383

رده بندی دیویی : 189/1

شماره کتابشناسی ملی : م 83-38138

ص: 1

اشارة

ص: 2

چشم اندازی به

مکتب فلسفی قم

مکتب فلسفی قم - محمدرضا ایزدپور

فلاسفه بعد از ملاصدرا - مهدی منفرد

تاریخ حکمت در شهر قم - حوریه عظیمی

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

فهرست مطالب

مقدمه کنگره... 1

مکتب فلسفی قم/ محمدرضا ایزدپور

89-5

تحقیقی درباره زندگی نامه برخی از فلاسفه قم... 7

عبدالرزاق لاهیجی قمی (مشهور به فیاض)... 9

اساتید... 13

شاگردان... 13

تألیفات... 13

ابتکارات... 14

محمد سعید بن محمد مفید قمی (قاضی سعید قمی)... 16

اساتید... 18

شاگردان... 18

تألیفات... 18

ابتکارات... 19

میرزا حسن لاهیجی قمی... 21

شاگردان... 22

اساتید... 23

تألیفات... 23

میرزا علی اکبر حکمی یزدی قمی... 25

شاگردان... 26

اساتید... 27

تألیفات... 28

میرزا محمدعلی شاه آبادی... 29

شاگردان... 31

اساتید... 32

ص: 5

تألیفات... 32

میرزا مهدی مدرّس آشتیانی... 33

اساتید... 35

شاگردان... 36

تألیفات... 38

سیدابوالحسن رفیعی قزوینی... 39

اساتید... 42

شاگردان... 43

تألیفات... 45

ابتکارات... 47

سید محمدحسین طباطبایی... 50

اساتید... 53

شاگردان... 53

تألیفات... 54

سید روح الله موسوی خمینی... 55

شاگردان... 58

اساتید... 59

تألیفات... 60

محمد محققی رشتی... 62

اساتید... 64

حسن حسن زاده آملی... 64

اساتید... 66

تألیفات... 67

عبدالله جوادی آملی... 73

اساتید... 74

تألیفات... 76

ص: 6

محمدتقی مصباح یزدی... 78

اساتید... 81

تألیفات... 82

منابع... 85

فلاسفه بعد از ملاصدرا در قم/ مهدی منفرد

184-89

مقدمه... 91

ملا محسن فیض کاشانی... 94

زندگی نامه... 94

استادان... 94

شاگردان... 95

آثار... 95

دیدگاه های فلسفی... 99

ملاعبدالرزاق لاهیجی... 101

زندگی نامه... 101

شاگردان... 103

آثار... 103

دیدگاه های فلسفی... 104

علی قلی بن قرچغای خان... 108

زندگی نامه... 108

استادان... 110

آثار... 110

عقاید فلسفی... 113

محمد سعیدبن محمد مفید قمی، معروف به قاضی سعید... 115

زندگی نامه... 115

ص: 7

استادان... 117

شاگردان... 117

آثار... 117

دیدگاه فلسفی... 119

محمد حسین قمی... 127

صدرالدین قمی... 128

زندگی نامه... 128

استادان... 128

شاگردان... 128

ملاعبدالله زنوزی ... 129

زندگی نامه... 129

علت مهاجرت به تهران... 130

استادان... 131

شاگردان... 131

آثار... 131

شیخ محمد حسن قمی... 132

زندگی نامه... 132

وفات... 133

میرزا سید حسین قمی، معروف به صدرالحفاظ... 134

زندگی نامه... 134

استادان... 134

شیخ علی بن محمد تقی قمی... 135

زندگی نامه... 135

استادان... 135

شاگردان... 135

آقا میرزا علی اکبر مدرس حکمی یزدی (قمی)... 136

ص: 8

زندگی نامه... 136

جامعیت حکیم یزدی... 137

استادان... 138

شاگردان... 139

آثار... 140

میرزا محمود قمی، متخلص به رضوان... 141

زندگی نامه... 141

استادان... 142

شاگردان... 143

آثار... 143

شیخ مهدی حکمی قمی... 144

زندگی نامه... 144

استادان... 145

آثار... 145

وفات... 146

سید حسین بن سید محمود طباطبایی قمی ... 146

زندگی نامه... 146

استادان... 147

آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی... 148

زندگی نامه... 148

شخصیتِ علمی و عرفانی... 149

استادان... 151

شاگردان... 152

میرزا مهدی آشتیانی... 153

زندگی نامه... 153

استادان... 155

ص: 9

شاگردان... 155

آثار... 157

حاج سید محمد فاطمی قمی... 158

زندگی نامه... 158

استادان... 159

شاگردان... 160

آثار... 160

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی... 161

زندگی نامه... 161

استادان... 162

شاگردان... 163

آثار... 164

علاّمه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره،... 165

زندگی نامه... 165

استادان... 169

شاگردان... 170

آثار... 170

وفات... 172

امام خمینی قدس سره (1281 - 1368 ش)... 173

زندگی نامه و مختصری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی... 173

منابع... 182

تاریخ حکمت در شهر قم/ حوریه عظیمی

256-185

مقدمه... 187

صدرالمتألهین شیرازی... 187

ص: 10

زندگی و تحصیلات ملاصدرا... 187

اقامت در قم... 189

اهمیت ملاصدرا... 192

افکار ملاصدرا... 193

شاگردان و آثار ملاصدرا... 196

ملامحسن فیض کاشانی... 198

شرح حال... 198

اهمیت فیض... 199

شاگردان و آثار فیض... 201

ملاعبدالرزاق لاهیجی... 202

مختصری از زندگی محقق لاهیجی... 202

اهمیت فیاض در تاریخ فلسفه... 204

فیاض؛ فیلسوفی متکلم نما... 206

قاضی سعید قمی... 207

شرح حال قاضی سعید... 207

آشنایی قاضی سعید با علوم رسمی زمان خویش... 207

مشرب فکری و فلسفی قاضی سعید... 209

آثار قاضی سعید... 211

میرزا حسن لاهیجی... 211

زندگی نامه... 211

جایگاه... 212

آثار... 214

افول حکمت در قم... 215

انتقال حکمت از دیگر مراکز اسلامی به قم... 215

آیة الله میرزامحمد علی شاه آبادی... 217

زندگی نامه... 217

ص: 11

استادان... 218

آقامیرزا مهدی آشتیانی... 219

زندگی نامه... 219

جایگاه... 220

علامه رفیعی قزوینی... 222

زندگی نامه... 222

جایگاه... 222

امام خمینی قدس سره... 224

زندگی نامه... 224

جایگاه... 225

تدریس علوم عقلی... 229

مشرب فکری... 230

علامه سید محمد حسین طباطبایی... 231

زندگی نامه... 231

تحصیلات... 232

جامع معقول و منقول... 234

برخی دیگر از آثار علامه عبارتند از:... 235

مشکلات تدریس علوم عقلی در قم... 235

علامه حسن حسن زاده آملی... 238

زندگی نامه... 238

تحصیلات... 238

تألیفات و تدریس... 240

منابع... 242

ص: 12

مقدمه کنگره

مقدمه کنگره

حضرت امام صادق علیه السلام:

«حرم ما اهل بیت علیهم السلام ، شهر قم است. آنجا بانویی از فرزندانم به نام فاطمه دفن می شود، بهشت بر هر که اورا زیارت کند، واجب می گردد»(1).

قم که به لقب «حرم اهل بیت علیهم السلام» مفتخر گردید، نه تنها به جهت وجود مردمی است که در آن به حسنِ عبادت و توحید عبادی در قیام و رکوع و سجود شناخته شده اند(2)، و در آرمان شهر اسلامی گرد حضرت مهدی علیه السلام اجتماع کرده و به یاری آن حضرت قیام خواهند نمود، و نه صرفا به جهت وجود بزرگ ترین حوزه علمی و حدیثی و معرفتی شیعه در آن، بلکه این شهر مفتخر است که چونان صدفی زمینی، گوهر آسمانی و ملکوتی فرزند باب الحوائج الی الله را در بر گرفته و مسجد اولیای الهی گردیده است. اگر در گذشته شهر قم

ص: 1


1- 1. سفینة البحار، ج 2، ص 446.
2- 2. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 206.

محل محدّثان بزرگ و معبد و سجده گاه فاطمه معصومه علیها السلام

بوده، امروزه نیز پرچم دار فرهنگ ناب فقه جعفری علیه السلام و معنویت و عرفان بوده و ضمن تربیت و پرورش یاران امام عصر ارواحنا فداه، زائران حضرتش را با معارف بلند دینی میزبانی می کند. آری، «زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر(1)».

قم، شهری است که بر ولایت و مودّت اهل بیت علیهم السلام پایه گذاری شده و به همین جهت، پایگاهی برای علویان و شیعیان و دژ تسخیرناپذیری علیه ستمگران بوده است و ائمه علیهم السلام با تعبیراتی خاص و بلند از این شهر یاد کرده اند(2).

از هنگامی که شهر قم مسکن حضرت ستی، فاطمه معصومه علیها السلام گردید، بُعد فرهنگی و معنوی آن در کنار تحوّلات اجتماعی و سیاسی متحوّل و شکوفا شد، و از چنان موقعیتی برخوردار شد که جناب حسین بن روح رضوان الله علیه، از نوّاب اربعه، تأیید محتوای یک کتاب علمی و فقهی را مشروط به نظر مساعد علمای قم نمود(3). وجود حوزه غنی و بزرگ شیعه، در این شهر و دفاع علمی از اسلام راستین به وسیله تألیف کتابها، اعزام مبلّغان و زادگاه انقلاب اسلامی بودن و... همه و همه به برکت وجود فرزند رسول خدا، کریمه اهل بیت علیهم السلام در این شهر است.

ص: 2


1- 1.دیوان امام خمینی، ص 257.
2- 2.بحار الانوار، ج 57، ص 217.
3- 3.کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 240.

از آنجا که سال 1384 ه .ش. با یک هزار و دویست و پنجاهمین سالگرد ولادت آن حضرت، و نیز با پایان تجدید طلاکاری گنبد مطهر -

که در زیبایی کم نظیر و بلکه بی نظیر است - مقارن شده، به منظور معرفی بیشتر آن حضرت و تبیین جایگاه ویژه شهر قم در ترویج فرهنگ تشیّع، به دستور تولیت عظمای آستانه مقدّسه، حضرت آیة الله مسعودی دام عزه «کنگره بزرگداشت شخصیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و مکانت فرهنگی قم» شروع به فعالیت نمود. و در چهار موضوع ذیل:

الف. حضرت معصومه علیها السلام و آستانه مقدسه؛

ب. قم و فرهنگ تشیّع؛

ج. حوزه علمیه قم؛

د. انقلاب اسلامی در قم،

با محوریّت آستانه مقدّسه، دهها جلد کتاب در موضوعات فوق که اکثر آنها جنبه تألیف داشته و برخی دیگر جنبه تراثی دارد و توسط محققان تألیف و تصحیح شده، اهتمام ورزیده است.

آثاری که در محورهای فوق تدوین و نگارش یافته تنها قدم کوچکی است که می تواند نقطه شروعی برای تحقیقات گسترده و عمیقی باشد که سزاوار موضوعات یاد شده است.

عقل گرایی از مشخصات بارز مکتب قم و مکتب اهل بیت علیهم السلام است که گرچه از قدیم در این شهر مقدس سابقه داشته اما در قرن 11 و با ورود صدرالمتألهین به این شهر نقطه عطفی در حکمت

ص: 3

اسلامی پدید آمد.

جناب آقای محمدرضا ایزدپور و جناب آقای مهدی منفرد و سرکار خانم حوریه عظیمی به بررسی قم از این زاویه پرداخته و اثر حاضر را

که ضمن سه مقاله تنظیم شده است، پدید آورده اند که از آنان صمیمانه تشکر می کنیم.

همچنین از تولیت آستانه حضرت آیة الله مسعودی، مدیر عامل محترم انتشارات زائر، جناب آقای فقیه میرزایی و مدیریت فرهنگی حجة الاسلام و المسلمین عباسی که تلاش فراوانی در این امر داشته اند، نهایت امتنان و سپاس را داریم.

بر خود لازم می دانم که اذعان و اعتقاد قلبی خود را ابراز دارم که اگر توفیقات خدای متعال و عنایات کریمه اهل بیت علیهم السلام نبود، از برداشتن کوچک ترین قدمی در این راه عاجز و ناتوان بودیم.

و ما توفیقی الا بالله، علیه توکلت و الیه انیب.

احمد عاب-دی

دبیر کنگره

ص: 4

تحقیقی درباره زندگی نامه برخی از فلاسفه قم

مکتب فلسفی قم محمد رضا ایزدپور

اشاره

مکتب فلسفی قم

محمد رضا ایزدپور

ص: 5

ص: 6

اشاره

نوشتار حاضر که به بررسی اجمالی قسمت هایی از زندگی نامه برخی از چهره های فیلسوف خطّه دانش پرور و دانشمندخیز قم، ام القرآی جهان اسلام و پناهگاه عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می پردازد هدیه ای است ناچیز به کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و مکانت فرهنگی قم جای بسی امید است که نگارنده حقیر آن از عنایات و توجّهات آن بانوی گرام و گوهر والامقام بی بهره نماند.

شکی نیست که از دیرباز تاکنون در تاریخ زرّین و پربار تشیع و ایران، شخصیت های بزرگی به بلندای آفتاب به درخشش نشسته و با پرتوافشانی معنوی خویش، خورشید عالم علم و معرفت گردیده اند، آنان علیرغم منوّر نمودن فضای عطرآگین عالم اسلام وجوامع اسلامی، جوامع بشری را نیز از حیات علمی و عملی خویش بهره مند ساخته و با تمام توان، ابعاد عظیم تفکر عمیق اسلامی و نورانیّت معارف سعادت آفرین اسلام را به جهانیان معرّفی کرده اند.

ص: 7

شهر قم به برکت و عنایت فاطمه معصومه علیها السلام از روزگاران

کهن، مأوی و پناهگاه شمار بسیاری از این ستارگان عالمتاب بوده است، چهره هایی که در این خاک مقدّس و مطهّر دارای جایگاه رفیع تدریس و تعلیم در رشته فلسفه اسلامی و صاحب نظر در این رشته بوده اند به جهت حسن هم جواری با کریمه اهل بیت علیها السلام از درخشش و تلألؤ خاصی برخوردار گشته اند تا بدانجا که قلم زدن در ابعاد علمی و شخصیتی برخی از آنان کاری بس دشوار و از توان نوشتار حاضر و نگارنده آن خارج می باشد لکن چنانکه گفته اند «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید» این ناچیز نیز با مراعات اختصار، در این مجال شریف به ترسیم گوشه هایی از زندگی نامه تعدادی از فلاسفه شهر مقدس قم در دوره پس از مرحوم ملاصدرا پرداخته و در ابتدای مقاله این نکته را متذکر می شوم که در این نوشتار کوتاه احصاء تمامی این ستارگان پر فروغ از سویی و احراز ابعاد مختلف زندگی علمی و عملی ایشان از سوی دیگر و به دلیل محدودیّت این نوشتار، غیر ممکن خواهد بود.

الهی وفّقنا لما تحب و ترضی

محمدرضا ایزدپور

ص: 8

عبدالرزاق لاهیجی قمی (مشهور به فیاض)

اشارة

عبدالرزاق لاهیجی قمی (مشهور به فیاض)

از ستارگان پر درخشش آسمان معرفت، شخصیتی است که تاکنون قلم های فراوانی در رسای ابعاد مختلف علمی و پیرامون زندگی پر برکت او به رشته تحریر درآمده است هر چند از زمان تولّد ایشان اطلاع دقیقی در دست نمی باشد و تنها برخی از مورّخین، شهر لاهیجان را به عنوان مکان تولد وی معرفی کرده اند.

این شخصیّت کبیر یکی از پر فروغ ترین چهره های فیلسوف قرن یازدهم هجری پس از استاد بزرگ خویش، مرحوم صدرالمتالّهین محسوب می شود و در فرزانگان متأخر، پس از استاد از أحدی از فلاسفه و حکما کسری نداشته،(1) و گوی سبقت را در نظریّات نوین علمی از بسیاری از هم طرازان و هم فکران خود ربوده است، چنانکه از ظاهر برخی از کتب به دست می آید ایشان در سنّ میانسالی در شهر قم و در مدرسه معصومه آن شهر، فلسفه و کلام را تدریس می کرده است.(2)

ص: 9


1- 1 . ر.ک: آشتیانی، سید جلال الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج1، ص311، دانشگاه مشهد، 1351 و بزرگان تنکابن، ص91.
2- 2 . حلبی علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، ص550 - 549 و روضات الجنات، ج4، ص197/ انتشارات اسماعیلیان قم.

در توصیف شخصیت کم نظیر او یکی از ارباب قلم می گوید «او فاضلی بود متکلّم، حکیم و متشرّع، ادیبی بود محقّق، پژوهشگری

اندیشمند، دارای انشائی لطیف و دلپذیر، صاحب طبعی بلند در شعر و منطق، اکثر صاحبان تراجم حق او را اداء نکرده و احوالات او را به صورت مبسوط تبیین ننموده اند»(1) دیوان شعر وی که مشتمل بر چندین هزار بیت است در کتابخانه آستان قدس نگه داری می شود.

ملا عبدالرزاق از بزرگترین محقّقان عصر خود در حکمت مشّاء و اشراق و از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محقّق ترین متکلمان در دوره های اسلامی می باشد، او برای فرار از مصیبت ها و مشکلاتی که استاد اعظم وی مرحوم ملاصدار بدانها مبتلا بود در ارائه مشی علمی خویش با احتیاط گام بر می داشت و سعی می کرد که معتقدات خود را از دید نامحرمان و کوته نظران پنهان بدارد.

این فیلسوف گرانقدر که از عنوان دامادی ملاصدرا برخوردار بود در حکمت الهی نیز زانوی شاگردی را در مقابل ایشان زده و کتاب مبداء و معاد و قسمتی از أسفار و شواهد در رساله حرکت را در محضر آن استاد قرائت نموده و از روی نسخه اصلی کتاب مبدأ و معاد آن را با خط خود به رشته تحریر در آورده است.(2)

یکی از نکاتی که در بُعد علمی ایشان قابل توجه است این است که

ص: 10


1- 1 . موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج4، ص196.
2- 2 . ر.ک: منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج1، ص274 - 272.

ایشان در مباحث نظری از مرحوم فیض (داماد دیگر ملاصدرا) عمیق تر و دقیق تر بوده است و بر خلاف تصوّر بعضی که بر این باورند که ایشان در افکار فلسفی، تابع مسلک مشّأ است و از افکار

ملاصدرا منفعل و متأثر نشده است، در حقیقت مشی ایشان، مشی اشراق بوده و به مبانی استاد خویش اعتقاد داشته است، بهترین شاهد بر این مدعا، کلام خود ایشان است که در اواخر کتاب گوهر مراد می گوید: «ان طریقة الاشراق هی طریقة الانبیاء تدعو الخواص من العالم الی احدیّة الوجود و أن طریقة أهل الرأی هی طریقة القاصرین عن نیل سلوک الذات.» و دقیقاً در همین راستا بوده که مرحوم عبدالرزاق شواهد ربوبیّه و مبدأ و معاد ملاصدرا و شرح حکمت اشراق را تدریس می نموده است.(1)

او دارای مطالعات و اطلاعات وسیعی در آثار عرفاء و حکمای اشراق بوده و گاهی که به تناسب وارد مباحث عرفانی و ذوقی می شود با کمال مهارت، آن مباحث را تحریر می کند و آراء و تصرفات حکیمانه خویش را به نمایش می گذارد.(2)

استاد سید جلال الدین آشتیانی در ترسیم شخصیت این حکیم بزرگ می گوید «در بین متأخّران و متصدّیان بیان معرفت حقایق، حقیر کمتر کسی را سراغ دارد که نظیر ایشان، متعبّد به افکار عرفای صوفیّه و این نحو تسلیم عقاید اهل عرفان باشد با وجود آنکه شخصیّت او برای

ص: 11


1- 1 . ر.ک: آشتیانی، سید جلال الدین، مقدمه شواهد ربوبیه، ص81 - 80.
2- 2 . منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج1، ص203.

همگان روشن است اما از جهاتی نیز قابل مطالعه است و به عقیده حقیر در بین متأخّران کم نظیر است و در دقت نظر و تحقیق از راسخان در حکمت و فلسفه است در فلسفه مشاء فیلسوفی راسخ و در کلمات اشراق حکیمی متضلّع و در احاطه بر اقوال متکلّمین از شخصیتهای

بارز شیعه است.(1)

حکیم لاهیجی بر قسمتی از مباحث طبیعی شرح اشارات علامه طوسی «ره» نیز شرح نوشته و اگر چه منظور ایشان بیان مقاصد شارح محقق اشارات و بر طرف نمودن اشکالات صاحب محاکمات بر خواجه است اما از شرح و توضیح کتاب اشارات دریغ نورزیده و تصمیم ایشان بر این بوده که تمام قسمت های طبیعی و الهی شرح اشارات را حاشیه بزند، هر چند توفیق این کار برای او حاصل نشده است و تنها حاشیه ایشان بر قسمت دوم شرح اشارات (جزء طبیعی کتاب) به رشته تحریر در آمده است این تعلیقات از تحقیقی ترین آثار در حکمت بحثی و فلسفه مشّایی می باشد، وی معتقد بود که امثال قطب رازی صاحب محاکمات، از توان درک نکات علمی و رموز کلمات خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله علیه (شارح اشارات) ناتوان است و در همین راستاست که خود تصریح می کند «محاکم از وراء أستار حجُب به تقریر مطالب خواجه پرداخته است»(2)

ص: 12


1- 1 . همان، ج1، صص 285 و 305.
2- 2 . همان، ج1، ص350.
اساتید

اساتید

دو استاد گرانقدر این فیلسوف بزرگ عبارتند از:

الف: مرحوم صدرالمتألهین(1)

ب: مرحوم سید محمّد باقر شمس الدین محمد الحسینی استرآبادی

معروف به داماد.(2)

شاگردان

شاگردان

برخی از شاگردان ایشان عبارتند از:

الف: قاضی سعید قمی.

ب: میرزا حسن لاهیجی (پسر ایشان).

ج: ملا محمدباقر (پسر ایشان).(3)

تألیفات

تألیفات

از حکیم لاهیجی تألیفات و آثار بسیاری به جای مانده است اما آمار تمام آنها قابل دسترسی نمی باشد، ما در این مجال، برخی از آنها را بر می شمریم،

1. گوهر مراد

2. سرمایه ایمان

ص: 13


1- 3 . امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج7، ص420.
2- 1 . نعمة عبدالله، فلاسفه شیعه، دارالکتب الاسلامی.
3- 2 . ر.ک: دوّانی علی، مفاخر اسلام، ج7، صص 182 و 17.

3. شرح تجرید (مشارق الالهام)(1)

4. شوارق الالهام

5. شرح الهیاکل فی حکمة الاشراق

6. حاشیه ای بر تعلیقات خفری بر الهیات شرح تجرید

7. حاشیه ای بر اشارات خواجه نصیرالدین طوسی

8. الکلمات الطیبه (داوری بین دو استاد خود درباره اصالت وجود و اصالت ماهیت)

9. ریاض العلماء

10. حاشیه بر تعلیقة ملا عبدالله یزدی بر تهذیب المنطق

11. حاشیه جواهر و أعراض شرح تجرید قوشجی

12. رساله ای در حدوث عالم

13. دیوان شعر (حاوی دوازده هزار بیت)(2)

ابتکارات

ابتکارات

محقق لاهیجی در مباحث عقلی و فلسفی و کلامی نوآوری هایی دارند، در این نوشتار ما دو نمونه از آن ها را بیان می کنیم:

الف: ایشان درباره نحوه علم واجب الوجود می گوید: چون

ص: 14


1- 3 . شوارق و مشارق، دو اثر متفاوت می باشند نه یک اثر با دو نام متفاوت، ر.ک: روضات الجنات، ج4، ص196 و اعیان الشیعه، ج7، ص470 و ریحانه الادب، ج4، ص62.
2- 1 . ر.ک: موسوی خوانساری، میرزا محمدباقر، روضات الجنات، ج4، ص197 - 196 و مدرس محمد علی، ریحانة الادب، ج4، ص362 و امین سید محسن، أعیان الشیعه، ج7، ص471 - 470 و قمی، حاج شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج3، ص30.

واجب الوجود، مجرّد است و هر مجرّدی عالم به ذات، بنابراین واجب الوجود به ذات خود عالم است، از طرف دیگر چون واجب الوجود به ذات خود علم دارد لازمه آن این است که به جمیع موجودات علم داشته باشد، زیرا همه آنها معلول و مخلوق او هستند و علم به علت مستلزم علم به معلول است.

توضیح آنکه، مراد از علم به علت، علم به وجهی است که علّت، به همان وجه، علت می باشد و آن وجه، مناسبت خاصی است که بین علت و

معلول موجود است و بخاطر همان مناسبت خاص، معلول از او صادر می شود و علم به مناسبت به ناچار مستلزم علم به طرفین است پس علم به علت، از وجهی که واجب الوجود بخاطر آن وجه، علت معلول خود است عین ذات واجب الوجود است وجهتی زاید بر ذات در واجب الوجود، متحقّق نیست، بنابراین وقتی واجب الوجود عالم باشد به ذات خود، و ذات او به ذات های دیگر به منزله علت باشد، این نکته صدق می کند که واجب الوجود عالم است به علت معلول و خود معلول.(1)

ب: وی در جلد اول و دوّم شوارق، اشتداد در حرکت جوهری را ابطال نموده و عمده استدلال ایشان در این زمینه «عدم بقاء موضوع در حرکت اشتدادی» می باشد.(2)

وی در کتاب «گوهر مراد» ابراز می کند که دلیل عدم امکان حرکت در مقوله جوهر این است که جوهر، ذاتی جسمیّت است و حرکت

ص: 15


1- 1 . ر.ک: لاهیجی عبدالرزاق، گزیده گوهر مراد، ص176.
2- 2 . منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج1، ص291.

در ذاتیات ناممکن است زیرا تمامیّت شی ء به ذاتیات آن است.(1) سرانجام این حکیم نامدار در تاریخ 1072 هجری قمری در شهر مقدس قم دنیا را بدرود گفت(2) و جنازه مطهر ایشان در قبرستان شیخان قم مدفون گردید.(3)

محمد سعید بن محمد مفید قمی (معروف به قاضی سعید قمی)

اشارة

محمد سعید بن محمد مفید قمی (معروف به قاضی سعید قمی)

قاضی سعید معروف به حکیم کوچک(4) در سال 1049 ه . ق در شهر قم دیده به دنیا گشود و بیشتر عمر با برکت خویش را در شهر قم به تدریس و تعلیم و تعلّم اشتغال داشت او در اوایل امر، حکمیّات را نزد مرحوم عبدالرزاق لاهیجی در شهر قم و مرحوم رجب علی تبریزی در اصفهان قرائت کرد.(5) پس از مراجعت از اصفهان تا پایان عمر شریف خود در شهر قم اقامت نمود، وی شخصیتی جامع و دارای دستی باز در مراتب ولایت و عرفان و از اعاظم فضلاء در حکمت، ادب، حدیث و تأویل، مورد تأیید خدای متعال در مسیر استنباط نکات علمی و دقیق و

ص: 16


1- 3 . گوهر مراد، چاپ بمبئی، ص52.
2- 4 . برخی از مورخین سال وفات را 1051 ه ق ثبت کرده اند به عنوان نمونه ر.ک: روضات الجنات، ج4، ص196، مفاخر اسلام، ج7، ص30.
3- 5 . ریحانة الادب، ج4، ص363.
4- 1 . ر.ک: منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص135/ انتشارات حکمت/ تهران 1381.
5- 2 . همان، ص135 و تاریخ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ترجمه جواد طباطبایی، ص488.

اسرار علوم بود در برهه ای از عمر گرانبهای خود در شهر قم، متصدی منصب قضاوت شد که در دیدگاه برخی از مورخین، اعطای این منصب به ایشان شاهدی بر قوت علمی و فقهی ایشان می باشد.(1)

بنابر آنچه از متون تاریخی استفاده می شود قاضی سعید دارای اخلاقی نیکو و صفاتی پسندیده و بیشترین گرایش علمی او در مباحث عرفانی و ذوقی بوده است او احادیث اسلامی را ملاک مباحث قرار می داد و مباحث عرفانی را با آنها تطبیق می داد در اکثر علوم خصوصاً حکمت نظری دارای طبعی متین می باشد.(2)

در فلسفه مشّاء از شاگردان ملا رجب علی تبریزی بوده و برخی از آثار گران سنگ خویش را تقدیم آن استاد بزرگ نموده و یکی دو اثر از آثار استاد خود را نیز ترجمه کرده است.

رساله اثبات واجب که اندیشمند معاصر سید جلال الدین آشتیانی برای به تصویر کشاندن افکار ملا رجب علی در بُعد حکمت الهی انتخاب کرده است مشتمل بر چند مسئله مهم فلسفی می باشد، در آن رساله و سایر آثار ملا رجب علی نیز میل به مسلک مشّاء، نمایان است و شاگردان او نیز به سبک استاد خود، اشتراک معنوی وجود را تقریر و تبیین نموده اند.(3)

ص: 17


1- 3 . ر.ک: روضات الجنات، ج4، ص9 و فوائد رضویه، ص627.
2- 4 . روضات الجنات، ج4، ص11 و نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرة الشعرا، ص241/ انتشارات اساطیر، 1378.
3- 1 . منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج1، ص238 - 237.
اساتید

اساتید

1 - ملا محسن فیض کاشانی

2 - ملا عبدالرزاق لاهیجی

3 - ملا رجب علی تبریزی

4 - محمد مفید قمی (محمدباقر)، پدر ایشان

5 - محمدحسین قمی (برادر بزرگ ایشان)

6 - سیّد ماجد بحرینی

شاگردان

شاگردان

1 - کاظم ابن آقاصادق

2 - محمدکریم

3 - ملاعباس

4 - محمدحسن قمی

تألیفات

تألیفات

از این حکیم وارسته آثار متعددی به جای مانده است که برخی از آنها عبارتند از:

1 - شرح توحید صدوق (3 جلد)

2 - شرح اربعین

3 - اربعینیّات (لکشف أنوار القدسیّات)

4 - حاشیه بر اثولوجیای ارسطو

ص: 18

5 - کلید بهشت (طرح نظریه تباین وجود استاد رجب علی تبریزی)

6 - اسرارالصنایع در صناعات خمسه منطق

7 - شرح حدیث بساط

8 - شرح حدیث غمام

9 - حقیقة الصلاة

10 - اسرار الصلاة

11 - حاشیه بر اشارات خواجه نصیرالدین طوسی

12 - شرح کافی(1)

ابتکارات

ابتکارات

شاید به سختی بتوان از دیدگاه ها و نظریات قاضی سعید، نوآوری خاصی را ارائه کرد هر چند که وی، عالی ترین مباحث مربوط به نفس و عقل و نحوه ارتباط بین عقول و نفوس و نحوه تعلق نفوس و اجسام به انضمام نکات لطیفی از افکار صاحب نظران را، پیرامون شرح چهارم میمر اثولوجیا با کمال مهارت تبیین کرده است.(2)

ما در این مجال، برخی از دیدگاههای ایشان را به صورت اختصار بیان می کنیم:

ص: 19


1- 1 . ر.ک: الف، شیخ عباس قمی، فوائد رضویّه، ص628 - 627. ب، ریحانة الادب، ج4، ص413 - 412. ج، روضات الجنات، ج4، ص10.
2- 1 . منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج3، ص73، انتشارات دفتر تبلیغات، 1378.

الف: در نظر ایشان نفوس نباتی، حیوانی و انسانی از تجردّ برخوردار هستند زیرا خواص صور مادی در آنها وجود ندارد.(1)

ب: در دیدگاه این حکیم، نحوه ترکیب وجود و ماهیّت، انضمامی می باشد بدین سان که وجود در خارج، زاید بر ماهیّت محسوب گردیده و حمل وجود بر ماهیّت، نظیر حمل أعراض خارجی بر جوهر تلقّی می شود.(2)

ج: موضوع فلسفه در نظر ایشان، نه وجود است نه موجود بلکه شی ء است و شی ء نیز مشترک معنوی است.(3)

د: قاضی سعید نظیر برخی از چهره های متکلّم، تسلسل بدون شرط اجتماع در وجود و ترتّب را، امری باطل محسوب نموده و می گوید «غیر متناهی بودن سلسله اعداد، مطلقا محال است خواه مترتّب باشند

همانند سلسله علل فاعلیه خواه غیر مترتّب، چنانکه برخی آن را در نفوس انسانی پذیرفته اند.(4)

س: در دیدگاه قاضی سعید، چون خدای متعال دارای ماهیت نمی باشد تا با وجود مقایسه شود، نمی توان بر ذات او واجب الوجود را اطلاق نمود و اگر چنین اطلاقی صورت پذیرد تنها مجاز است نه حقیقت.(5)

سرانجام این فیلسوف گرانقدر در سال 1103 هجری قمری در شهر

ص: 20


1- 2 . کلید بهشت، ص106.
2- 3 . منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج1، ص257.
3- 4 . همان، ج2، ص465.
4- 1 . کلید بهشت، ص54.
5- 2 . شرح توحید صدوق، ج1، ص383.

مقدس قم به دیدار معبود خویش شتافت(1) و در کنار مرقد حکیم هیدجی در نزدیکی مقبره ابن بابویه رحمه الله علیه جنب مدرسه مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (روبروی پارک سوم خرداد) به خاک سپرده شد.(2)

میرزا حسن لاهیجی قمی

اشارة

میرزا حسن لاهیجی قمی

شخصیت وارسته، عارف، متکلم و حکیم، میرزا حسن لاهیجی فرزند ملا عبدالرزاق لاهیجی قمی می باشد، سال تولد او به صورت قطعی مشخص نشده است اما بنابر احتمال 1045 ه . ق و بنابر نظر برخی از مورخین در شهر مقدس قم بوده است.(3)

حکیمی که بنابر شهادت تاریخ یکی از نوادر زمان و یکی از اعجوبه های روزگار خویش بوده(4) و با سیر در دریای علوم الهی نکات

ظریف و اسرار پنهان را استخراج و استنباط می کرد هنگامی که بر کرسی تدریس تکیه می زد اندیشمندان را به خاطر نکته سنجی های دقیق خویش خیره و مبهوت می ساخت(5)، این حکیم فرزانه در برهه ای از عمر شریف خود که مصادف با دوران پس از رحلت پدر بزرگوار ایشان بود به عتبات عالیات، مسافرت نمود و به محضر مشایخ و اعاظم عصر در فقه و حدیث شرفیاب شد تا بدانجا که در فروع فقهی و

ص: 21


1- 3 . الذریعة، ج6، ص12.
2- 4 . گنجینه دانشمندان، ج1، ص119.
3- 5 . ر.ک: افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج3، ص207.
4- 6 . قزوینی عبدالنبی، تتمیم امل الآمل، ص109، مکتبه آیة الله مرعشی/ قم، 1407.
5- 1 . همان، ص110.

حدیث شناسی به مراتب عالیه دست یافت و سپس به قم مراجعت کرده و به مطالعه، تدریس و تألیف پرداخت، رشد فزاینده علمی ایشان در دیدگاه برخی از اندیشمندان به گونه ای بوده است که از پدر گرانقدر خود نیز سبقت گرفته(1) و تدریس او در رشته حکمت و کلام بوده است.

از کتاب «زواهر الحکم» وی، تسلط فراگیر او بر دریای پهناور مباحث عقلی و فلسفی و مباحث الهی معلوم می شود میرزا حسن به حسب ظاهر دارای مشرب مشایی و همانند پدر از اتباع شیخ الرئیس و شارح افکار ابن سینا و قائل به اصالت و وحدت حقیقت وجود بوده است.(2)

شاگردان

شاگردان

شکی نیست که این حکیم فرزانه شاگردان متعدّدی را تربیت کرده و از این مسیر خدمات شایانی را به حوزه های علمیّه و جهان تشیع کرده است اما در کتب تراجم و تاریخ، اسامی همه آنها ضبط نشده است، ما

در این مجال، تنها نام برخی از آنها را بیان می کنیم:

1 - محمد بن صفی الدین

2 - محمدتقی شریف رضوی قمی

3 - میر عبدالرحمن بن کمال الدین

4 - مرتضی بن روح الامین حسینی(3)

ص: 22


1- 2 . همان، ص111.
2- 3 . منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج3، ص17.
3- 1 . ر.ک: تذکرة الشعراء، ص365 و طبقات اعلام الشیعه، ص180 - 179 و الذریعه، ج9، ص686 و ستارگان حرم، ج7، ص54 - 53.
اساتید

اساتید

1 - ملا عبدالرزاق لاهیجی قمی

2 - قاضی سعید قمی (احتمالاً)

3 - فیض کاشانی (احتمالاً)(1)

تألیفات

تألیفات

از این حکیم گران مایه، آثار متعدّدی در زمینه های کلام، فلسفه، حدیث، فقه و عرفان به یادگار مانده است که فهرست آنها عبارتست از:

1 - زواهر الحکم

2 - روایع الکلم و بدایع الحکم

3 - آئینه حکمت

4 - شمع الیقین

5 - اثبات الرجعة

6 - اصول دین

7 - ألفة الفرقة

8 - تالیف المحبّة و تزکیة الصحبة

9 - التقیّه

10 - مصابیح الهدی و مفاتیح المنی

11 - جمال الصالحین و السالکین

ص: 23


1- 2 . تتمیم أمل الآمل، ص108.

12 - شرح اشارات

13 - حاشیه وافی

14 - رسالة الزکیّة الزکاتیّه

15 - هدیّه المسافر

16 - تحفة المسافر

17 - رسالة فی الغیبة

18 - شرح صحیفه سجادیّه

19 - مجمع البحرین

20 - الشجرة المنهیّة

21 - درّ مکنون

22 - حاشیه بر شوارق الإلهام

23 - ابطال التناسخ

24 - فهرس ابواب قطعة من الوافی

25 - حقیقه النفس(1)

سرانجام این حکیم جامع و متشرّع در سال 1121 ق دنیا را بدرود

ص: 24


1- 1 . ر.ک: الف - منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج3، ص16. ب - مفاخر اسلام، علی دوانی، ج7، ص41 - 40، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1375. ج - محمدعلی مدرس، ریحانه الادب، ج4، ص363. س - افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج3، ص207. ش - قزوینی، عبدالنبی، تتمیم امل الامل، ص110. ص - جمعی از نویسندگان، ستارگان حرم، ج7، ص57 - 55.

گفت و در شهر قم،ابتدای خیابان ارم، روبروی قبرستان شیخان مدفون گردید، مرقد منور ایشان در طی دهه های اخیر در اثر اصلاحات و تعریض معابر، در ابتدای ورودی خیابان چهارمردان و جنب پاساژ کویتی ها واقع شده است.

میرزا علی اکبر حکمی یزدی قمی

اشارة

میرزا علی اکبر حکمی یزدی قمی

فیلسوف عالی مقام، میرزا علی اکبر فرزند میرزا ابوالحسن تاجر اردکانی در سال 1264 ق در شهر یزد دیده به دنیا گشود و تحصیلات مقدماتی، نظیر صرف و نحو و ادبیات را نزد اساتید همان شهر فراگرفت سپس به اصفهان عزیمت کرده و برای مدت چهل سال تمام همه فکر و هم و غم او تحصیل علم بود تا بدانجا که در این مدت طولانی حتی به خود اجازه گردش و تفریح و بازدید از آن شهر را نداد بعد به تهران آمد و در مدرسه شیخ عبدالحسین اقامت کرد، مدت اقامت ایشان در تهران، مشخّص نیست در اثنای توقف در تهران از شهر قم همسر خود را انتخاب کرده(1) و همزمان با ورود مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم در مدرسه خان بر کرسی تدریس نشسته(2) و علوم عقلیه را به شاگردان خود تعلیم می دهد بنابر نظر

برخی از اندیشمندان، میرزا علی اکبر در علوم ریاضی دارای مهارت ویژه و زبانزدی بوده است هر چند که در برخی از علوم

ص: 25


1- 1 . حکمی یزدی، میرزا علی اکبر، رسائل حکمیه، ص11/ وزارت ارشاد، 1365.
2- 2 . همان، ص14 - 13.

دیگر نظیر فلسفه، فقه و اصول نیز صاحب نظری توانمند محسوب می شده است(1)

شاگردان

شاگردان

این حکیم بزرگ در حوزه مقدسه قم شاگردان بسیاری را تربیت نموده که هر کدام از آنها دارای شخصیتی بسیار والا و جایگاهی رفیع می باشند، در این مجال نام برخی از آنها را بیان می کنیم:

1 - سید محمدتقی خوانساری

2 - سید احمد خوانساری

3 - سید روح الله خمینی

4 - شیخ محمدعلی بن محمدجعفر قمی

5 - میرزا محمدتقی اشراقی

6 - سید علی یثربی

7 - میرزا خلیل کمره ای

8 - میرزا ابوالحسن شعرانی

9 - سید کاظم عصّار تهرانی

10 - حسن فرید گلپایگانی

11 - میر سیّدعلی برقعی

12 - سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی

ص: 26


1- 1 . آشتیانی، سید جلال الدین، مقدمه شواهد ربوبیه، ص105/ المرکز الجامعی للنشر/ مشهد، 1360.

13 - میرزا ابوالفضل زاهدی قمی

14 - میرزا محمدعلی شاه آبادی

15 - میرزا احمد آشتیانی

16 - حاج آقا حسین قمی طباطبایی

17 - سید علی اکبر برقعی

18 - سید شهاب الدین مرعشی نجفی(1)

اساتید

اساتید

1 - میرزا ابوالحسن جلوه

2 - میرزا حسین سبزواری

3 - سید علی حکیم

4 - سید محمدرضا

5 - میرزا ابوالقاسم کلانتری

6 - میرزا محمدحسن آشتیانی

7 - محمدرضا قمشه ای

ص: 27


1- 1 . ر.ک. الف - خدمات متقابل اسلام و ایران، ص547. ب. آینه دانشوران، ص211 - 209 و 718 ج. رسایل حکمیه، ص23 و 17 و 16. د. در آسمان معرفت، ص337. س. ستارگان حرم، ج2، ص108 - 107. ش. مقدمه شواهد ربوبیه، ص110. ص. طبقات اعلام الشیعه، قسم چهارم از جزء اول، ص1608.

8 - آقا علی مدرس زنوری

9 - آخوند ملامحمد کاشی

10 - جهانگیر خان قشقایی

11 - میرزا محمدباقر اصطهباناتی(1)

تألیفات

تألیفات

1 - الرّضاعیات

2 - شرح شواهد ربوبیّه

3 - شرح مکاسب

4 - شرح رسائل

5 - بدایع الاصول

6 - رساله عمادیّه

7 - رسائل حکمیّة

8 - حاشیه بر أسفار

9 - حاشیه بر فصوص

10 - حاشیه بر قوانین(2)

سرانجام این فیلسوف فرزانه پس از 80 سال عمر پر تلاش و باعزت

ص: 28


1- 1 . ر.ک: الف. ریحانة الادب، ج6، ص381. ب. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص546. ج. مقدمه شواهد ربوبیه، ص129. د. طبقات اعلام الشیعه، قسم چهارم از جزء اول، ص1608 - 1607.
2- 2 . ر.ک: رسائل حکمیه، ص22 و آینه دانشوران، ص718.

در سال 1344 ق دار فانی را وداع و در قبرستان شیخان قم در جوار

مرقد منوّر زکریّا بن آدم مدفون گردید.

میرزا محمدعلی شاه آبادی

اشارة

میرزا محمدعلی شاه آبادی

عارف کامل و فیلسوف وارسته میرزا محمدعلی فرزند عالم بزرگوار مرحوم محمدجواد اصفهانی در سال 1292 ق در اصفهان دیده به دنیا گشود و نزد پدر خود و میرزا محمد هاشم چهارسوقی و برادر بزرگ خویش شیخ احمد مجتهد به تحصیل علم پرداخت و پس از آن به تهران عزیمت نمود و در حوزه درس میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا حسن آشتیانی و میرزا هاشم گیلانی حاضر شد.

او در راستای تکامل علمی و معنوی خویش در برهه ای از عمر شریف خود، رهسپار نجف اشرف گردیده واز محضر آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی و اساتید بزرگ دیگر بهره ها برد در مرحله بعد به هم جواری با دو امام همام امام هادی و امام عسکری علیهما السلام در شهر سامرا نائل شد و در آنجا نیز به ادامه تحصیل و تهذیب پرداخت.

میرزا محمدعلی که در این مرحله از زندگی پربار خود، عالمی کامل محسوب می گشت از عراق به طرف ایران و شهر قم هجرت می کند و پس از مدتی اقامت در قم، مجدداً به تهران رفته و در محله شاه آباد سکنی گزیده و در مسجد سراج الملک که مسجد پدر ایشان بوده است اقامه جماعت کرده و به تبیین معارف نورانی اسلام و احکام سعادت

ص: 29

بخش آن می پردازد در سال 1347 ق برای بار دوم به مقصد قم حرکت نموده و در حوزه مقدسه قم بر کرسی تدریس تکیه می زند، در فاصله

هفت یا هشت سالی که در قم به تدریس و تعلیم علوم عقلی و نقلی می پردازد، تربیت نفوس بزرگی نظیر حضرت امام خمینی قدس سره را عهده دار می گردد(1) این استاد فرزانه و ماهر در فلسفه و عرفان علاوه بر أسفار و منظومه، شرح فصوص و مصباح الاُنس را نیز به شاگردان خود تعلیم می داد(2)

در نهایت پس از سالها رنج و تلاش در قم، در سال 1354 ق برای بار سوم به تهران عزیمت کرد، و به مدت پانزده سال در آنجا به تبلیغ احکام و معارف نورانی دین و انجام وظائف دینی خود، مشغول می شوند و سرانجام در روز پنج شنبه سوم ماه صفر 1369 ق به دیدار حق شتافت و در مقبره شیخ ابوالفتوح در حرم عبدالعظیم حسنی مدفون گردید.(3)

شاگردان

شاگردان

1 - سید روح الله خمینی

2 - سید شهاب الدین مرعشی نجفی

ص: 30


1- 1 . ر.ک: الف. آینه دانشوران، ص185 - 184. ب. طبقات اعلام الشیعه، قسم چهارم از جزء اول، ص1370. ج. در آسمان معرفت، ص337. د. زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص136 - 135.
2- 2 . مقدمه شواهد ربوبیه، ص111.
3- 3 . طبقات اعلام الشیعه، ص1370.

3 - آخوند ملاعلی همدانی

4 - سید موسی مازندرانی

5 - شهاب الدین ملایری

6 - شیخ راضی

7 - میرزا حسن یزدی

8 - میرزا خلیل کمره ای

9 - میرسیدحسن احمدی

10 - میرزا هاشم آملی

11 - سیدعلی بهشتی

12 - سیدمصطفی صفایی خوانساری

13 - پروفسور عبدالجواد فلاطوری

14 - دکتر ابوالقاسم گرجی

15 - آیت الله حق شناس

16 - شیخ علی محدث زاده

17 - سیدرضا بهاءالدینی(1)

اساتید

اساتید

1 - میرزا محمدحسن آشتیانی

2 - آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (صاحب کفایه)

3 - شیخ فضل الله نوری

ص: 31


1- 1 . ر.ک: فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، پاییز 1371، صص 190 - 189.

4 - میرزا عبدالرزاق سرتیپ

5 - شیخ الشریعه اصفهانی

6 - میرزا حسین خلیلی

7 - میرزا محمدتقی شیرازی (میرزای کوچک)

8 - میرزا محمدهاشم چهارسوقی

9 - میرزا ابوالحسن جلوه

10 - میرزا هاشم گیلانی اشکوری

11 - محمدجواد اصفهانی (پدر ایشان)

12 - شیخ احمد مجتهد بیدآبادی (برادر بزرگ ایشان)(1)

تألیفات

تألیفات

1 - القرآن و العترة

2 - الایمان و الرّجعة

3 - الانسان و الفطرة

4 - شذرات المعارف

5 - مرام الاسلام

6 - حاشیة الکفایه

7 - منازل السالکین

8 - العقل و الجهل

ص: 32


1- 1 . ر.ک: آینه دانشوران، ص184، و مقدمه شواهد ربوبیّه، ص111، و طبقات اعلام الشیعه، ص1370 و عارف کامل، مقدمه کتاب، قسمت اساتید مرحوم شاه آبادی.

9 - مفتاح السعادة فی احکام العبادة

10 - رساله ای در نبوّت خاصه

11 - رَشَحات البحار

12 - رساله شرکت مخمّس

13 - حاشیه ای بر رساله نجاة العباد صاحب جواهر رحمه الله

علیه.(1)

میرزا مهدی مدرّس آشتیانی

اشارة

میرزا مهدی مدرّس آشتیانی

میرزا مهدی فرزند مرحوم میرزا جعفر معروف به آقامیرزا کوچک(2)، در ذیقعده 1306 ق در تهران دیده به دنیا گشود او از حیث مادر به میرزا محمدحسن آشتیانی منسوب است، بدین سان که مادر گرامی او فرزند آن بزرگوار می باشد، او که در سنین طفولیت از هوش سرشاری برخوردار بود در پنج سالگی توفیق تلاوت آیات کلام الله مجید را پیدا نمود، با وجود آن که سنّ او بسیار کم بود به تحصیل علوم ادبی نقلی و عقلی پرداخته و در محدوده این علوم تا سن پانزده سالگی موفق به کسب اجازه از تعدادی اساتید می شود در سنین نوجوانی و ابتدای سنّ جوانی در محضر مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه به تکمیل علوم عقلی می پردازد، با از دست دادن آن استاد و مونس بزرگ به محضر میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم گیلانی شرفیاب

ص: 33


1- 1 . طبقات اعلام الشیعه، ص1370 و عارف کامل، صص 229 و 228 و 159.
2- 2 . به همین مناسبت به میرزای کوچک نیز موسوم بوده است.

می شود با کسب پاره ای از فیوضات از آن دو بزرگوار راهی بخارا شده و برای مدت یک سال رحل اقامت را در آنجا افکنده و به تدریس اشتغال پیدا می کند.(1)

در سال 1327 ق در حالی که هنوز بیش از 21 سال نداشت به عتبات عالیات مشرّف می شود در آنجا نیز پس از بهره های معنوی و علمی

بسیاری که نصیب او می شود به ایران باز می گردد، این حکیم با شور و فعّال از همان دوران جوانی به عنوان مدرس رسمی مدرسه سپهسالار تهران در رشته فلسفه و عرفان(2) محسوب گردیده و برای سال های متمادی به تربیت شاگردان خویش مشغول می شود در سال 1365ق در حالی که با فوجی از دعوت ها از جانب طلاب و فضلای قم مواجه می شود به سوی قم حرکت نموده و بساط تدریس را در حوزه مقدسه قم پهن می کند(3) و از دریای معلومات و اندوخته های خود، بسیاری از دانش پژوهان را سیراب می کند.

سرانجام این فیلسوف پرتوان و پرکار در ساعت ده و پانزده دقیقه صبح روز پنج شنبه نهم شعبان 1372 ق مطابق با سوم اردیبهشت ماه 1322 در حالی که جسم خاکی او رو به قبله در حالت نشسته بود قفس تن را بشکست و روح بلند او به ملکوت اعلی پیوست.(4)

ص: 34


1- 3 . ر.ک: خیابانی، تاریخ علمای معاصرین، ص258 - 257/ تهران/ اسلامیه، 1366.
2- 1 . خدمات متقابل اسلام و ایران، ص553.
3- 2 . همان.
4- 3 . تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص394.
اساتید

اساتید

1 - محمدرضا حکیم قمشه ای

2 - میرزا حسن کرمانشاهی

3 - میرزا هاشم اشکوری

4 - میرزا ابوالحسن جلوه

5 - شیخ عبدالحسین سیبویه

6 - میرزا محمدحسین سلطان الفلاسفه

7 - میرزا ابوالقاسم نائینی (رئیس الاطباء در طب قدیم)

8 - میرزا ابوالحسن خان (رئیس الاطباء در طب جدید)

9 - سید الحکماء آقامیر شیرازی

10 - میرزا علی اکبر خان ناظم الاطباء

11 - میرزا جعفر (پدر ایشان)

12 - شیخ مسیح طالقانی

13 - آخوند ملاعبدالرسول

14 - آقا سید عبدالکریم

15 - نجم الدولة

16 - میرزا جهان بخش منجّم

17 - شیخ محمدحسین ریاضی(1)

ص: 35


1- 1 . ر.ک: الف. تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص483. ب. ریحانة الادب، ج3، ص508. ج. تاریخ علمای معاصرین، ص258 - 257.
شاگردان

شاگردان

میرزا مهدی با نفس گرم خویش شاگردان بسیاری را تربیت نمود. ما در این مجال، نام برخی از آنها را بیان می کنیم:

1 - شهید مرتضی مطهری

2 - محمدرضا ربانی تربتی

3 - حسن حسن زاده آملی

4 - میرزا ابوالحسن شعرانی تهرانی

5 - شیخ ابراهیم صاحب الزمانی

6 - میرزا ابوالحسن خان فروغی

7 - سید ابوطالب موسوی زنجانی

8 - سید ابوالفضل کمالی سبزواری

9 - دکتر ابوالقاسم گرجی

10 - دکتر احمد عماد اصفهانی

11 - میرزا احمد بن محسن خوشنویس

12 - دکتر احمد مهدوی دامغانی

13 - سید اسماعیل شفیعی

14 - حاج اعتماد رشتی

15 - محمدحسن بشروی

16 - شیخ جعفر خندق آبادی کاشانی

17 - شیخ جعفر زاهدی

18 - سید جعفر شهیدی

ص: 36

19 - سید جلال الدین آشتیانی

20 - میرزا عبدالرحیم مدرس تبریزی

21 - شیخ عبدالکریم جزایری

22 - میرزا عبدالکریم روشن

23 - سید عزّالدین امام زنجانی

24 - شیخ علی محمد بن محمد جولستانی تویسرکانی

25 - غلام رضا کیوان سمیعی

26 - فاضل جندقی اردستانی

27 - فاضل کریمی

28 - میرزا کاظم زرندی

29 - سید جلال درّی

30 - سید جواد مدنی کرمانی

31 - جواد مصلح شیرازی

32 - حسن خندق آبادی

33 - سید حسین ابوترابی گیلانی

34 - میرزا حسین نوری همدانی

35 - شیخ حسین وحید خراسانی

36 - میرزا حسین تابنده

37 - سید شهاب الدین مرعشی نجفی

38 - شیخ عباسعلی شاهرودی

39 - پروفسور عبدالجواد فلاطوری اصفهانی

ص: 37

40 - علامه ترشیزی

41 - شیخ علی دبیری زرندی

42 - آخوند ملاعلی همدانی

43 - علی اکبر داناسرشت صیرفی زنجانی(1)

تألیفات

تألیفات

1 - حاشیه بر شرح منظومه (در منطق)

2 - حاشیه بر شرح منظومه (در فلسفه)

3 - اساس التوحید

4 - حاشیه بر شفاء

5 - ترجمه اسفار

6 - ترجمه اشارات

7 - تعلیقه بر أسفار

8 - تعلیقه بر اشارات

9 - تعلیقات فصوص الحکم

10 - تعلیقات لآلی المنتظمة

11 - تعلیقات مصباح الاُنس

12 - رساله ای در جبروتفویض

13 - رساله ای در حقیقت کتاب و میزان به مذاق عرفاء

14 - رساله ای در شق القمر

ص: 38


1- 1 . ر.ک: صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص394 - 380.

15 - رساله ای در معاد جسمانی

16 - شرح تحفه حکیم کمپانی

17 - شرح حدیث عمران صابی

18 - شرح مشکلات دیوان حافظ(1)

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی

اشارة

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی

سید ابوالحسن فرزند سید ابراهیم متولد در شهرستان قزوین در سال 1315ق است، او در بیت علم و پرهیزکاری دیده به جهان گشود و با توجّهات و عنایات پدر بزرگوار خود در مدرسه صالحیة همان شهر به تحصیل کتب مقدماتی اعم از ادبی، منطقی، فقهی و اصولی پرداخت،

پس از تکمیل آن کتب به منظور تکامل علمی به طرف حوزه علمیّه تهران که در آن زمان یکی از حوزه های پررونق دنیا خصوصاً در علوم عقلی به حساب می آمد حرکت کرد و در سال 1333ق در حلقه درس آیت حق مرحوم حاج شیخ عبدالنبی نوری شرکت کرد همزمان علاوه بر محضر آن بزرگ مرد از محضر آیات، حاج میرزا مسیح طالقانی، سید محمد تنکابنی و شیخ محمدرضا نوری در قسمت فقه و اصول استفاده ها برد از آنجا که علاقه وافر به علوم عقلی را در وجود خود حس می کرد برای تدرّس در رشته حکمت، زانوی ادب را در برابر حکیم متالّه، مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی و دیگر اساتید فن، فرود آورد.

در رشته ریاضی، علوم هیئت، اسطرلاب و هندسه نیز از محضر

ص: 39


1- 1 . همان، ص378 - 377 و خدمات متقابل اسلام و ایران، ص553.

میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی بهره های بسیاری برد، در این برهه که سید، خود استادی ماهر و کامل محسوب می شد برای تدریس و هم چنین تدرّس بیشتر وارد حوزه علمیه قم می شود، ورود ایشان همزمان بود با سال تشکیل حوزه علمیه قم به دست با برکت حاج شیخ عبدالکریم (سال 1340 ق)، در همین راستا در حلقه درس فقه و اصول آن فقیه نامدار حاضر شده و از محضر ایشان استفاده شایانی می برد،(1) در جنب شرکت در درس مرحوم حاج شیخ، به تدریس شرح منظومه، أسفار، کفایه و مکاسب می پردازد در همین راستا در سال 1344 با عنایات حاج شیخ در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام نیز بر کرسی تدریس تکیه زده و تشنگان معرفت

را با بیان شیوا و فصیح خویش سیراب می سازد.

در یک جمله می توان ادعا کرد که این عالم وارسته یکی از عوامل عمده و اساسی در ترویج علوم الهی، فلسفه و حکمت متعالیه(2) و یکی از نوابغ روزگار در علوم عقلی و نقلی محسوب می شد، سید ابوالحسن در هوش سرشار و قوت حافظه، تقریر لطیف و شیوا، فصاحت کلام و بیان روشن و بدون پیرایه زبانزد خواص بود در تعبیر و تفسیر آرای ملاصدرا و گشودن گره های علمی و معضلات أسفار، مهارت شگفت انگیزی داشته و همانند فارابی و مفید از قلمی موجز و پربار

ص: 40


1- 1 . ر.ک: حسن حسن زاده آملی، در آسمان معرفت، ص281 - 279 و آینه دانشوران، ص183.
2- 1 . مقدمه شواهد ربوبیه، ص111 - 110.

برخوردار بود. در سال 1348 ق، مراجع بزرگ وقت در ایران و نجف اشرف نظیر حاج شیخ عبدالکریم حائری، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدرضا مسجدشاهی، اجتهاد وی را امضا نموده و به او اجازه نقل روایت(1) می دهند، پس از اخذ درجه اجتهاد به قزوین بازگشته و برای مدت سه سال با تدریس سطوح عالی فقه و اصول و حکمت و اقامه نماز در مسجد سلطانی قزوین به جامعه خدمات شایانی را تقدیم می کند، در سال 1380 ق برای مدت کوتاهی به قم بازگشته و سپس در تهران به تدریس می پردازد.(2)

سرانجام این فیلسوف متالّه و فقیه توانمند در اول محرم 1396 ق ندای حق را در سن 81 سالگی در شهر تهران لبیک گفته و پیکر مطهر او به قم انتقال یافته در مسجد بالاسر حرم مطهر کریمه اهل بیت حضرت

معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.(3)

اساتید

اساتید

1 - میرزا حسن کرمانشاهی

2 - حاج فاضل تهرانی شمیرانی

3 - میرزا محمود رضوان قمی

4 - ملامحمد هیدجی زنجانی

ص: 41


1- 2 . مجموعه رسائل فلسفی، ص7، تصحیح و مقدمه غلامحسین رضانژاد، سپهر 1367.
2- 3 . ستارگان حرم، ج2، ص86.
3- 1 . در آسمان معرفت، ص280 - 279.

5 - حاج شیخ عبدالکریم حائری

6 - میرزا ابراهیم زنجانی

7 - شیخ علی رشتی

8 - شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی

9 - میرزا هاشم اشکوری

10 - سید میرشیرازی

11 - ملا علی اکبر تاکستانی

12 - شیخ عبدالنبی نوری مازندرانی

13 - سید محمد تنکابنی

14 - شیخ محمدرضا نوری

15 - شیخ ابوالقاسم کبیر قمی

16 - میرزا مسیح طالقانی

17 - ملا علی طارمی(1)

شاگردان

شاگردان

این استاد کامل شاگردان بسیاری را تربیت کرده است که برخی از آنها عبارتند از:

1 - امام خمینی قدس سره

ص: 42


1- 2 . ر.ک: الف. مقدمه شواهد ربوبیه، ص111 و 105 ب. در آسمان معرفت، ص288 - 279. ج. آینه دانشوران، ص183.

2 - حسن حسن زاده آملی

3 - محی الدین انواری

4 - سیدرضی شیرازی

5 - مصطفی امام جمعه ای

6 - شاهچراغی

7 - حکیم ذهبی شیرازی

8 - مهدوی کنی

9 - سید مهدی کشفی

10 - شیخ شعبان لنگرودی

11 - سید جلال الدین آشتیانی

12 - سید محمد یزدی

13 - سید مصطفی خوانساری

14 - سید مرتضی مبرقعی

15 - سید احمد قمی

16 - میرزا محمد ثقفی تهرانی

17 - میرزا حسین نوری

18 - سید محمد رضایی

19 - محمدرضا تربتی

20 - محمدحسین اویسی

21 - میرزا ابوالقاسم خرمشاهی

22 - مهدی باقری کنی

ص: 43

23 - امامی کاشانی

24 - محمدتقی شریعتمداری

25 - غلامحسین دینانی

26 - نجم الدین عمادزاده

27 - نظام الدین قمشه ای

28 - سیدحسین نصر

29 - سید محمدمهدی تقوی

30 - شیخ هادی سلیمانی

31 - غلامرضا رضانژاد

32 - سید محسن رفیعی (فرزند ایشان)

33 - ذوالمجد طباطبایی

34 - احمد سیاح

35 - سید ابوتراب ابوترابی(1)

تألیفات

تألیفات

1 - مجموعه رسائل (مشتمل بر 22 رساله جداگانه در مسائل کلامی، فلسفی و عقلی)

2 - حواشی بر شرح منظومه ملاّ هادی سبزواری.

3 - حواشی بر اسرارالحکم سبزواری.

4 - حواشی بر شرح الاسماء الحسنی یا جوشن کبیر سبزواری.

ص: 44


1- 1 . ستارگان حرم، ج2، ص87 و مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، ص8 و 22 و 21 و 20.

5 - حواشی بر کتاب اسفار ملاصدرا.

6 - حواشی بر کتاب مشاعر ملاصدرا.

7 - حواشی بر کتاب عرشیة ملاصدرا.

8 - حواشی بر تعلیقات ملاصدرا بر کتاب شفای بوعلی.

9 - حواشی بر شرح اصول کافی ملاصدرا.

10 - حواشی بر مفاتیح الغیب ملاصدرا.

11 - حواشی بر شفای بوعلی.

12 - حواشی بر شرح اشارات.

13 - حواشی بر شوارق الالهام ملاعبدالرزاق لاهیجی.

14 - حواشی بر کتاب گوهر مراد ملا عبدالرزاق.

15 - حواشی بر قبسات میرداماد.

16 - حواشی بر شرح حکمة الاشراق قطب الدین شیرازی.

17 - حواشی بر مقدمه کتاب شرح فصوص الحکم قیصری.

18 - حواشی بر شواهد ربوبیه ملاصدرا.

19 - حواشی بر اسرار الآیات ملاصدرا.

20 - حواشی بر شرح مطالع در منطق.

21 - حواشی بر شرح تجرید قوشجی در کلام.

22 - حواشی بر مصباح الانس ابن فناوری.

23 - کتاب الصلاة.

24 - کتاب الخمس.

25 - کتاب الحج.

ص: 45

26 - کتاب الارث.

27 - کتاب النکاح.

28 - کتاب الطلاق.

29 - قاعده لاضرر.

30 - کتاب المکاسب.

31 - عقائد الامامیه.

32 - حواشی بر رساله عملیه آیت الله العظمی بروجردی.

33 - هدایة الانام.

34 - حواشی بر عروة الوثقی.

35 - رساله مناسک حج.

36 - تقریرات درس اصول عقاید.

37 - اسرار الحج.

38 - حواشی بر جلدین کفایة الاصول.

39 - تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری.

40 - حاشیه بر وسیلة النجاة سید ابوالحسن اصفهانی.

41 - تعلیقات بر تضاریس الارض شیخ بهایی.

42 - تعلیقات بر المعطیات اقلیدس.

43 - حواشی بر مقالات کتاب الاکر.

44 - حواشی بر سطوح دوایر، اقطاب، داویر متداخله، متساویه، متقاطعه و مماس در کره و مثلثات مندرج در آن.

45 - حواشی بر کتاب المناظر اقلیدس در کیفیت أبصار.

ص: 46

46 - حواشی بر کتاب الکرة المتحرّکة.

47 - حواشی بر بسیاری از مباحث کتاب المساکن ثاوذوسیوس.

48 - حواشی بر شرح چغمینی(1)

ابتکارات

ابتکارات

مرحوم علامه رفیعی قزوینی که تمامی متون عقلی، فلسفی، کلامی و عرفانی را با دقت بسیار زیاد به صورت سطر به سطر مطالعه کرده و به تار و پود تمامی مباحث تسلط کامل داشته است از ابتکارات و نوآوریهای قابل توجهی برخوردار است که بیان کلیه آن موارد و ورود در آنها مجال وسیعی را می طلبد اما در این نوشتار کوتاه ما برخی از آن نوآوریها را به صورت فهرست وار متذکر می شویم:

الف: این فیلسوف جامع درباره مسئله اتحاد عاقل و معقول بر این باور است که صور حقایق خارجی که در عالم نفس حاضر هستند معقول بالذات نامیده می شوند، این صور علمی نفس، مجرد بوده و از سنخ خود نفس محسوب می شوند وجود آنها عین ارتباط و اتصال به جوهر نفس بوده و به هیچ وجه اتصال آنها به نفس زائل نمی گردد این نحوه اتصال به گونه ای است که اگر از بین برود در همان لحظه خود آن صور نیز نابود می گردند، قضیه اتحاد عاقل و معقول نیز نه از سنخ اتحاد

معانی و مفاهیم گوناگون در هستی می باشد نظیر اتحاد جنس و فصل در وجود نوع و نه از قبیل اتحاد دو چیز هم عرض همانند اتحاد آب و

ص: 47


1- 1 . در آسمان معرفت، ص284 - 282.

آتش که محال است، بلکه از باب اتحاد دو امری می باشد که در طول یکدیگر واقع می شوند بدین سان که یکی از آنها در وجود ناقص، و دیگری صورت کمالی آن وجود ناقص به شمار می آید همانند دانا گردیدن شخص نادان که به معنای استکمال می باشد.(1)

ب: مرحوم علامه رفیعی قزوینی درباره مسئله «تصحیح معاد جسمانی با بدن دنیوی» به نظر صدرالمتالهین رحمه الله علیه اعتقاد نداشته و در رساله فارسی خود پس از نقل مسلک های مختلف در این زمینه به این باور رسیده است که روح پس از مفارقت از بدن به بدن برزخی و مثالی تعلق گرفته و ماده عنصری و دنیوی بدن پس از طی نمودن کمال و ارتقاء به درجه ای می رسد که شایستگی بدن اخروی را دارا شده و در واقع روح با همان بدن مثالی به بدن اخروی که نتیجه حرکت جوهری و ارتقاء اجزاء بدن دنیوی است تعلق می گیرد بدین سان که این دو بدن در طول یکدیگر محسوب می شوند نه در عرض یکدیگر تا اشکال «یک روح و دو بدن» لازم بیاید، لازم به ذکر است که این دیدگاه مرحوم علامه قزوینی که با مفاد آیات و احادیث اسلامی مربوط به معاد مطابقت و همخوانی دارد از حیث عقلی کمتر از نظریات دیگری که در این زمینه وارد شده است دارای اشکال و ایراد است و هیچ یک از فلاسفه و حکمای پیشین چنین دیدگاه جامع و کاملی را ارائه نداده است.(2)

ص: 48


1- 1 . مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، ص29 - 26.
2- 2 . همان، ص36 - 35.

ج: درباره مسئله مهم معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ایشان معتقد است که این معراج با عظمت، هم جسمانی بوده است هم روحانی، زیرا پیروی بدن از احکام روح در همه اشخاص برابر نیست، در برخی از مردم عادی روح متوجه به امری است که ایجاد آن را می خواهد، اما بدن آنها به نافرمانی از روح پرداخته و از احکام آن تمکین نمی نماید، ولی در خصوص بدن مبارک و مطهر حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم موضوع برعکس است، دلیل ما بر این مدّعا این است که جسم مبارک او در غایت لطافت بوده و نظیر آن را در اجسام دیگر نمی توان یافت و بنابر قاعده «اشتراک معنوی وجود» که از قواعد مهم عقلی به شمار می آید افق هر بدنی از حیث مرتبه وجود مرتبط و متّصل به افق وجودی روح بوده و تناسب مستقیمی در بین جسم و روح یک شخص حکمفرما می باشد، خصوصاً به خاطر بالا بودن روح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و تسلط کامل او بر بدن خودشان به محض عروج روح به ملکوت و آسمانها، بدن مبارک او نیز با حرکت جسمانی به همان عوالم بالا عروج یافته است.(1)

سید محمدحسین طباطبایی

اشارة

سید محمدحسین طباطبایی

علامه طباطبایی در آخر ذی الحجه 1321 قمری در تبریز دیده به جهان مادی گشود و در همانجا به تحصیل علوم مقدماتی و سطوح حوزوی پرداخت پشتکار و سماجت در یادگیری و تحصیل علم به

ص: 49


1- 1 . همان، ص39.

گونه ای در وجود او نمایان بود که تمام عمر خود را صرف در این راستا نمود در همین مورد خود او می گوید «من همیشه انتظار بهار و تابستان را می کشیدم زیرا در آن دو فصل چون شبها کوتاه بود تا به صبح مشغول مطالعه و نوشتن می شدم و روزها به استراحت می پرداختم» در سال 1344 قمری در حالی که بیش از بیست و سه سال از عمر شریف او سپری نشده بود به نجف اشرف هجرت کرد برای مدت ده سال در آن دیار عالم پرور از محضر اساتید بزرگی همچون سیدعلی قاضی طباطبایی، سید حسین بادکوبه ای، سید ابوالحسن اصفهانی، محمدحسین کمپانی و میرزا حسین نائینی بهره های فراوانی برده و به مقالات علمی و عملی دست یافت.

در سال 1354 قمری به تبریز مراجعت کرد و پس از یک سال اشتغال به تدریس، تحقیق و تألیف به سوی قم حرکت نمود(1) در آن زمان که شهر قم مرکز تدریس علوم عقلی و نقلی محسوب شده و از بزرگترین حوزه های علمی جهان تشیّع به شمار می آید به گونه ای که شش هزار دانش پژوه و استاد را در خود جای داده بود این ستاره پر فروغ نیز بساط تدریس و افاضات علمی و معنوی خویش را در علوم نقلی و عقلی پهن نمود(2) و آماده پرورش نفوس پذیرا شد، او در تأسیس و گسترش معارف نورانی مکتب تشیّع در عصر اخیر نمونه یک لطف الهی بود که خداوند متعال او را برای حوزه های علمیه و کشور اسلامی

ص: 50


1- 1 . در آسمان معرفت، ص24 و 23 و 18.
2- 2 . مقدمه شواهد ربوبیه، ص112.

ایران ارزانی داشت.

در بدو ورود به قم مبحث صوم را تدریس می کرد اما به اعتراف خود ایشان به خاطر تنوّع وگرمی کرسی فقه و اصول در حوزه قم و خالی بودن کرسی تدریس برخی از علوم نظیر تفسیر و اصول اعتقادات، از تدریس فقه دست برداشته و در رشته های مورد نیاز خدمات خویش را به حوزه آغاز نمودند یکی از مواردی که خود ایشان از آن نام برده اند شرح چغمینی (در علم هیئت) است که گفته اند در اوائل که از تبریز به قم آمدم آن را تدریس می کردم.

این اندیشمند وارسته و فیلسوف کبیر که هم در علوم عقلی به درجه اجتهاد رسیده بود هم در علوم نقلی، در حکمت مشّاء و اشراق صاحب نظری توانمند بود و بر نکات دقیق و اسرار افکار مشّاء و اشراق تسلط و آگاهی داشت او در حین تحصیل با برادر بزرگوار خود مرحوم سید محمدحسن الهی هم درس و هم بحث بود در بُعد عرفان عملی، هر دو اهل تلاش و جدّیت بوده تا بدانجا که در مسیر، چشم برزخی هر دوی آنها باز و اشخاص را با صور حقیقی آنها مشاهده می کردند،(1) از افتخارات این عالم فرزانه همین بس که در مدت بیست سال، قرآن شریف را به صورت تفسیر قرآن به قرآن، مورد بررسی قرار داد و آن چنان اثری را از خود بر جای گذاشت که مایه فخر عالم علم و دانش و حوزه های علمیه محسوب گشته و از کتب نمونه قرن به شمار می آید. آنچه از قلم ایشان تراوش کرده

ص: 51


1- 1 . در آسمان معرفت، ص58 و 57 و 64 و 52 و 23.

سراپا علم، عشق، فکر، عقل، برهان و عرفان است، این استاد بزرگ اخلاق در تهذیب نفس خویش به گونه ای موفّق بوده است که علامه

حسن زاده آملی یکی از شاگردان بزرگوار ایشان در توصیف این جنبه او می گوید «هفده سال در محضر شریف او بودم و با او انس داشتم اما کار لغوی از او ندیدم، حرف لغوی از او نشنیدم او بسیار مراقب سخنان خویش بود.»

سرانجام این نفس مطمئنه و دریای موّاج علوم الهی در صبح یکشنبه هیجدهم محرم الحرام 1402 قمری (24 آبان 1360 شمسی) ندای خالق محبوب خویش را در شهر قم لبیک گفت و در ظهر روز دوشنبه نوزدهم محرم در مسجد بالاسر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در بستر خاک آرمید.(1) روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

اساتید

اساتید

49 - سید علی قاضی طباطبایی

50 -سیدحسین بادکوبه ای

51 -سید ابوالحسن اصفهانی

52 - محمدحسین کمپانی

53 -میرزا حسین نائینی

54 - سید ابوالقاسم خوانساری(2)

ص: 52


1- 1 . در آسمان معرفت، ص96 و 58 و 51.
2- 2 . همان، ص24 و تاریخ حکما و عرفای متأخّر، ص357.
شاگردان

شاگردان

این عالم کامل شاگردان بسیاری را تربیت کرده که همه آن ها از چهره های شاخص علم و معرفت محسوب می شوند، برخی از آن

ستارگان عبارتند از:

55 - سید جلال الدین آشتیانی

56 - حسن حسن زاده آملی

57 - عبدالله جوادی آملی

58 - حسین مظاهری

59 - محمدتقی مصباح یزدی

60 - عبدالحمید شربیانی

61 - سید عزّالدین زنجانی

62 - یحیی انصاری دینانی

63 - شهید محمد مفتح همدانی

64 - علامه طهرانی

65 - شهید مرتضی مطهری(1)

تألیفات

تألیفات

66 - تفسیرالمیزان (20 جلد)

67 - اصول فلسفه و روش رئالیسم

68 - حاشیه بر اسفار ملاصدرا

ص: 53


1- 1 . تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص360 - 358.

69 - نهایة الحکمة

70 - بدایة الحکمة

71 - مصاحبات با استاد کربن

72 - رساله ای در حکومت اسلامی

73 - رساله ای در قوه و فعل

74 - حاشیه کفایة

75 - رساله ای در اثبات ذات

76 - رساله ای در صفات

77 - رساله ای در افعال

78 - رساله ای در وسائط

79 - رساله الانسان قبل الدنیا

80 - رساله الانسان فی الدنیا

81 - رساله الانسان بعد الدنیا

82 - رساله ای در نبوت

83 - رساله ای در ولایت

84 - رساله ای در مشتقّات

85 - رساله ای در برهان

86 - رساله ای در مغالطة

87 - رساله ای در تحلیل

88 - رساله ای در ترکیب

89 - رساله ای در اعتبارات

ص: 54

90 - رساله ای در نبوت و مقامات

91 - منظومه در رسم خط نستعلیق

92 - علی و الفلسفة الالهیة

93 - قرآن در اسلام

94 - شیعه در اسلام

95 - محاکمات بین دو مکاتبات

96 - بسیاری از مقالات علمی منتشرة در مجلات علمی.(1)

سید روح الله موسوی خمینی

اشارة

سید روح الله موسوی خمینی

سیدروح الله آخرین فرزندمرحوم آیت الله سیدمصطفی موسوی می باشد که در بیستم جمادی الثانی 1320 قمری برابر با سی ام شهریور 1281شمسی در شهرستان خمین، دیده به دنیا گشود هنوز بیش از پنج ماه از عمر او سپری نشده بود که سید مصطفی پدر گرامی ایشان که ریاست علمی منطقه خمین و محدوده آن را دارا بود توسط یکی از خوانین و اشرار پلید منطقه به شهادت رسید، سید روح الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت تکفّل مادربزرگوارش بانو هاجر و عمه دلاور خویش صاحبه خانم گذرانید و در پانزده سالگی از نعمت وجود آن دو نیز محروم گشت.

او در خمین قسمتی از علوم ادبی و مقدّماتی را فرا گرفت، در سال 1298 شمسی به حوزه علمیه اراک هجرت کرده و در آنجا به ادامه تحصیل پرداخت تا آن که اندکی پس از هجرت پر برکت مرحوم حاج

ص: 55


1- 1 . در آسمان معرفت، ص45 - 44 و یادنامه علامه طباطبایی، ص115 - 113.

شیخ عبدالکریم حائری یعنی در ماه رجب 1340 قمری در حالی که طلبه ای جوان و بانشاط بود به حوزه مقدسه قم پا نهاد و ضمن تکمیل مراحل تحصیلات علوم حوزوی در نزد اساتید آنجا، بیشترین فرصت خویش را در تعلیم و تعلم کتب مرحوم صدرالمتالهین صرف نمود(1) چنانکه خود ایشان می گوید: «این جانب در زمانی که ساکن مدرسه

دارالشفای قم بودم مدتها فلسفه را تدریس می کردم و در سال 1348 قمری (1308 شمسی) به خاطر تأهّل از مدرسه خارج شدم.»(2)

روح بزرگ و جستجوگر این فیلسوف جوان باعث شد که تنها به یادگیری دروس فقه و اصول و فلسفه اکتفاء نکرده و همزمان با فراگیری آنها، به فراگیری ریاضیات، هیئت، علوم عرفانی، اخلاق، عروض و قوافی و فلسفه غرب در نزد اساتید بزرگ وقت بپردازد.(3)

موفقیت ایشان در امر تدریس فلسفه و عرفان به گونه ای بود که تا قبل از سال 1348 قمری در حالی که 28 سال از عمر با برکت خویش را سپری نکرده بود یک دوره اسفار (به غیر از مباحث اعراض و جواهر) و بخش هایی از آن را به صورت مکرّر و بیش از سه دوره شرح منظومه را تدریس نموده و در حوزه عرفان نظری و عملی نیز، شرح فصوص و مصباح الانس و منازل السائرین را سالها به صورت خصوصی یاد داده و جمع محدودی را از أنفاس قدسی خویش بهره مند ساخته است تا

ص: 56


1- 2 . آینه دانشوران، ص186 - 185 و حدیث بیداری، ص16 - 14.
2- 1 . صحیفه امام، ج3، ص183.
3- 2 . حدیث بیداری، ص18.

بدانجا که بسیاری از شاگردان بزرگ ایشان نیز از کیفیّت و وضعیّت آن جلسات اُنس اطلاعی نداشته اند.(1)

یکی از صاحبان قلم در راستای توصیف این بزرگمرد می نویسد: «از متخصّصین علوم فلسفه و عرفان و... در روزگار تألیف این کتاب، دانشمند عالی مقام حاج آقا روح الله خمینی بودند ولی اکنون که قریب سی سال از آن دوره می گذرد (1340 شمسی) شهرت فقاهت حضرت

معظم له عالمگیر شده و از جمله مراجع تقلید به شمار می آیند.(2)

امام خمینی با ذوق فقهی، اصول و اخلاقی فراوانی که داشته است در برهه ای از عمر شریف خود از تدریس فلسفه و حکمت دست برداشته، حوزه عظیمی را از فقه و اصول تشکیل می دهد و فضلای بسیاری را از بیان شیوا و پر حرارت خویش بهره مند می سازد او که از تربیت یافتگان استاد بزرگ اخلاق و عارف کامل میرزا جواد آقای ملکی تبریزی بود توانست جمع کثیری از تشنگان اخلاق الهی و معرفت را برای اداره حوزه های علمیه و خدمت به جامعه اسلامی مهیا ساخته و بدین سان نیز خدمات شایانی را به حوزه های علمیه ارائه دهد.(3)

سرانجام این فرزانه دهر و فیلسوف جامع در سیزدهم خرداد 1368 به لقای معبود خویش شتافت و جسم مطهراو با تشییع میلیونی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

ص: 57


1- 3 . ر.ک: اردبیلی، سید عبدالغنی، تعزیرات فلسفه، ج1، ص12/ مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام قدس سره/ 1381.
2- 1 . آینه دانشوران، ص43.
3- 2 . مقدمه شواهد ربوبیّة، ص110 و تاریخ حکما و عرفای مفاخر، ص364 - 362.
شاگردان

شاگردان

شکی نیست که ذکر اسامی تمام شاگردان حضرت امام خمینی با وجود حلقه های بزرگ تدریس ایشان امری مشکل و غیر لازم می باشد، ما در این مجال تنها نام برخی از آنها را بیان می کنیم:

97 - سید جلال الدین آشتیانی

98 - سید رضا صدر

99 - شهید مرتضی مطهری

100 - شهید دکتر بهشتی

101 - دکتر مهدی حائری یزدی

102 - عبدالله جوادی آملی

103 - محمدتقی مصباح یزدی

104 - حسین مظاهری

105 - سید عبدالغنی اردبیلی

106 - محمد یزدی

107 - محمد فاضل لنکرانی

108 - ناصر مکارم شیرازی

109 - میرزا حسین نوری

110 - یوسف صانعی(1)

ص: 58


1- 1 . تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص364 - 362 و تقریرات فلسفه امام خمینی، ج1، ص16 - 15 و حدیث بیداری ص20.
اساتید

اساتید

111 - میرزا محمود افتخارالعلماء

112 - میرزا رضا نجفی خمینی

113 - شیخ علی محمد بروجردی

114 - شیخ محمد گلپایگانی

115 - آقا عباس اراکی

116 - سید مرتضی پسندیده

117 - میرزا محمدعلی ادیب

118 - سید محمدتقی خوانساری

119 - سید علی یثربی کاشانی

120 - شیخ عبدالکریم حائری

121 - سید ابوالحسن رفیعی قزوینی

122 - میرزا علی اکبر حکمی یزدی

123 - شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی

124 - حاج میرزا جواد ملکی تبریزی

125 - میرزا محمدعلی شاه آبادی(1)

ص: 59


1- 1 . ر.ک: الف. مقدمه شواهد ربوبیه، ص111؛ ب. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص612 . ج. در آسمان معرفت، ص327؛ د. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج1، ص10؛ س. حدیث بیداری، ص18 - 16.
تألیفات

تألیفات

126 - شرح دعای سحر

127 - حاشیه بر شرح تعلیقه بر فوائد رضویه قاضی سعید قمی

128 - شرح حدیث جنود عقل و جهل

129 - مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة

130 - حاشیه بر شرح فصوص الحکم

131 - حاشیه بر مصباح الاُنس

132 - شرح چهل حدیث

133 - سرّ الصلوة

134 - آداب الصلوة

135 - رساله لقاءالله

136 - حاشیه بر أسفار

137 - کشف الاسرار

138 - انوارالهدایه فی التعلیقه علی الکفایة (دو جلد)

139 - بدایع الدرر فی قاعدة نفی الضرر

140 - رسالة الاستصحاب

141 - رسالة فی التعادل و التراجیح

142 - رسالة الاجتهاد و التقلید

143 - مناهج الوصول الی علم الاصول (2 جلد)

144 - رسالة فی الطلب و الارادة

145 - رسالة فی التقیة

146 - رسالة فی قاعدة من ملک

ص: 60

147 - رسالة فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمرة

148 - فروع علم اجمالی

149 - موضوع علم اصول

150 - تنزیل العلل التشریعیة علی التکوینیة

151 - تقریرات مسائل مستحدثه

152 - کتاب الطهاره (4 جلد)

153 - تعلیقة علی العروة الوثقی

154 - مکاسب محرّمه (2 جلد)

155 - تعلیقة علی وسیلة النجاة

156 - رساله نجاة العباد

157 - حاشیه بر رساله ارث

158 - تقریرات درس اصول آیت الله العظمی بروجردی

159 - کتاب الخلل فی الصلوة

160 - حکومت اسلامی (ولایت فقیه)

161 - جهاد اکبر

162 - تفسیر سوره حمد

163 - دیوان شعر

164 - نامه های عرفانی

165 - استفتاءات

166 - شرح حدیث رأس الجالوت(1)

ص: 61


1- 1 . حدیث بیداری، ص242 - 216 و تاریخ حکما و عرفای متاخر، ص364 - 362 و طبقات اعلام الشیعه قسم دوم از جزء اول، ص789.

محمد محققی رشتی

اشارة

محمد محققی رشتی

وی فرزند آقا میرزا کاظم لاهیجانی از مردان متّقی و پرهیزکار عصر خویش در سال 1328 قمری در شهر لاهیجان متولد گردید.

پس از اخذ مدرک دیپلم و تحصیل قسمتی از علوم قدیم و جدید در خطّه رشت، تهران و خراسان در سال 1351 قمری به حوزه مقدسه قم هجرت کرد. از اسامی اساتید محترم دوران سطح ایشان نام و نشانی در بین نمی باشد اما مسلّم است که پس از ورود به قم از محضر مرحوم سید شهاب الدین نجفی وادیب تهرانی بهره های شایانی برده(1) و برای گذرانیدن دوره خارج به محضر آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری شرفیاب گردید. پس از رحلت حاج شیخ توقف کوتاهی در

همدان و یزد نموده و خود را برای تدریس فلسفه و علوم طبیعی نظیر فیزیک، هیئت و ریاضی در حوزه علمیه قم مهیا نمود(2) و از این راستا خدمات شایانی را به جامعه و حوزه علمیه روا داشت، سبک تدریس وی که نظر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را جلب کرد(3) به نحوی بود که فضلای بسیاری در برابر این فیلسوف گرانقدر زانوی ادب فرو نهاده و از او استفاده کردند.

او که از جذابیّت خاصی برخوردار بود در سال 1375 قمری از طرف مرجع وقت مرحوم آقای بروجردی ایران را به مقصد هامبورگ

ص: 62


1- 2 . آینه دانشوران، ص312 - 311 و گنجینه دانشمندان، ج2، ص257.
2- 1 . آینه دانشوران، ص312 - 311.
3- 2 . ستارگان حرم، ج3، ص12.

آلمان ترک نمود این هجرت به خاطر جامعیّت شخصیت والای ایشان و تسلط او بر مکالمه زبان خارجی، بازتاب گسترده ای در روزنامه های وقت داشت در سال 1338 شمسی (1379 قمری) بوسیله ایشان کلنگ احداث مسجد بزرگ هامبورگ به زمین زده شد، او پس از هشت سال تلاش پیگیر و تبلیغ معارف دین مبین اسلام در سال 1383 قمری از آلمان مراجعت نموده و تا آخر عمر شریف خود در قم به زندگی ادامه داد.(1)

متأسفانه از شاگردان او، آماری در دست نمی باشد و تنها نام آیت الله مصباح یزدی به عنوان شاگرد ایشان مشاهده می شود.(2)

سرانجام این فیلسوف گرانمایه در حالی که بیش از 61 سال از عمر

بابرکت او سپری نشده بود در اثر سکته قلبی چشم از جهان فرو بست و در قبرستان ابوحسین قم مدفون گردید.

اساتید

اساتید

167 - میرزا محمد همدانی

168 - سید محمدتقی خوانساری

169 - شیخ عبدالکریم حائری

170 - سید شهاب الدین مرعشی نجفی

ص: 63


1- 3 . آینه دانشوران، ص95.
2- 4 . ر.ک: اسلامی، محمدتقی، زندگی نامه آیت الله مصباح یزدی، ص92 و 22/ قم/ انتشارات پرتو ولایت، 1382.

171 - ادیب تهرانی

172 - شیخ عباس تهرانی

حسن حسن زاده آملی

اشارة

حسن حسن زاده آملی

وی در سال 1307 شمسی در شهرستان آمل و در بیتی با ایمان و تقوی متولد گردید و در خردسالی تمامی قرآن را به خوبی فرا گرفت در مهرماه 1323 شمسی (برابر با 1363 قمری) به مدرسه علمیه روحانی در همان شهر راه یافته و برای مدت شش سال در آنجا به تحصیلات علمی پرداخت، همت والا و هوش سرشار او باعث شد که در دوران تحصیلات اولیه و مقدماتی به تدریس کتبی را که چندی قبل آنها را نزد اساتید خویش فرا گرفته بود بپردازد، در شهریور ماه سال 1329 به تهران آمده و در مدرسه حاج ابوالفتح اقامت گزیده و در آنجا به فراگیری باقیمانده از شرح لمعه و تمامی کتاب قوانین الاصول می پردازد.

پس از آن با اصرار فراوان به استاد میرزا مهدی الهی قمشه ای و پذیرش آن استاد، برای مدت ده سال در نزد ایشان به یادگیری حکمت منظومه، تفسیر قرآن، شرح محقق طوسی بر اشارات شیخ از نمط چهارم تا آخر و جلد سوم اسفار ملاصدرا اشتغال می ورزد. در همین اثناء و در کنار بهره گیری از محضر مرحوم الهی قمشه ای برای تکمیل اندوخته های علمی و تحصیلات دینی خویش برای مدت سیزده سال زانوی ادب را در برابر اساتید بزرگ دیگر نظیر میرزا ابوالحسن

ص: 64

شعرانی و... فرود آورده و برای یادگیری تمام کتاب رسائل، کفایه، تعدادی از کتب جواهرالکلام، اکثر اسفار، چند کتاب از شفای شیخ الرئیس و برخی از کتب دیگر در رشته های مختلف علوم عقلی به محضر ایشان شرفیاب می شود.

در مهرماه سال 1342 شمسی (جمادی الاولی 1382 قمری) تهران را به مقصد حوزه مقدسه قم ترک کرده و به مدت هفده سال توفیق درک محضر علامه طباطبایی را پیدا می کند و از آن دریای علم، کتاب تمهید القواعد، برهان منطق شفای شیخ الرئیس، جلد نهم اسفار و قسمت هایی از بحارالانوار علامه مجلسی را فرا می گیرد.

علامه حسن زاده آملی از تاریخ ورود به حوزه علمیه قم تاکنون که چهل سال می گذرد در جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام اسکان گزیده و سالهای بسیاری را صرف یاد دادن کتب مختلف فلسفی و عرفانی همانند اسفار ملاصدرا، شفاء، فصوص، تمهیدالقواعد، فنون ریاضی و هیئت، و... پرداخته است.(1)

اساتید

اساتید

173 - محمد غروی

174 - عزیزالله طبرسی

175 - ابوالقاسم رجایی

176 - احمد اعتمادی

ص: 65


1- 1 . ر.ک: در آسمان معرفت، ص436 - 405.

177 - عبدالله اشراقی

178 - سید احمد لواسانی

179 - میرزا مهدی الهی قمشه ای

180 - میرزا ابوالحسن شعرانی

181 - شیخ محمدحسین فاضل تونی

182 - علی محمد جولستانی

183 - میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی

184 - میرزا احمد آشتیانی

185 - محمدتقی آملی

186 - علامه سید محمدحسین طباطبایی

187 - سید مهدی قاضی تبریزی

188 - علامه سید محمدحسن الهی طباطبایی(1)

تألیفات

تألیفات

189 - تصحیح نصاب الصبیان

190 - تصحیح خزاین نراقی

191 - تصحیح کتاب کلیله و دمنه

192 - تصحیح و تعلیق کتاب شریف اصول کافی (دو جلد)

193 - تکملة منهاج الراعة فی شرح نهج البلاغه (پنج جلد)

194 - تصحیح خلاصه المنهج مولی فتح الله کاشانی در تفسیر قرآن

ص: 66


1- 1 . همان، ص436 و 426 و 425 و 415.

(شش جلد)

195 - استخراج جداول تقویم در نه سال

196 - هزار و یک نکته

197 - انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

198 - معرفت نفس

199 - دیوان اشعار

200 - الهی نامه

201 - مجموعه مقالات

202 - انسان و قرآن

203 - وحدت از دیدگاه عارف و حکیم

204 - نهج الولایة

205 - انّه الحق

206 - سی فصل در دائره هندیة

207 - مقدمه، تعلیق، تصحیح رساله قضا و قدر علامه محمود بن محمد دهدار

208 - تعیین سمت قبله مدینه به اعجاز رسول الله صلی الله علیه و آله

209 - میل کلی (از امّهات مسایل دنیوی)

210 - ظلّ ریاضی (تانژانت به زبان فرانسوی)

211 - تکسیر دائرة (از امهات مسائل هندسی)

212 - مطالب ریاضی

213 - پیرامون فنون ریاضی (یازده رساله)

ص: 67

214 - ولایت تکوینی

215 - عرفان و حکمت متعالیه

216 - شرح رساله استاد علامه قزوینی در اتحاد عاقل و معقول

217 - تعلیقات بر مصباح الانس ابن فنّاوری

218 - نورعلی نور در ذکر و ذاکر و مذکور

219 - خیرالاثر در ردّ جبر و قدر

220 - تصحیح طبیعیّات شفاء

221 - دروس معرفة الوقت و القبلة

222 - رسالة فی لقاء الله

223 - رسالة حول الرّویة

224 - فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب ربّ الارباب

225 - رسالة فی الامامة

226 - أضبط المقال فی ضبط أسماء الرجال

227 - رساله فی تعیین البُعد بین المرکزین

228 - رسالة فی الصبح و الشفق

229 - رسالة فی نفس الامر

230 - نصوص الحکم علی فصوص الحکم

231 - دروس اتحاد عاقل به معقول

232 - تصحیح و تعلیق کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد

233 - تصحیح مکاتبات سیداحمد کربلایی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی

ص: 68

234 - وجیزه ای در شرح حال استاد علامه طباطبایی

235 - وجیزه ای در تصحیح گلستان سعدی

236 - صد کلمه در خودشناسی

237 - تصحیح نهج البلاغه

238 - تصحیح و تعلیق الهیّات شفاء

239 - تعلیق کتاب نفس شفاء

240 - تصحیح اسفار اربعه صدر المتالهین

241 - تصحیح و تعلیق شرح محقق طوسی بر اشارات شیخ

242 - تصحیح و تعلیق تمهیدالقواعد فی شرح قواعدالتوحید

243 - تصحیح و تعلیق شرح علامه قیصری بر فصوص الحکم شیخ اکبر

244 - شرح فصوص الحکم شیخ اکبر

245 - شرح عربی و تصحیح اکرمانالاووس در مثلّثات کروی

246 - تصحیح و تعلیق اصول اقلیدس در حساب و هندسه

247 - تصحیح و تعلیق اکروثاوذوسیوس در اشکال کری به تحریر خواجه طوسی.

248 - شرح فارسی باب توحید حدیقة الحقایق شاعر سنایی غزنوی

249 - تعلیقات عربی بر عروة الوثقی

250 - نثرالدراری علی نظم اللّئالی

251 - رساله ای در رؤیا

252 - شرح ذیج بهادری

ص: 69

253 - تصحیح و تعلیق عربی کتاب مساکن ثاذوسیوس به تحریر خواجه طوسی

254 - رساله ای در مُثُل الهیّه

255 - تصحیح و تعلیق شرح مولی عبدالعلی بیرجندی بر زیغ اُلغ بیگی.

256 - رساله ای در جعل

257 - تعلیقه بر رساله «تحفة الاجلة فی معرفة القبله»

258 - رساله ای در مناسک حج

259 - تصحیح و تعلیق شرح ملاعبدالعلی بیرجندی بر بیت باب در اسطرلاب محقق طوسی

260 - رساله ای در اثبات عالم مثال

261 - تعلیقات عربی بر هشت باب از مطوّل در علم معانی

262 - رساله ای در سیر و سلوک

263 - تصحیح و تعلیق کتاب «الدر المکنون و الجواهر المصون فی علم الحروف»

264 - رساله ای در تفسیر آیه عرض

265 - مصدر اشعار منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام

266 - تصحیح تذکرة خواجه نصیرالدین طوسی در مبدأ و معاد

267 - رساله ای در علم

268 - تصحیح و تعلیق مجسطی بطلیموس و تصحیح و تعلیق شرح

نظام الدین نیشابوری برمجسطی و تصحیح و تعلیق شرح محمدعلی

ص: 70

برمجسطی.

269 - رساله ای در بعضی از شعب ارثماطیقی

270 - کشیکل

271 - کلمه علیا در توقیفیّت اسماء

272 - دروس علم هیئت و سایر رشته های ریاضی

273 - مصادر ادعیه مفاتیح الجنان

274 - گنجینه گوهر روان

275 - تعلیقات بر رساله قبله ملا مظفّر گنابادی

276 - شرح برخی از اشعار خواجه حافظ شیرازی

277 - تعلیقات بر شرح چغمینی در هیئت

278 - تصحیح و تعلیق شرح عارف خوارزمی بر فصوص

279 - دروس معرفت اوفاق در علم اوفاق

280 - عیون مسائل النفس

281 - شرح فارسی سه نمط پایانی اشارات

282 - مفاتیح المخازن

283 - رساله ای در تضادّ معنای «لولا التّضاد لما صحّ دوام الفیض من المبداء الجواد»

284 - من کیستم؟

285 - رساله ای در اربعین

286 - ترجمه و تعلیق الجمع بین الرأیین فارابی

287 - العمل الضابط فی الرّابطی و الرّابط

ص: 71

288 - الحجج البالغه علی تجرّد النفس الناطقة

289 - النور المتجلّی فی الظهور الظلّی

290 - قرآن و عرفان و برهان

291 - تصحیح سه کتاب ابی الجعد و نثر اللئالی و طب الائمه

292 - تصحیح و تعلیق رساله تحفه الملوک فی السیر و السلوک

293 - درر القلائد علی غرر الفوائد

294 - ده رساله فارسی

295 - هزار و یک کلمه

296 - نامه ها برنامه ها

297 - شرح چهل حدیث در معرفت نفس

298 - گشتی در حرکت

299 - رساله اعتقادات

300 - الاصول الحکمیة

301 - امثال طبری(1)

عبدالله جوادی آملی

اشارة

عبدالله جوادی آملی

وی فرزند میرزا ابوالحسن آملی از چهره های زاهد و متقی و از وعاظ مشهور شهرستان آمل می باشد، در سال 1312 شمسی در آمل دیده به دنیا گشود، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در سال 1325 با پیشنهاد پدر بزرگوار خویش وارد حوزه علمیه مسجد جامع همان شهر

ص: 72


1- 1 . ر.ک: در آسمان معرفت، ص446 - 439.

شد برای مدت چهار سال تا شهریور 1329 از محضر اساتید محترم و

توانمند آن حوزه بهره مند گردید و مدت کوتاهی نیز در مدرسه مسجد هاشمی به ادامه تحصیل پرداخت، در سال 1330 به تهران آمده و با وساطت مرحوم شیخ محمدتقی آملی وارد مدرسه مروی شد در آنجا نیز پنج سال رحل اقامت افکنده و کتاب های منظومه، اشارات و بخشی از أسفار را از محضر شریف آیات عظام الهی قمشه ای و شعرانی فرا گرفت در همان اثناء برای فراگیری قسمتی از خارج فقه و اصول نزد استاد شیخ محمدتقی آملی رحمهم الله شرفیاب شد.

در شهریور سال 1334 تهران را به مقصد قم و جوار کریمه اهل بیت عصمت، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ترک نمود و در دیار علم و فقاهت سکنی گزید(1) در آنجا سالهای طولانی از محضر با برکت بزرگانی همچون آیات علامه طباطبایی، بروجردی، داماد، امام خمینی و میرزا هاشم آملی رضوان الله تعالی علیهم بهره مند گردید، این فیلسوف وارسته و مفسر کبیر قرآن حدود 36 سال است که در امر تدریس و تربیت شاگرد مداومت کرده و از این راستا خدمات قابل توجهی را به حوزه علمیه قم نموده است، خود ایشان درباره کمیّت و کیفیت تدریس برخی از علوم می گوید «غالب کتاب ها نظیر شرح منظومه و شرح تجرید را یک بار تدریس کردم مگر این که ضرورتی تدریس مجدّد را ایجاب می کرد، اما در سطوح عالی به ویژه برخی از کتاب های مرجع را چندین بار تدریس کردم، شرح اشارات را چندین

ص: 73


1- 1 . ر.ک: مهر استاد، ص95 - 18.

بار، أسفار را سه بار که هر دوره آن حدود ده دوازده سال به طول انجامیده است، شفای بوعلی را سه دوره، التحصیل بهمنیار را یک

دوره، شواهد ربوبیه را یک بار تدریس کردم»(1)

وی هم اکنون نیز در حوزه مقدسه قم به تدریس تفسیر قرآن و خارج فقه اشتغال دارد.

اساتید

اساتید

302 - سید محمدحسین بروجردی

303 - سید محمدحسین طباطبایی

304 - محقق داماد

305 - امام خمینی

306 - حسین فاضل تونی

307 - ابوالقاسم فرسیو

308 - آیت الله غروی

309 - میرزا ابوالحسن جوادی (پدر ایشان)

310 - میرزا رضا روحی (پدر خانم ایشان)

311 - عبدالله اشراقی

312 - احمد اعتمادی

313 - ابوالقاسم رجایی

314 - عزیزالله طبرسی

ص: 74


1- 1 . همان، ص45 - 44.

315 - شیخ شعبان نوری

316 - آقا شیخ اسماعیل

317 - سبط الشیخ

318 - شیخ محمدتقی آملی

319 - شیخ ابوالحسن شعرانی

320 - میرزا مهدی الهی قمشه ای

321 - مرحوم جاپلقی

322 - سیدعباس فشارکی

323 - شیخ علی محمد جولستانی

324 - محمدرضا محقق

325 - آقا ضیاءالدین آملی(1)

تألیفات

تألیفات

326 - تسنیم (6 جلد تفسیر قرآن)

327 - قرآن در قرآن

328 - توحید در قرآن

329 - وحی و نبوت در قرآن

330 - معاد در قرآن

331 - سیره پیامبران در قرآن

ص: 75


1- 1 . ر.ک: نمایه اسراء، ص12 و 11 و مهر استاد، ص22 و 37 و 56 و 59 و 60 و تاریخ حکماء و عرفای متاخّر، ص388.

332 - سیر رسول اکرم در قرآن

333 - مبادی اخلاق در قرآن

334 - مراحل اخلاق در قرآن

335 - فطرت در قرآن

336 - معرفت شناسی در قرآن

337 - صورت و سیرت انسان در قرآن

338 - حیات حقیقی انسان در قرآن

339 - رحیق مختوم

340 - نسبت دین و دنیا

341 - دین شناسی

342 - انتظار بشر از دین

343 - ولایت فقیه

344 - شریعت در آینه معرفت

345 - فلسفه حقوق بشر

346 - تبیین براهین اثبات خدا

347 - علی بن موسی الرضا و الفلسفة الالهیة

348 - ادب فنای مقرّبان

349 - شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی

350 - حیات عارفانه امام علی علیه السلام

351 - حماسه و عرفان

352 - گنجور عشق

ص: 76

353 - مراثی اهل بیت علیهم السلام

354 - عصاره خلقت

355 - عید ولایت

356 - ولایت در قرآن

357 - حکمت علوی

358 - ولایت علوی

359 - تجلّی ولایت در آیه تطهیر

360 - ظهور ولایت در صحنه غدیر

361 - وحدت جوامع در نهج البلاغه

362 - دنیاشناسی و دنیاگرایی در نهج البلاغه

363 - علی علیه السلام مظهر اسمای حسنای الهی

364 - قرآن در کلام علی علیه السلام

365 - شمیم ولایت

366 - صهبای حج

367 - حکمت عبادت

368 - زنی در آینه جلال و جمال

369 - قرآن حکیم از منظر امام رضا علیه السلام

370 - اسرار الصلوة

371 - حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه

372 - کتاب الخمس

373 - کتاب الحج

ص: 77

374 - سروش هدایت

375 - بنیان مرصوص امام خمینی رحمهم الله (1)

محمدتقی مصباح یزدی

اشارة

محمدتقی مصباح یزدی

وی در یازدهم بهمن 1313 شمسی برابر با هفدهم ربیع الاول 1353

قمری در دامان خانواده ای بسیار متدیّن در شهر یزد دیده به دنیا گشود، پس از طی کردن دوران تحصیلات ابتدایی در سال 1325 با شور و شوق فراوانی در ابتدای تابستان همان سال وارد حوزه علمیه یزد شد، به خاطر بالا بودن سطح استعداد و علاقه، با اهتمام تمام مقدمات و سطوح متوسطه تا رسائل و مکاسب را در طول چهار سال به پایان رسانید در اثنای فراگیری علوم حوزوی برخی از علوم روز نظیر فیزیک، شیمی، فیزیولوژی و زبان فرانسه را نزد استاد معظم مرحوم محققی رشتی فرا گرفت، در اواخر سال 1330 با خانواده محترم خویش برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف می شود و برای مدت یک سال تحصیلی در جوار مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام به تحصیلات خود ادامه می دهد اما با کمال تأسف، فقر مالی و تنگدستی شدید پدر بزرگوار ایشان به گونه ای او و خانواده اش را تحت فشار قرار می دهد که به ناچار از ادامه اقامت در آن دیار علم صرف نظر نموده و پس از بازگشت به ایران، ورود به حوزه علمیه قم را در سر می پروراند در سال تحصیلی بعد با مشکلات فراوانی خود را به حوزه

ص: 78


1- 1 . نمایه اسراء، ص46 - 15.

علمیه قم می رساند و در مدت یکسال تحصیلی مقدار باقی مانده از دروس سطح را تمام می کند، پس از اتمام دوره سطح، برای مدت هشت سال در درس خارج مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی رحمهم الله و دو سال در درس خارج مرحوم آیت الله العظمی اراکی حاضر می شود، تلاش پیگیر و دقّت بالای او به گونه ای بود که در سن بیست و هفت سالگی موفق به کسب اجازه اجتهاد از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی می گردد، استاد در اثنای

تحصیلات حوزوی و در راستای تکمیل اندوخته های خود، توأم با آشنا شدن با آیت الله العظمی بهجت به خاطر تقویت بنیه فقهی خویش همراه برخی از دوستان خود برای مدت پانزده سال در درس خارج فقه معظم له نیز شرکت می کند.

آشنایی با مرحوم علامه طباطبایی نیز برای ایشان برکات بسیاری را در پی داشت، او در برهه ای از عمر شریف خود، اهتمام و مساعی خویش را در فراگیری علوم قرآنی و تفسیر قرآن صرف می کند و با شرکت در جلسات خصوصی آن استاد بزرگ به دقت های بالا و نکته سنجی های عمیقی در رشته تفسیر قرآن دست می یابد، در کنار فراگیری تفسیر، برای آموختن کتاب اسفار و شفا نیز به محضر ایشان شرفیاب می گردد.

این فیلسوف جامع با هوش سرشار خود، دیگر کتب فلسفی را خودبخود مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد و در طول توقف بیش از نیم قرن در جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام

ص: 79

تاکنون خدمات قابل توجهی را از راه تدریس تفسیر قرآن، تشکیل جلسات آموزش اخلاق اسلامی، و تدریس کتب مختلف، همانند اسفار اربعه، شفا، بدایة الحکمة، نهایة الحکمة، فلسفتنا و اقتصادنا و تربیت شاگردانی وارسته به حوزه علیمه قم ارائه کرده است.(1)

افکار بلند و عمیق استاد در فلسفه به نحوی است که با برخی از افکار فلسفی موجود همخوانی ندارد به عنوان نمونه مسئله وجود هیولا را که در دیدگاه برخی از فلاسفه امری صحیح و قابل قبول تلقی

می شود با اشکالات و ایرادات عدیده ای مردود شمرده و آن را از فهرست سلسله مباحث فلسفی حذف نموده اند یا مثلاً بر یکی از نظریات مرحوم صدرالمتالهین که معتقد است «نفس انسانی در مقام حدوث و پیدایش، جسمانی و در بقاء و ادامه حیات، روحانی است» با وجود آن که دیدگاهی نوین در فلسفه اسلامی محسوب می شود، ایرادات متعددی را وارد نموده و آن را نیز از مباحث فلسفی اسلامی کنار زده اند.(2)

اساتید

اساتید

376 - آیت الله العظمی بروجردی

377 - آیت الله العظمی اراکی

378 - آیت الله العظمی بهجت

ص: 80


1- 1 . ر.ک: اسلامی محمدتقی، زندگی نامه آیت الله مصباح یزدی، ص103 - 19.
2- 1 . ر.ک: همان، ص96 - 95.

379 - مرحوم امام خمینی

380 - شیخ مرتضی حائری

381 - انصاری همدانی

382 - عبدالجواد جبلی آملی

383 - محمد محققی رشتی

384 - میرزا محمد انواری

385 - سید علی رضا مدرّسی

386 - محمدعلی نوری

387 - محمدعلی نحوی

388 - عبدالحسین عرب

389 - علامه طباطبایی(1)

تألیفات

تألیفات

390 - خداشناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی

391 - راه و راهنماشناسی

392 - قرآن شناسی

393 - اخلاق در قرآن

394 - جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن

395 - حقوق و سیاست در قرآن

396 - آموزش فلسفه (2 جلد)

ص: 81


1- 1 . همان، ص21 و 22 و 26 و 91 و 96 و 28.

397 - شرح نهایة الحکمه (2 جلد)

398 - تعلیقه علی نهایة الحکمه

399 - شرح جلد اوّل الاسفار الاربعة

400 - شرح جلد هشتم الاسفار الاربعة

401 - ترجمه و شرح برهان شفا

402 - دروس فلسفه

403 - چکیده چند بحث فلسفی

404 - دروس فلسفه اخلاق

405 - خودشناسی برای خودسازی

406 - به سوی خودسازی

407 - مباحثی پیرامون مسائل اعتقادی و اخلاقی

408 - اسلام و اخلاق

409 - ره توشه

410 - راهیان کوی دوست

411 - پند جاوید

412 - بر درگاه دوست

413 - جامی از زلال کوثر

414 - خاطراتی درباره آیت الله العظمی بهجت

415 - توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام

416 - پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک

417 - ایدئولوژی تطبیقی

ص: 82

418 - نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم

419 - گفتمان روشنگر درباره اندیشه های بنیادین

420 - آموزش عقاید

421 - نظریه سیاسی اسلام

422 - نظریه حقوقی اسلام

423 - پرسش ها و پاسخ ها

424 - چکیده ای از اندیشه های بنیادین اسلامی

425 - پیش نیازهای مدیریت اسلامی

426 - بحثی کوتاه پیرامون حکومت اسلامی و ولایت فقیه

427 - تهاجم فرهنگی

428 - آذرخشی دیگر از آسمان کربلا

429 - نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه

430 - مباحثی درباره حوزه

431 - زن یا نیمی از پیکر اجتماع

432 - در پرتو آذرخش

433 - کاوش ها و چالش ها

434 - قرآن در آینه نهج البلاغه

435 - پاسخ استاد به جوانان پرسشگر

436 - تصحیح شش جلد از مجلدات بحار (کتاب السماء و العالم)

437 - انسان، اسلام

438 - خلقت انسان از نظر قرآن

ص: 83

439 - پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم

440 - تصحیح کتاب معادن الحکمه، فی مکاتیب الائمة

441 - تصحیح کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق(1)

ص: 84


1- 1 . همان، ص196 - 121.

منابع

منابع

442 - آینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، کتابخانه عمومی آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1372.

443 - اعیان الشیعه، ج 7، سید محسن امین، بیروت، 1403.

444 - الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقابزرگ تهرانی، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.

445 - الکنی و الالقاب، ج 3، شیخ عباس قمی، 1389 هجری قمری، المطبعة الحیدریة، النجف.

446 - بزرگان تنکابن، محمد سمامی حائری، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1372.

447 - تاریخ فلاسفه ایرانی، علی اصغر حلبی، نقش جهان، تهران، 1361.

448 - تاریخ حکما و عرفای متاخر، منوچهر صدوقی سها، انتشارات حکمت، تهران، 1381.

ص: 85

449 - تاریخ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ترجمه جواد طباطبایی، کویر، تهران،

1373.

450 - تاریخ علمای معاصرین، خیابانی، تهران، اسلامیه، 1366.

451 - تتمیم امل الآمل، عبدالنبی قزوینی، مکتبة آیت الله مرعشی، قم، 1407.

452 - تذکرة الشعراء، محمدطاهر نصرآبادی، اساطیر، 1378.

453 - تعلیقات قاضی سعید بر اثولوجیا، تصحیح آشتیانی، تهران، 1356.

454 - تقریرات فلسفه، امام خمینی، ج 1، سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381.

455 - حدیث بیداری، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381.

456 - خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، جامعه مدرّسین، 1362.

457 - در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، انتشارات تشیع، قم، 1375.

458 - دفتر عقل، محسن کدیور، تهران، انتشارات اطلاعات، 1377.

459 - رسائل حکمیه، میرزا علی اکبر حکمی یزدی، ارشاد 1365.

460 - روضات الجنات، ج 4، محمدباقر موسوی خوانساری، مهر استوار قم 1391ق.

461 - ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، عبدالله افندی اصفهانی، آستان قدس، مشهد، 1366.

462 - ریحانة الادب، ج 4 و 3، محمدعلی مدرس، خیام، تهران، 1374.

463 - زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، مهدی فرقانی، اصفهان، انتشارات گلها، 1371.

ص: 86

464 - زندگی نامه آیت الله مصباح یزدی، محمدتقی اسلامی، پرتو ولایت، قم، 1382.

465 - ستارگان حرم، ج 7 و 2 و 3، جمعی از نویسندگان، زائر، 1377.

466 - شرح توحید صدوق، ج 1، قاضی سعید قمی، تصحیح و تعلیق دکتر نجفقلی حبیبی، تهران، 1373.

467 - صحیفه امام، ج 3، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.

468 - طبقات اعلام الشیعه، قسم چهارم از جزء اول، شیخ آقابزرگ طهرانی.

469 - عارف کامل، بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان، تهران، 1381.

470 - فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، پاییز 1371.

471 - فلاسفه شیعه، عبدالله نعمة، دارالکتب الاسلامی.

472 - فوائد رضویه، شیخ عباس قمی

473 - کلید بهشت، قاضی سعید قمی، تهران، انتشارات الزهراء، 1362.

474 - گزیده گوهر مراد، لاهیجی، عبدالرزاق، تهران، 1364.

475 - گنجینه دانشمندان، ج 1 و 2، محمد شریف رازی، اسلامیه تهران، 1352.

476 - گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجی، بمبئی.

477 - مجموعه رسائل فلسفی مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، تصحیح و مقدمه دکتر غلامحسین رضانژاد سپهر 1367.

478 - مفاخر اسلام، ج 7، علی دوانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1375.

479 - مقدمه شواهد ربوبیه، سید جلال الدین آشتیانی، المرکز الجامعی للنشر، مشهد، 1360.

480 - منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، (3 جلد) سید جلال الدین آشتیانی،

ص: 87

دانشگاه مشهد، 1351.

481 - مهر استاد، مرکز نشر اسراء، 1381.

482 - نمایه اسراء، مرکز نشر اسراء.

483 - یادنامه علامه طباطبایی، جمعی از نویسندگان، قم، شفق، 1361.

ص: 88

فلاسفه بعد از ملاصدرا در قم مهدی منفرد

مقدمه

فلاسفه بعد از ملاصدرا در قم

مهدی منفرد

فلاسفه بعد از ملاصدرا در قم

مهدی منفرد

ص: 89

ص: 90

فلاسفه ای که بعد از ملاصدرا ظهور کردند، بسیار زیادند؛ امّا در این مقاله به فلاسفه بعد از ملاصدرا در قم می پردازیم. فلسفه ملاصدرا، یک مکتب فلسفی جدید و غنی در جهان اسلام است که نظیرش تا به حال در دنیای اسلام نیامده است. صدرالمتألهین با تأسیس چند اصل فلسفی و بهره گیری ویژه از آنها، توانست نگاه و نظری نو به عالم ارائه دهد که در نوع خود شایسته تقدیر و تحقیق است. بنیان های مکتب صدرا، چنان دقیق و با اصول کلاسیک فلسفی و استدلالات عقلی و ذوق های عرفانی توأم است که به سادگی قابل فهم و ایراد نیست. اکثر فلاسفه بعد از ملاصدرا شیوه و مکتب او را پسندیدند و در نشر و شرح و تحقیق آن برآمدند.

چرا بعد از ملاصدرا، فلسفه چندان رشد اساسی نکرد و فلاسفه بزرگی مثل حاجی سبزواری و ملاعبدالله زنوزی به تأسیس فلسفه جدید نپرداختند؟ ما تلاش فلاسفه بعد از ملاصدرا را در جهت رفع اشکالات مهم کلام و فلسفه صدرالمتألهین، مشائیان و اشراقیان را

ص: 91

نادیده نمی گیریم؛ اما آنان صاحب مکتب نبوده اند. بعد از ابن سینا، تنها

دو صاحبِ اندیشه در فلسفه ظهور کردند! شیخ شهاب الدین سهروردی و ملاصدرای شیرازی.

برخی بر این عقیده اند که شرق بعد از پیشرفت و تکامل علمی و فلسفی، به خاطر حکّام غیر روشنفکر و خودکامه، آزادی فکر و اندیشه را در عرصه فلسفه و تفکر از دست داد. از این رو، فلسفه های مستقل - مثل فلسفه بوعلی سینا و ملاصدرا - ظهور نکرد و در مدارس فقط افکار فیلسوفان پیشین را تدریس می کردند و بر کتاب ها یشان شرح و حاشیه می زدند. به این جهت، فلسفه از سرعت و حرکت بازایستاد.(1)

عده ای معتقدند علت عدم رشد و حرکت فلسفه، تکفیرِ فلاسفه بوده است. عده ای فلاسفه را تکفیر می نمودند و عقایدشان را مخالف دین قلمداد می کردند. این عدّه دانسته یا ندانسته، در رکود و یکنواخت بودن فلسفه سهم عظیمی دارند. شاید علتش این باشد که علوم عقلی و فلسفی - مانند علوم ریاضی - دانش سخت و محکمی است که هرکس با اندک تحرّک فکری به درونش راه نخواهد یافت و فکر قوی و منسجم و دقت و طبع عالی می طلبد تا به دروازه آن رسید و اجازه ورود در آن را یافت. به قول ملاصدرا: انسان باید از فطرت اول خود بگذرد، از امری عادی و روزمره و معاش بگذرد و به فطرت ثانی برسد، تا به گلستان فهم و معرفت عقلی صرف، گُلی بچیند یا آن را ببوید و از آن برای

ص: 92


1- 1. مجله رواق اندیشه، شماره 20، ص 52.

دیگران به ارمغان بیاورد. یکی از دانشمندان(1) معتقد است گرایش به مکتب هایی که دانش پژوه فلسفه انتخاب می کنند، بی دلیل نیست؛ بلکه

این میل در او به لحاظ درون و الهام و فطرتش است و لذا بیش تر مخالفان فلسفه از درک فلسفه عاجز بودند. شاید یکی از علل عدم رشد فلسفه، نبودن زمینه مساعد و فراغت کامل برای یک دانش پژوه بوده است. دانشمندان ما با موانع معیشتی، فرهنگی، بومی، و اجتماعی بسته، همراه با کمبود منابع مطالعاتی و محدویتهای دیگر، نتوانستند بعد از ملاصدرا، فلسفه را به اوج تفکر بشری برسانند. امروزه ما شاهد تلاش فراوان فلاسفه اسلامی هستیم که مباحث فلسفی را رونق بسیار داده اند. علامه طباطبایی با نگارش کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» توانست خیلی از مباحث روز آن زمان را بررسی نموده، پاسخ های فیلسوفانه و روشن به آنها بدهد.

در نظام مقدس جمهوری اسلامی، به فلسفه ارج نهاده شد و فلسفه با حرکت بیش تری به سوی تعالی در حرکت است.

امیدواریم همه اندیشمندان و فلاسفه، با تلاش و الهام از آثار فلاسفه گذشته، بتوانند در مسایل فلسفی جدید، نظر نو و نگاه بکر، ارائه دهند تا راهنمای همه انسان های مشتاق حق و حقیقت شود. ان شاءالله

ص: 93


1- 2. دکتر داوری، رضا، فلسفه چیست؟ /22، (و از بیان او در کلاس درس)

ملا محسن فیض کاشانی

زندگی نامه

ملا محسن فیض کاشانی

زندگی نامه

محمدبن مرتضی بن محمود، معروف به ملامحسن و ملقب به فیض (1006 یا 1007 - 1091 ه .ق.)، از استادان بزرگ علوم عقلی و نقلی به شمار می رود.(1) فیض کاشانی پس از آن که دوران نخست حیات خود را در شهر مقدس قم گذراند، برای ادامه تحصیل به شیراز رفت و در درس سید ماجد بحرانی (متوفای 1048ه .ق.) شرکت کرد. وی فلسفه و حکمت را نزد ملاصدرای شیرازی فراگرفت. او از شاگردان ممتاز و داماد ملاصدرای شیرازی بود.

استادان

استادان

فیض کاشانی علم فقه و حدیث را نزد سید ماجد بحرانی و فلسفه و عرفان را نزد صدرالمتألهین، ملاخلیل قزوینی، شیخ بهائی، شیخ محمدبن حسن صاحب معالم (فرزند شهید ثانی) و ملامحمد صالح مازندرانی فراگرفت.(2) معاصران فیض کاشانی عبارتند از: ملاعبدالرزاق لاهیجی، شیخ حسین تنکابنی، ملارجبعلی تبریزی، آقا میرزا رفیعای نائینی، آقا حسین خوانساری، ملامحمد باقر سبزواری، محمدبن علی بن محمد آقاجانی شارح کتاب «قبسات».(3)

ص: 94


1- 1. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، سید جلال الدین آشتیانی، ج 2، 147.
2- 2. تفسیر صافی، مقدمه، ج 1، 4.
3- 3. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 2، 48.

شاگردان

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. پسرش، زکی، معروف به علم الهدی؛

2. علامه مجلسی؛

3. سید نعمت الله جزایری؛

4. قاضی سعید قمی.(1)

آثار

آثار

آثار بسیار گرانقدری از ملامحسن فیض کاشانی باقی مانده است. هانری کربن او را صاحب 120 اثر دانسته است.(2) عده ای او را صاحب 200 اثر دانسته اند.(3) مهم ترین آثار او عبارتند از:

الف) عقاید و معارف (کلام و حکمت)

1. حق الیقین؛

2. عین الیقین؛

3. علم الیقین؛

4. اصول المعارف؛

5. بشارة الشیعة؛

6. اللبّ؛

ص: 95


1- 1. تفسیر صافی، مقدمه، ج 1، ص 7.
2- 2. کربن هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 485.
3- 3. روضات الجنات، خوانساری.

7. اللباب؛

8 . قرة العیون؛

9. کلمات مکنونه؛

10. میزان القیامة؛

11. مرآة الآخرة؛

12. راه صواب؛

ب) حدیث

13. الوافی؛

14. الشافی؛

15. نوادرالاخبار؛

ج) ادعیه

16. شرح مختصر صحیفه سجادیه؛

17. منتخب الاوراد؛

18. خلاصة الاذکار؛

ح) فقه

19. مفاتیح الشرایع؛

20. معتصم الشیعة؛

21. ابواب الجنان؛

22. الشهاب الثاقب؛

23. اسرار الصلاة،

24. النخبة؛

ص: 96

د) اصول فقه

25. الحق المبین؛

26. سفینة النجاة؛

27. نقد الاصول الفقهیة؛

28. الاصول الاصیلة؛(1)

ج) تفسیر

29. صافی؛

30. اصفی؛

31. مصفّی؛

32. تنویرالمواهب (که حاشیه بر تفسیر کاشفی است)؛

و) اخلاق

33. المحجة البیضاء؛

34. الحقایق؛

35. الفت نامه؛

36. زادالسالک؛

ز) عرفان

37. منتخب ابواب الفتوحات المکیة؛

38. مشواق؛

39. تهییج الشوق؛

ع) طبیعیات و نجوم

ص: 97


1- 1. کتاب های اصولی وی بر مشرب اخباریگری است.

40. تشریح العالم؛

غ) ادبیات و شعر

41. گلزار قدس؛

42. دیوان فیاض؛

43. شوق المهدی علیه السلام؛

44. مثنویات (سلسبیل)؛

ی) کلیات و متفرعات

45. انصاف؛

46. اربعین؛

47. فهرست العلوم؛

48. شرح الصدر؛

49. منهاج النجاة؛

50. محاکمة؛(1)

استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه در باره شخصیت ملامحسن فیض کاشانی می نویسد:

مؤلف این تفسیر [تفسیر صافی] حکیم و عارف و محدّث و مفسّر معروف ملامحسن فیض کاشانی است. از مشاهیر علمای شیعه است و در قرن یازدهم هجری می زیسته است. این مرد بزرگ عمر پربرکتی داشته و بر کثرت وجود تألیف معروف است.

ص: 98


1- 1. ده رساله، تصحیح و تحقیق: رسول جعفریان، مرکز تحقیقات علمی و دینی امام امیرالمؤمنین علیه السلام اصفهان.

مرحوم فیض در آغاز عمر، در قم اقامت داشت. مدرسه فیضیه به نام او معروف شد. از قم به شیراز مسافرت کرد و علم حدیث را نزد سید ماجد بحرانی و فلسفه و عرفان را نزد حکیم و عارف بلند قدر صدرالمتألهین آموخت و دختر صدرا را به زنی گرفت».(1)

دیدگاه های فلسفی

دیدگاه های فلسفی

ملامحسن فیض از شاگردان ملاصدرا است. او در حکمت و عرفان راه استاد خود را برگزید. استاد سید جلال الدین آشتیانی در این باره می فرماید:

«ملامحسن در حکمت و فلسفه از تلامیذ صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی (ملاصدرا) و در مشرب و مشی حکمی از شارحان و مروّجان افکار و عقاید آخوند ملاصدراست. در فن تفسیر و حدیث نیز مشرب او همان مشرب صدرالحکماست. شرح و تعلیقات آخوند ملامحسن فیض به احادیث - وافی - حاکی از این معناست».(2)

فیض کاشانی مرزهای دانش ها را پاس می داشت:

«از خصایص فیض آن است که در هر علمی که وارد می شود، و کتاب در آن علم می نویسد خلط مبانی علوم و مسایل مختلفه علوم ننموده و چنان متمحض و متفرد در آن علم وارد می شود که گویا از سایر علوم اطلاع ندارد، برخلاف برخی از مؤلفان که همه علوم را

ص: 99


1- 2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 14، ص 405.
2- 1. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 2، ص 148 - 147.

دریک علم وارد نموده و مسایل را با یکدیگر خلط می نمایند و موجبات حیرت مراجعین را فراهم می نمایند، مثل برخی از دانشمندان که متعمّد در این کارند و تمام مبانی فلسفه را در یک بحث اصولی و یا فقهی وارد می نمایند. از باب مثال در مقام تحقیق «صلوة» مثلاً می گویند:

«البحث فی الصلوة و انّها من ایّة مقولة من المقولات التسعه، هل هی

امراعتباری أو أنّها من الامور الحقیقیة، و هکذا فی سایرالمباحث»(1)

ملامحسن فیض کاشانی در کتاب «اصول المعارف» می گوید: «یکی از انگیزه هایی که در تألیف این کتاب نقش اساسی داشته، این است که بین سخنان حکمای سابق و معارف دین و شریعت جمع کرده و نشان دهیم که بین این دوجریان منافات دیده نمی شود»(2)

استاد سید جلال الدین آشتیانی در این باره می نویسد:

«سبب دیگر تألیف این اثر منیف [اصول المعارف] آن است که مؤلف علاّمه رضی الله عنه خواسته است بین طریقه حکمت و معرفتِ حاصل از طریق برهان و فلسفه معهود بین حکمای اوائل و اساطین فن از اعاظم حکمای یونان و بین معارف وارد از طریق شریعت محمدیه و انوار فایض از طریقه ائمه شیعه جمع نماید و اثبات کند که بین اسرار نازل از

ص: 100


1- 1. شواهد الربوبیة، تصحیح استاد سید جلال الدین آشتیانی، مقدمه مرکز نشر دانشگاهی، چاپ نهم، ص 98.
2- 2. غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، چاپ اول، انتشارات طرح نو، ج 2، ص 346.

حق اول به وساطت انبیاء و اولیاء و حکمت فائض بر نفوس مستعدین از حکمای الهی تهافت و تناقض وجود ندارد».(1)

وفات و محل دفن

فیض کاشانی در سال 1091ه .ق، در کاشان دار فانی را وداع گفته و به لقاءالله پیوست و در کاشان مدفون گردید..

ملاعبدالرزاق لاهیجی

زندگی نامه

ملاعبدالرزاق لاهیجی

زندگی نامه

عبدالرزاق بن علی بن حسین لاهیجی قمی، از فیلسوفان دوره صفویه است. وی در لاهیجان به دنیا آمد و در قم اقامت گزید و رحلت کرد. او به جهت این که در اوایل عمر به قم رفت و در آن جا ساکن شد، به قمّی نیز مشهور است. عبدالرزاق لاهیجی از شاگردان ممتاز ملاصدرا و از محققان بزرگ عصر خود در حکمت مشاء و اشراق بود. وی از بزرگ ترین متکلمان چهار قرن اخیر، بلکه از محقق ترین متکلمان دوره اسلامی می باشد.(2)

او حکمت را از محضر صدرالمتألهین شیرازی آموخت و به افتخار دامادی استاد نایل آمد. وی سالیانی عمر خود را در مدرسه معصومیه قم به تدریس «معقولات» گذرانید.(3) هانری کربن در باره شخصیت

ص: 101


1- 3. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 2، ص 150.
2- 1. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 1، ص 282.
3- 2. ملاعبدالرزاق لاهیجی، مقدمه گزیده گوهر مراد، ص 12، به اهتمام صمد موحد، کتابخانه طهوری، چاپ اول.

ملاعبدالرزاق لاهیجی می گوید:

«ملاعبدالرزاق لاهیجی - در گذشته در قم در سال 1072 ه ق. 1661م. - شخصیت متفاوتی دارد. او مدت زمانی طولانی در درس پدرزن خود حضور یافته بود؛ اما به نظر نمی آید که از مجموعه نظرات صدرا برای فلسفه شخصی خود رضایت حاصل کرده باشد. در واقع، به نظر می آید که او میان افراط و تفریط در نوسان و دستخوش پیکاری درونی یا مرعوب جهان خارج و محیط اجتماعی بوده است. به هرحال، صرف قراردادن او در زمره - حکمای مشایی - چنانکه

در تذکره آمده، درست نخواهد بود، چنانکه از - گوهر مراد - او برمی آید او کوچک ترین تردیدی در باره اهمیت تجربه عرفانی شخصی نداشته است.(1)

ملاعبدالرزاق باتمام روشن بودن اوضاع و احوال، از جهاتی شخصیت او قابل مطالعه است و به عقیده حقیر، در بین متأخرین کم نظیر است. این مرد در دقت نظر و تحقیق، از راسخان در حکمت و فلسفه است؛ در فلسفه مشاء، فیلسوفی راسخ و در کلمات اشراق، حکیمی متضلّع و در احاطه به اقوال متکلمان، از شخصیت های بارز شیعه است.(2)

ص: 102


1- 1. کربن هازی، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 485، ترجمه جواد طباطبائی. انتشارات کویر، چاپ دوم.
2- 2. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 1، ص 299.
شاگردان

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. فرزندش میرزا حسن، نویسنده «شمع یقین» و «آئینه حکمت».

2. قاضی سعید قمی، نویسنده «کلید بهشت» و «تعلیقات ثولوجیا».(1)

آثار

آثار او عبارتند از:

1. «شوارق الالهام»، شرحی است بر کتاب «تجرید» خواجه نصیر طوسی

2. «رساله حدوث العالم»: در آن، ازلی و قدیم بودن عالم را رد

کرده است.

3. «حاشیه بر حاشیه» حکیم خفری بر الهیات شرح تجرید.

4. «گوهر مراد».

5. «سرمایه ایمان».

6. «الکلمات الطّیبه»: در باره اصالت وجود و ماهیت.

7. «شرح هیاکل النور»، شیخ شهاب الدین سهروردی.

8. «دیوان لاهیجی».

9. شرح بر شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی.(2)

ص: 103


1- 3. مقدمه گزیده گوهر مراد، ص 12.
2- 1. مقدمه گزیده گوهر مراد، ص 12. و منتخباتی از آثار حکمای رسمی ایران، ج 1، ص 287.
دیدگاه های فلسفی

دیدگاه های فلسفی

ملاعبدالرزاق لاهیجی «به حسب ظاهر، فیلسوفی مشائی و پایبند به براهین صرف حکمی است؛ ولی بعد از تفکر و مطالعات زیاد در آثار او معلوم می شود که در حکمت اشراق، سرآمد دانشمندان زمان بود و «حکمت الاشراق» سهروردی را تدریس می نمود و در عرفان نظری و عملی، صاحب اطلاع کافی و محیط برافکار محققان از عرفا، و طریق معرفت حقیقی را منحصر به روش و طریقه اهل عرفان می داند.

لاهیجی به افکار متأخران و شارحان و صاحبان حواشی بر تجرید و افکار متکلمان شارح «مقاصد» و «مواقف» و امثال آنها احاطه عجیبی داشته است. لذا شرح او بر تجرید مطلقاً محکم تر و تحقیقی تر و مفیدتر از جمیع شروح و حواشی تجرید است».(1)

استاد سید جلال الدین آشتیانی در باره او می گوید:

«به طور مسلم، در بحث نظری از فیض [کاشانی] عمیق تر و دقیق تر است؛ ولی جمعی معتقدند که در افکار فلسفی، تابع مسلک مشاء است. به نحوی وارد مباحث می شود که گویا از افکار عالیه استاد خود لونی نگرفته است، ولی باطناً سالک طریقه اشراق و معتقد به مبانی استاد[بوده] و از ترس خلق روزگار و فرار از تکفیر، عقاید خود را به سبک متکلمان و اهل نظر جلوه داده است. دلیل براین که معتقد بر تقدم طریقه اشراق و عرفان بر مسلک اهل نظر است، آن است که در اوایل «گوهر مراد» بلکه در اواسط و اواخر این کتاب صریحاً گفته است: طریقه

ص: 104


1- 2. منتخباتی از آثار حکمای رسمی ایران، ج 1، ص 289.

اشراق همان طریقه انبیا است که خواص از مردم را به عین جمع واصلیت وجود دعوت کرده اند و طریقه اهل نظر طریقه قاصران از نیل به سلوک باطن می باشد. در جای دیگر از «گوهر مراد» می گوید: آدمی را به خدای تعالی دوراه است: یکی، راه ظاهر و دیگری، راه باطن. راه باطن، راهی است که از او به خدا توان رسید. راه ظاهر، راهی است که به او خدای توان دانست. از دانستن راه بسیار است تا رسیدن. طی طریق باطن، صعوبت دارد؛ ولی راه ظاهر که راه استدلال باشد برای همه عقلا مقدور است.»(1)

لاهیجی در باره ترجیح طریقه متصوفه بر طریقه حکما در «گوهر مراد» چنین می نویسد:

«بدان که راه خدای تعالی - راهی است که جز به پای عجز و نیستی اندیشه سلوک آن نتوان نمود. مشت خاک را با خالق پاک چه مناسبت -

ماللتّراب و ربّ الارباب - مخلوق را با خالق و ممکن را با واجب و حادث را با قدیم و فانی را با باقی هیچ گونه مناسبتی نیست که دست توسّل در آن زده، متوجّه درگاه او توان شد مگر به سلب همه نسبت ها، که چون نسبت ها همه مسلوب گشت و پرده های وهم و خیال از پیش نظر برخاست و یأس یکی حاصل شد، نوید امید کلّی باشد. چه هرگاه گرد نشست و هوا صاف شد، دیدنی دیده شود، وجود ممکنات گردی است بر خاسته و فضای اندیشه هوائی است غبارآلود، تا گرد ننشیند، غیر گرد دیده نشود و مقصود محققّین از صوفیه از دعوی وحدت

ص: 105


1- 1. الشواهد الربوبیة، مقدمه، ص 99.

وجود و ادعای فنای مطلق زیاده براین معنی که اشاره به آن شد، نمی تواند باشد. هرچه غیر ازاین بشنوی زنهار نشنوی و بالجمله راه خدا راهی است به غایت باریک و خود به خود این راه پیدا نتوان نمود و [به [پایمردی عقل این راه سیر نتوان کرد، بلکه به فضل او امیدوار باید بود و او به عنایت خویش این راه را بربندگان خود گشاده و انبیا را به نمودن این راه فرستاد، ولی چون راه نموده شد به راهِ نموده، خود باید رفت و با آن که خود می باید رفت تا او نَبَرد، نمی توان رفت. و بباید دانست که آدمی را به خدای تعالی دو راه است: یکی راه ظاهر و دیگری راه باطن، لیکن راه باطن راهی است که از او به خدا توان رسید، راه ظاهر راهی است که با وی خدا را توان دانست و از دانستن راه بسیار است تا به رسیدن، و این که اشاره به صعوبت آن شد؛ راه باطن است و در راه ظاهر چندان صعوبت نیست، چه راه ظاهر راه استدلال است و استدلال مقدور هر عاقلی است که از آثار پی به مؤثرات بَرَد، و راه استدلال مقدّم است بر راه سلوک؛ چه تاکسی نداند که منزلی هست

طلب راهی که به منزل بَرَد، نتوان کرد و بعثت انبیا برای ارشاد راه ظاهر و استدلال نیست، به این معنی که یافتن راه موقوف به نمودن پیغمبر باشد که اگر چنین بود، دور لازم آمدی، چه تصدیق پیغمبر به این که فرستاده خداست موقوف به شناختن خدا باشد، بلکه کار پیغمبران در هدایت این راه از بابت بیدار کردن خفتگان است، کسی که خفته صحیح البصر را بیدار کند، او لامحاله به بصر خود اشیا را ببیند و آن بیدار کننده در دیدن بیدار شده، زیاده از بیدار کردن دخلی نداشته باشد، و تواند بود

ص: 106

که کسی خود به خود بیدار شود و اشیا را ببیند، چه بیدار شدن - البته - موقوف به بیدار کردن دیگری نیست.

کذلک مردمان در خواب غفلت اند و نسبت غفلت به چشم عقل، چون نسبت خواب است به چشمِ حس؛ پس کار پیغمبران همین باشد که مردم را از خواب غفلت بیدار کنند، و تواند بود که کسی خود به خود بیدار شود. پس چون مردم از خواب غفلت بیدار شوند اگر عقل از پرده غفلت برآمده را به کاربرند، خدا را به یقین توانند شناخت، و اگر بعد از بیدار شدن از خواب غفلت خدای را نشناسند، به سبب آن باشد که عقل به کار نبرده باشند، مثل کسی که از خواب بیدار شود و چشم بازنکند تا اشیا را ببیند.»(1)

استاد آشتیانی معتقد است لاهیجی در جلد اول «شوارق الالهام»، به صورت اشاره، قائل به اصالت وجود و در جلد دوم آن قائل به اصالت وجود و وحدت حقیقت آن شده است و قائلان به اصالت ماهیت را از منکران امر بدیهی دانسته است؛(2) اما همو در گوهر مراد، در موارد

متعددی، اصالت وجود را رد کرده است.(3)

ملاعبدالرزاق در جلد اول و دوّم «شوارق الالهام»، اشتداد در وجود و حرکت جوهریه را ابطال نموده است؛ استدلال او، عمده در ابطال حرکت در جوهر همان مناقشه شیخ الرئیس - عدم بقای موضوع در

ص: 107


1- 1. گزیده گوهر مراد، ص 11.
2- 2. شواهد الربوبیة، مقدمه، ص 100.
3- 1. گوهر مراد، ص 107 و 108.

حرکت اشتدادی - است.(1)

وی در این باره، در کتاب «گوهر مراد» می نویسد:

«حرکت در مقوله جوهر ممکن نیست، چون جوهر، ذاتی جسم است و حرکت در ذاتیات جایز نمی باشد؛ چه تمامیت شی به ذاتیات است. پس اگر ذاتی از ذاتیات شی ء او را حاصل نباشد، آن شی ء، آن شی ء نخواهد بود و چون آن شی ء، آن شی ء نباشد صادق نیست که آن شی ء به سوی ذاتی خود حرکت کرده است و وقوع حرکت در مقولات عرض جایز است و در چهار مقوله آن واقع.»(2) ملاعبدالرزاق منکر عالم مثال است و در نهایت، طریقه استاد خود صدرالمتألهین را بهترین طریقه برای اثبات عالم مثال و برزخ دانسته است.(3)

وفات

ملا عبدالرزاق لاهیجی در سال (1072 ه . ق) در شهر قم دار فانی را وداع گفت.

علی قلی بن قرچغای خان

زندگی نامه

علی قلی بن قرچغای خان

زندگی نامه

علی قلی خان حکیم، محقق و عارف گمنام عصر صفویه است. درباره زندگی وی اطلاع دقیق و کاملی دردست نیست. تذکره نویسان

ص: 108


1- 2. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 1، ص 305.
2- 3. گوهر مراد، ص 88.
3- 4. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 1، ص 305 و گوهر مراد، ص 33.

نیز در باره نام و شخصیت علمی او گاه دچار اشتباه شده اند.(1)

تاریخ تولد و وفاتش روشن نیست؛ اما از روی قرائنی که در آثارش وجود دارد می توان تاریخ تقریبی تولد وی را بین سالهای 1020 تا 1025 ه . ق. ذکر کرد. وی در کتاب «احیای حکمت» نوشته است: «تا حال تحریر، که عمرم به شصت و شش سال رسیده است»(2) و در جلد دوم آن گفته است: «از زمان قدیم تا عصر ما که هزار و نود و یک از هجرت گذشته است.»(3)

پدر علی قلی خان، قرچغای خان سپهسالار، مورد علاقه شاه عباس

اوّل بودو برخلاف پسر، در عصر صفویه نامی بلند آوازه دارد.

ص: 109


1- 1. در معجم المؤلفین، او را به عنوان نحوی، صرفی، مفسّر، ادیب، شاعر، حکیم و کاتب است. معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 7، ص 170. آثاری که نویسنده معجم المؤمنین از او نام برده، نشان می دهد که وی علی قلی بن قرچغای خان را با علی قلی بن محمد الخلخالی یکی دانسته است؛ در حالی که شخص اخیر، بنابر نقل «ریاض العلما»، اصلاً حکیم نبوده است، و تنها تشابه اسمی و تقارن زمانی با علی قلی خان صاحب کتاب «احیای حکمت» داشته است. ریاض العلماء، در کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ج 4، ص 182. و علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة، بیروت، دارالاضواء، ج 1، ص308، او را علی قلی بن قرچغای خان الخلخالی خوانده است. چنانچه سید محسن امین در اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ج 8، ص 268، او را علی قلی بن قرچغای خان خلخالی الاصفهانی خوانده است.
2- 2. علی قلی خان بن قرچغای خان خلجی، احیای حکمت، ج 1، ص 529، تصحیح و تحقیق: فاطمه فنا.
3- 3. همان، ج 2، ص 168.

به روایت نصرآبادی، علی قلی خان متولی شهر مقدس قم بوده است و پسرش مهدی قلی بیک شاعر عهد صفوی (باتخلص صفا) در همین شهر به تحصیل کمالات پرداخته و شعرهای خوبی می گفته است.(1) مهدی قلی، بانی مدرسه خان در سال (1133ه . ق) در قم بوده است.(2)

استادان

استادان

آقابزرگ تهرانی(3) و سید محسن امین جبل عاملی(4)، علی قلی خان را از شاگردان آقاحسین خوانساری و شمس الدین گیلانی دانسته اند؛ اما خود علی قلی خان در کتاب «احیای حکمت»(5) تنها از ملارجبعلی تبریزی با تعبیر «استادما» یاد کرده است. علامه شهید استاد مرتضی مطهری در باره علی قلی خان می فرماید: «وی شاگرد آقاحسین خوانساری و ملاشمسای گیلانی و ملارجبعلی تبریزی بوده است.»(6)

آثار

آثار

حدود سی اثر در فلسفه، عرفان، کلام و حدیث از علی قلی بن

ص: 110


1- 1. تذکرده نصرآبادی، ص 31.
2- 2. طبقات اعلام الشیعة، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، ج 8، ص 588؛ و گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 44.
3- 3. الذریعة، ج 1، ص 308 و اعیان الشیعة، ج 8، ص 268.
4- 4. همان.
5- 5. احیای حکمت، ج 1، ص 70 و ج 2، ص 442.
6- 6. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 14، ص 517.

قرچغای خان شناسایی شده که برخی از آنها در گنجینه نسخ خطی

کتابخانه های ایران موجود است.(1) این آثار عبارتند از:

1. «احیای حکمت»: از آثار مهم وی در حکمت و فلسفه اسلامی به شمار می رود.

2. «منطق»؛

3. «خزائن جواهرالقرآن»؛

4. «فرقان الرأیین و تبیان الحکمتین» فی الفرق بین حکمة القدماء مثل أرسطالیس و افلاطون والمتأخرین مثل الفارابی و شیخ الرئیس و المیرالداماد.

5. «شرح اثولوجیا»؛

6. «الایمان الکامل»؛

7. رساله در معرفت ایمان و نورانیت محمد و علی علیهما السلام، یا «رساله ایمان و کفر»،

8. «التعلیقات فی الحکمة»؛

9. «التعلیقات علی شرح الاشارات»؛

10. «التنحیات»؛

11. «التمهیدات»؛

12. «مرأة المثول» (دراثبات عالم مثل عقلیه و خیالیه مستغنی از ماده و عرض

13. «حدود و قانونات» (این رساله در تعریف مفاهیم فلسفی و

ص: 111


1- 1. احیای حکمت، ج 1، ص 41، مقدمه فاطمه فنا.

انفکاک میان مفاهیم متشابه علمی است.)

14. «رساله در باره فرشتگان و ملائکه»؛

15. «آغاز و انجام قدسی»؛

16. «رساله فی العالم»؛

17. «رساله در علم اجمالی و تفصیلی واجب تعالی و عقول و نفوس»؛

18. رساله وحدت و هویت و شیئیّت حقّه و انحصار مصداق و منشأ انتزاع مفهوم هویت و شخصیت صادقه اعتباریه ذهنیه در ذات مقدس باری به مسلک انبیا و حکمای الهی و به مسلک عوام صوفیه و سوفسطائی: نگارش این کتاب در ذیحجه 1083ق به پایان رسید.

19. «رساله مرآة الوجود و الماهیة»؛

20. «زبور العارفین»؛

21. «مزامیر العاشقین»؛

22. «رساله سعدیه من تهافت الصوفیة»؛

23. «الاربعون حدیثا»؛

24. «سبغه سماویه»؛

25. «ضیاء العابدین»؛

26. «هدایة الضالین و تقویة المؤمنین»؛

27. «الصلوات»؛

28. «شوقنامه عباس»؛

29. «نزهة الزاهدین و تحفة العابدین».(1)

ص: 112


1- 1. برای اطلاع بیشتر به کتاب «احیای حکمت» علی قلی خان بن قرچغای خان با تصحیح و تحقیق «فاطمه فنا» مراجعه شود.
عقاید فلسفی

عقاید فلسفی

علی قلی خان شاگرد ملارجبعلی تبریزی و متأثر از او است.

ملارجبعلی تبریزی پیرو فلسفه مشاء است. علی قلی خان خیلی از مسایل فلسفه صدرایی را نپذیرفته است. وی متأثر از عرفان اسلامی و فلسفه های افلاطون و افلوطین است. در اندیشه او نشانه های تأثیر تفکر افلاطونی و افلوطینی و بهره گیری فراوان وی از اثولوجیای منسوب به ارسطو، به صورت قابل ملاحظه ای دیده می شود. چنانچه این جهت در شرح و تعلیقه ای که علی قلی خان بر کتاب «آثولوجیای» نوشته نمایان است. همانطور که دیدگاه وی درباره وجود، رابطه واجب با مخلوقات و معلولاتش و علم خدا هر کدام شاهدی براین مدعاست. او تحت تأثیر افکار میرداماد و برخی از پیروان وی بود. این تأثیر را می توان در مسئله صدور کثیر از واحد، نحوه تبیین سلسله معلولات، مراتب صدور و حدوث عالم به خوبی مشاهده کرد. شیوه تفکر علی قلی خان که از کتاب «احیای حکمت» او برمی آید، آمیزه ای از فلسفه مشائی، اشراقی و الهیات عرفانی است. وی می کوشد تا از طریق ترکیب فلسفه با آیات و احادیث معصومین علیهم السلام، حکمت را احیا کند.

این دیدگاه وی را در استشهاد و استدلال به آیات و روایات در کنار نقل اقوالی که از قدما و متأخرین حکمای مشائی و افلاطونی - طی مباحثی که در این اثر ارائه کرده است - به وضوح و آشکار می توان یافت.

از تصریح وی مبنی بر این که حکمت اولین و آخرین اقتباس از

ص: 113

الهامات و تمالیم انبیا و اولیای الهی علیهم السلام است، و تعظیم و تکریم او به پیشگاه ارسطو به واسطه آن که نظر وی را ملهم از اندیشه ای می داند که از آسمان بر زمین و زمینیان افاضه گردیده است، و نیز پی جویی مبدأ چنین حکمتی که به هرمس و به تعبیر وی به ادریس

نبی علیه السلام منتهی می گردد، و اینها را همه نشانه الهی بودن اندیشه ناب فلسفی و حکمی می داند.(1)

ایشان برای راه بردن به حق تحقیق در حل معضلات فلسفی و تبیین حقایق هستی به طریق دیگری ورای عقل نیز قائل است. یعنی او به شهود و اشراق و الهام برای نیل به حقایق نهفته عالم قائل است که این شهود و الهام را پروردگار به نور حضرت خاتم النّبیین صلی الله علیه و آله و سلم و خاتم الوصیین علیه السلام بر نفوس مستعده که جویای حقیقتند، افاضه می کند.(2)

علی قلی خان معتقد به تباین و انفصال بالذات حضرت واجب الوجود در قیاس به ممکنات و قائل به مشترک لفظی و متشبه بودن وجود در اطلاق آن بر واجب و ممکنات است. خدا را فوق وجود دانستن و قول به تعالی و تنزّه واجب الوجود از سنخیت داشتن با معلولاتش، این نتیجه به دست می آید که وی در صدد ارائه یا دفاع از نوعی الهیات تنزیهی است که به عقیده ایشان می تواند شایسته ترین، بلکه بایسته ترین موضوع حکمت باشد. این ویژگی را در آرای

ص: 114


1- 1. احیای حکمت، ج1، ص49.
2- 2. همان، ج1، ص49.

ملارجبعلی تبریزی می توان یافت و شاگرد او، سرسخت تحت تأثیر استاد خود است؛ البته علی قلی خان در وجود و حرکت جوهری از مخالفان مذهب صدرالمتألهین است.(1)

وفات

تاریخ وفات او به صورت صریح ذکر نشده، ولی استاد شهید مرتضی مطهری می فرماید:

«علی قلی خان در سال 1020 ه . ق. متولد شد، و در سال 1097 ه . ق حیات داشته است.»(2)

محمد سعیدبن محمد مفید قمی، معروف به قاضی سعید

زندگی نامه

محمد سعیدبن محمد مفید قمی، معروف به قاضی سعید

زندگی نامه

قاضی سعید در سال 1043 ه . ق. در قم به دنیا آمد. وی در نوجوانی علم طب را نزد پدر خود آموخت و در جوانی به اصفهان رفت و در درس ملارجبعلی تبریزی و ملامحمد محسن فیض شرکت کرد. او بعد از مدتی، در شهر قم به قضاوت و تدریس پرداخت.(3)

در مقدمه کتاب «کلید بهشت» آمده است: «حکیم کوچک(4) در حدود

ص: 115


1- 3. همان، ج1، ص50.
2- 1. مجموعه آثار، ج 14، ص 517.
3- 2. تاریخ فلسفه اسلامی، ص 488. کلید بهشت، مقدمه، ص 8؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 412 و 413.
4- 3. برادر بزرگ تر قاضی سعید، میرزا محمد حسین، نویسنده تفسیر کبیر به زبان فارسی، از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است. وی در خدمت شاه عباس دوم صفوی، در سلک اطبای حاذق بود. قاضی سعید نیز به درجه و مقام برادر خود نائل و طبیب رسمی دربار صفوی گردید و ظاهراً به مناسبت این که در جوانی برفنون طب و حکمت دست یافته و مدتی قبل از 28 سالگی به مقام مذکور رسیده بود. وی را در مقابل برادر بزرگ ترش، حکیم کوچک لقب دادند. کلید بهشت، مقدمه، ص 9.

1068 ه ق که تکیه فیض را می ساختند (یا اندکی بعد) در اصفهان بود، و بر حسب مأموریتی که از طرف شاه عباس دوّم پیدا کرد، از وجوهی که حلال و بی شبهه بود، املاک و آبادی های مرغوب را خریداری و بر

تکیه مزبور وقف نمود. حکیم کوچک، به قول مورخین، از طرف شاه عباس دوم مدتی به قضاوت قم مشغول بوده و از آن تاریخ به بعد، به قاضی سعید مشهور شده است.»(1)

قاضی سعید در اوائل بلوغ فکری اش، در صدد بحث و فحص در احادیث و اخبار نبود و ظاهراً در حدود سی سالگی، به واسطه خوابی که دیده بود در صدد آن برآمد و با تفکر در اخبار مشکله و به دنبال کردن مسلک استاد خود ملامحسن فیض کاشانی (تطبیق شریعت با فلسفه و تصوف) پرداخت.

قاضی سعید به عربی و فارسی نیز شعر می گفته، و دیوان شعر فارسی او معروف است؛ اما از دیوان او اطلاعی در دست نیست.(2)

از قاضی سعید یک فرزند فاضل متکلم باقی ماند به نام مولی صدرالدین. وی در مدرسه «حضرت معصومه»، اصول کافی درس

ص: 116


1- 1. کلید بهشت، مقدمه، ص 9.
2- 2. همان، 11.

می داد، و بعدها به منصب پدر (ظاهراً قضا) در آذربایجان منصوب گردید.(1)

استادان

استادان قاضی سعید عبارتند از:

1. شیخ رجبعلی تبریزی؛

2. ملاعبدالرزاق لاهیجی؛

3. ملامحسن فیض کاشانی(2)

شاگردان

شاگردان قاضی سعید عبارتند از:

1. کاظم بن آقاصادق: وی از شاعران و نجبای قم بود.

2. آقا مهدی: وی «شرح توحید» استاد را برای مصنف قرائت کرد.(3)

آثار

آثار

1. «شرح توحید صدوق»؛

2. «شرح الاربعین»؛

ص: 117


1- 3. همان، 11.
2- 1. خوانساری، روضات الجنات، ج 4، ص 10،11؛ ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، غلامحسین ابراهیمی دینانی، ج 3، ص 337 و کلید بهشت، ص 12.
3- 2. کلید بهشت، ص 12.

3. «رسالة حقیقة الصلاة»: وی در این رساله بیان می کند که حقیقت و معنا و روح صلاة عبارت است از توحید ثلاث: توحید ذات، و توحید اسما و صفات، و توحید افعال.

4. «اسرار عبادات»: درباره طهارت، صلاة، زکوة، صوم، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است.

5. «حاشیه بر اثولوجیا»، که منسوب به ارسطو است. در واقع، این کتاب از آثار افلوطین بوده است.

6. «شرح حدیث الغمامه»؛

7. «الاربعینات لکشف امورالقدسیات»، این کتاب مشتمل است بر ده

رساله: رسالة روح الصلاة؛ رسالة در حقیقت اختلاف قراآت سبع؛ الفوائد الرضویة، در شرح حدیث مشهور «رأس الجالوت»؛(1) مرقاة الاسرار در ربط حادث به قدیم و حدوث عالم؛ النفحات الالهیه و الخواطر الالهامیة؛ الانوار القدسیة، درباره هیولا و نفس؛ المقصد الانسی، در باره ماهیت و وجود حرکت؛ الحدیقة الوردیة فی السوانح المعراجیة؛ ترجمة رسالة استادنا الحکیم الالهی مولانا رجبعلی، و لنسّمها بالبرهان القاطع و النورالساطع؛ الطلایع و البوارق (البوارق الملکوتیة): در باره این که هر حقیقت امکانی را صورتی است و نیکوترین صور، صورت مردمی است.

8. «حاشیه شرح الاشارات»؛

9. «کلید بهشت»، در باره مبدأ و معاد.(2)

ص: 118


1- 1. رأس الجالوت، هو اکبر علماء الیهود و قیل قاضیهم، اربعینات، ص 18.
2- 2. کلید بهشت، ص 12.
دیدگاه فلسفی

دیدگاه فلسفی

قاضی سعید از ذوق سرشار برخوردار بود و به عرفان و حکمت معنوی علاقه فراوان داشت.

باوجود این، اثرپذیری او از شیخ رجبعلی تبریزی به مراتب بیش تر از «فیض» و «فیاض» است. او در نحوه توجه به روایات اهل بیت علیهم السلام و کیفیت تفسیر و بهره برداری از معانی آنها، به مذاق و مشرب فیض کاشانی نزدیک است. قاضی سعید به شیوه کار و سلیقه صدرالمتألهین شیرازی نیز آشنایی داشته و در نوشتن کتاب «شرح توحید صدوق»، از کتاب «شرح اصول کافی» ملاصدرا الهام گرفته است. او در نوشتن کتاب «شرح اربعین» خود نیز از همین سبک و شیوه استفاده

کرده و از روش و طریقه استادان خویش در عصر صفویه انحراف پیدانکرده است.(1)

قاضی سعید قمی و استادش شیخ رجبعلی تبریزی در فهم روایات، با صدرالمتألهین شیرازی به مخالفت پرداخته، راه و روش دیگری را پیش گرفته اند. قاضی سعید با یک واسطه از شاگردان صدرالمتألهین به شمار می آید؛ ولی از جهت سبک اندیشه و طرز تفکر، با بسیاری از اصول و مبانی او موافق و هماهنگ نیست.

کتاب «شرح توحید صدوق» به گونه ای نوشته شده که با کتاب «شرح اصول کافی» ملاصدرا فرسنگ ها فاصله دارد، زیرا بسیاری از مبانی و اصولی که در «شرح توحید صدوق» اساس اندیشه و تفکر قاضی سعید را

ص: 119


1- 1. ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج 3، ص 338.

تشکیل می دهد غیراز مبانی و اصولی است که صدرالمتألهین در «شرح اصول کافی» از آنها استفاده می کند.

یکی از مبانی عمده و اصول اساسی که قاضی سعید در مورد آن با صدرالمتألهین به شدت مخالفت می کند، اصل اشتراک معنوی وجود است. علت این که قاضی سعید وهم مسلکان او با این اصل مخالفت می کنند این است که می گویند. پذیرش اصل اشتراک معنوی وجود، مستلزم این است که لزوم سنخیت و مناسبت بین وجود حق تبارک و تعالی با سایر موجودات نیز پذیرفته شود و این همان چیزی است که در نظر آنان با تنزیه خداوند به هیچ وجه سازگار نیست.(1)

قاضی سعید میان وجود خداوند و سایر موجودات عالم امکان،

هیچ گونه سنخیت و مناسبت قایل نیست و معتقد است خداوند به کلی دیگر است. این نظریه که خداوند به طور کلی دیگر است، از ثمرات و نتایج قول به اشتراک لفظی وجود شناخته می شود. او معتقد است این نظریه به لحاظ مضمون و معنا، از بسیاری از اخبار و روایات به دست می آید.

قاضی سعید در پاسخ این اشکال که آنچه مطلقا دیگر است، هیچ گونه نشانه و علامت ندارد، قابل شناخت نخواهد بود، در شرح معنای حدیث دهم کتاب «شرح اربعین» خود، می نویسد: معرفت انسان نسبت به حق تبارک و تعالی بر اساس معیار و میزان طاقت و توان آدمی تعیین می شود و این معرفت همان چیزی است که می توان آن را «معرفة

ص: 120


1- 2. همان، ص 339.

بالمقایسة» نام گذاشت؛ یعنی انسان به مبدأ جهان یقین داشته باشد و به اوامر و نواهی او ملتزم گردد. استدلال به آیات و تفکّر در مصنوعات نیز موجب معرفت نیست، بلکه از این طریق تنها می توان براثبات یک مبدأ دست یافت، ولی بین اثبات یک مبدأ و معرفت واقعی نسبت به آن، تفاوت و فاصله بسیار است. در شبیه این مورد، قاضی سعید اصطلاح «دیگری» به کار می برد که با آن اصطلاح مناسبت دارد. او کلمه شهادت را نیز «شهادت اقرار» خوانده و معتقد است شهادت دادن به وحدانیت خداوند، جز نوعی اقرار به وحدانیت او چیز دیگری نیست، منظور قاضی سعید از این سخن، این است که کلمه شهادت، «شهادت اقرار» است و شهادت اقرار، شهادت معرفت نیست. او در این جا به برخی روایات تمسک کرده است.(1)

قاضی سعید همین بحث را در مورد صفات خدا مطرح می کند و از اصطلاح «صفات اقرار» استفاده کرده و معتقد است چون کنه صفات حق تبارک و تعالی برای کسی معلوم نیست انسان تنها به صفات خداوند اقرار می کند ولی هرگز نمی تواند به کُنه آنها دست یابد.

قاضی سعید با انکار اشتراک معنوی وجود و تکیه کردن روی نظریه اشتراک لفظی در باب هستی، ناچار در موضع طرفداران تنزیه محض قرار می گیرد و با بسیاری از حکما مخالفت می نماید.

او در کتاب «شرح توحید صدوق» می گوید:

ص: 121


1- 1. قاضی سعید، شرح اربعین، چاپ قدیم، ص 243 و ماجراهای فکر فلسفی در عالم اسلام، ج 3، ص 340.

«خداوند سبحان همان گونه که در مقام ذات خود با موجودات ممکن مباینت دارد، در مرحله صفات خود نیز با موجودات ممکن مباین است. [استدلال او چنین است].

اگر خداوند با مخلوقات خود در ذات سنخیت داشت لازمه آن این بود که خدا نیز در زمره مخلوقات قرار گیرد؛ در حالی که خداوند به حکم برهان در زمره مخلوقات نیست.

او این برهان را در مورد صفات نیز جاری داشته، می گوید:

اگر خداوند در صفات خود با صفات مخلوقات سنخیت و اشتراک داشته باشد، به حکم این که اشتراک در عارض مستلزم اشتراک در معروض است، باید در ذات خود نیز با مخلوقات مشترک باشد و این برخلاف مقتضای عقل و برهان است.»(1)

قاضی سعید در کتاب «کلید بهشت»، به گونه ای سخن می گوید، که از

قول و گفتار او، تعطیل عقل لازم می آید:

«حضرت واجب الوجود تعالی شأنه داخل در تحت هیچ علمی از علوم نیست و نمی تواند بود، حتی در علم الهی داخل نمی تواند بود؛ چون که موضوع علم الهی چنان که مقرر شده است مفهوم موجود به معنی مشهور است و از تقریر گذشته معلوم شد که واجب الوجود تعالی شأنه از این مفهوم خارج است. بلی، نهایت آن چه در علم الهی ثابت تواند شد، اثبات اوست تعالی شأنه چه در این علم گفته می شود که غیر [از [ممکن در نفس الامر می باید باشد تا این که ممکن الوجود

ص: 122


1- 1. شرح توحید صدوق، ج 1، ص 81.

موجود، تواند شد؛ اما زیاده بر این، هیچ چیز معلوم نمی تواند شد؛ چرا که بالاتر از علم الهی، علمی دیگر نیست تا زیاده بر این تحصیل توان کرد. لذا جمیع عقلا و علما، بلکه کافّه انبیاء علیهم السلام در باب معرفت واجب الوجود تعالی شأنه اعتراف به عجز و قصور کردند.

اگرچه به حسب ظاهر، یعنی صفات برای او تعالی شأنه اثبات کرده اند، اما در آخر فرموده اند: غایت معرفت او تعالی شأنه منزه داشتن اوست از جمیع صفات و رسوم و حدود و ایضاً تصریح کرده اند که واجب الوجود تعالی شأنه فقط ذاتی که علت جمیع صفات و اوصاف است؛ چنان که از احادیث ائمه هدی علیهم السلام این معنی ظاهر است و حق این است که ایزد تعالی را بیش از این نمی توان شناخت و نحایت معرفت همین است هر که این قدر فهمیده [که] است، خوب فهمیده است. رحمت بر انصاف و ادراکش باد».(1)

در این جا، قاضی سعید ذات خداوند را علت صفات دانسته و آن را

مقتضای ظاهر و معنای روایات اهل بیت به شمار آورده است؛ که بارأی صائب اهل معرفت سازگار نیست. در اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، قاضی سعید با صدرالمتألهین شیرازی مخالفت کرده و قائل به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود شده است.(2)

قاضی سعید در «شرح توحید صدوق» و «شرح اربعین»، تلاش می کند میان دین و فلسفه جمع نماید. تسمیه کتابی درباب مبدأ و معاد به اسم

ص: 123


1- 1. کلید بهشت، تصحیح سید محمد مشکات، ص 66 و 67.
2- 1. همان، ص 54.

«کلید بهشت» دال بر این مطلب است.

از جمله مسائلی که قاضی سعید روی آن تکیه می کند. این است که عقل، به عنوان صادر اول، همه اشیاء است. او برای اثبات این مدعا از طریق لمی، برهان اقامه کرده و معتقد است فهم این مطلب تنها نصیب او گشته است و دیگران از آن بی خبرند.

برهانی که او بر این مسئله اقامه کرده، مبتنی بر دو مقدمه است.

1. خداوند تبارک و تعالی واحد من جمیع الجهات است و هیچ گونه تعدد جهت و حیثیت در ساحت مقدس او راه ندارد.

2. صادر اول و آن چه تالی حق تبارک و تعالی شناخته می شود فقط عقل است.

در نتیجه، اگر از مبدأ الهی امر واحدی صادر شود که با سایر امور تفاوت داشته باشد، ناچار باید در مبدأ الهی یک خصلت و خصوصیتی تحقق داشته باشد که بتواند صدور این امر را بدون امور دیگر توجیه نماید. در غیر این صورت، با ترجیح بدون مرجح روبه رو خواهیم بود که بالضروره باطل است.

اکنون با توجه به این که در مبدأ الهی تبارک و تعالی هیچ گونه تعدّد جهت در حیثیت نیست، ناچار باید آن چه از او در دفعه الهیه صادر می شود چیزی باشد که در عین حال، همه اشیاء نیز هست. در این صورت، دیگر بامشکل ترجیح بدون مرجح روبه رو نخواهیم بود؛ زیرا امری که در عین یک چیز بودن همه چیز نیز هست، مستلزم مرجح خاصی در مبدأ نیست و ترجیح بدون مرجح، معنا نخواهد داشت. بعد

ص: 124

از این مقدمات، به این نتیجه می رسیم که چون صادر اول طبق نظر حکما، عقل شناخته شده است، ناچار باید بپذیریم که عقل در عین عقل بودن، همه اشیاء دیگر نیز هست.(1)

فلاسفه در استحاله و بطلان تسلسل روی دو شرط اساسی تکیه می کنند. ترتّب امور و معیّت و باهم بودن در وجود. به همین جهت، آنان وجود نفس غیر متناهی را باطل و محال نمی دانند؛ زیرا نفوس غیر متناهی بر یکدیگر ترتّب ندارند و در جایی که ترتّب نباشد، تسلسل باطل نخواهد بود.(2)

قاضی سعید در این جا نظریه ای را ابراز داشته که براساس آن، تسلسل بدون شرط اجتماع در وجود، حتی بدون شرط ترتّب، نیز باطل شناخته می شود. نظر قاضی سعید با دو مقدمه بیان شده است:

1. آن چه در خارج غیر متناهی باشد به حکم این که غیر متناهی است، چیز دیگری بر آن نمی توان افزود؛ زیرا امکان افزایش با غیر متناهی بودن سازگار نیست.

2. گفته می شود از خواص ذاتی هرگونه مقدار یا کمیت، این است که همواره می توان چیزی بر آن افزود. در این جا بین کمیت متصل مانند مقدار و کمیت منفصل مانند عدد تفاوتی دیده نمی شود، زیرا مقدار و عدد هرگز به مرتبه ای نمی رسد که نتوان چیزی بر آن افزود.

باتوجه به این دو مقدمه می توان گفت: هرگاه مقداری یا عددی بر

ص: 125


1- 1. شرح اربعین، ص 101.
2- 2. ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج 3، ص 350.

فرض محال غیر متناهی باشد، چیز دیگری بر آن نمی توان افزود؛ ولی از سوی دیگر می دانیم که امکان افزودن از خواص ذاتی هر گونه مقدار یا عدد شناخته می شود. به این ترتیب، فرض یک سلسه غیر متناهی در جهان خارج به معنای این است که یک شی ء بدون خاصیت ذاتی خود موجود گشته است؛ در حالی که بدون تردید، یک شی ء بدون خاصیت ذاتی خود نمی تواند وجود پیدا کند.

سرانجام باید بپذیریم که وجود مقدار غیر متناهی در جهان خارج، اعم از این که متصل باشد یا منفصل، محال خواهد بود.(1)

رای مشهور و متعارف این است که علم نفس به اشیاء خارجی از طریق حصول صور و تسمیه در نفس تحقق می پذیرد. قاضی سعید با این نظریه مخالفت کرده و از چند طریق آن را مورد اشکال و انتقاد قرار داده است.

قاضی سعید نه تنها علم حصولی را مردود می شناسد، بلکه علم حضوری به معنای مصطلح نزد حکما را نیز مردود می داند. او معتقد است علم، وقوع بصر عقل است بر طبایع اشیای خارجی و حاضر بودن اشیا برای انسان به معنای ظاهر بودن آنهاست برای نفس عاقله به نظر

او، حضور اشیا نزد نفس شبیه است به حضور معلول نزد علّت.(2)

قاضی سعید این مطالب را از روایات و مضامین اخبار ائمه

ص: 126


1- 1. کلید بهشت، ص 44 و ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج 3، ص 350 - 351.
2- 1. همان، ص 109، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج 3، ص 353؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 3، ص

اطهارعلیهم السلام استفاده کرده است؛ اما نتوانسته کیفیت حضور و ظهور اشیای خارجی را برای نفس روشن نماید.

قاضی سعید منکر اعیان ثابته است. او می گوید: فعل خداوند، ابداع و خلق است و این ابداع و خلق مسبوق به عین ثابت و صورت علمی نیست.(1)

او اطلاق موجود بودن را بر خداوند جایز نمی داند.(2)

قاضی مشرب استاد خود شیخ رجبعلی تبریزی را پذیرفته و با اکثر مسایل بدیع در فلسفه ملاصدرا مخالفت نموده است.(3)

وفات

قاضی سعید در سال 1104 یا 1103هق. در قم به رحمت ایزدی پیوست.

محمد حسین قمی

محمد حسین قمی

محمد حسین قمی برادر قاضی سعید، از علمای بزرگ عصر خود و از شاگردان ملارجبعلی حکیم تبریزی است.

او تفسیر بزرگی بر قرآن مجید نوشته که حاکی از تبحر وی می باشد.

وی در اواخر قرن یازدهم هجری، دار فانی را وداع گفت.(4)

ص: 127


1- 2. برای توضیح بیش تر، ر.ک: شرح توحید صدوق، ص 202، 210 و 216.
2- 3. همان، ص 312.
3- 4. تعالیق بر آثولوجیا، ص 61.
4- 1. ریحانه الادب، ج 4، ص 413؛ اعیان الشیعة، ج 9، ص 251 و تاریخ حکما و عرفای متأخر، منوچهر صدوقی سها، ص 134.

صدرالدین قمی

زندگی نامه

صدرالدین قمی

زندگی نامه

سید صدرالدین بن سید محمد باقربن محمد مهدی رضوی تقوی النسب قمی از علمای قرن دوازدهم هجری و جامع علوم عقلی و نقلی است. وی مرجع تقلید هم بود و مردم به او مراجعه می کردند.

استادان

استادان او عبارتند از:

1. آقا جمال خوانساری؛

2. شیخ جعفر قاضی؛

3. ملامیرزا شیروانی؛(1)

وی بعد از تحصیل در اصفهان از بزرگان علم، به قم رفت و مشغول تعلیم و تربیت طلاب شد. او در جنگ افغان، به همدان رفت و از آن جا به نجف اشرف مشرف شد و از دانشمندان آن دیار مراتب علمی بالاتری را اخذ کرد.(2)

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. بهبهانی، شارح وافیه ملاعبدالله تونی در اصول فقه.

ص: 128


1- 2. ریحانة الادب، ج3، ص 430.
2- 3. همان، ص 430.

2. شیخ محمد جعفربن عبدالله بن ابراهیم حویزانی کمره ای اصفهانی، معروف به قاضی (متوفای 1115 ه . ق. ممتازترین شاگرد. آقا حسین خوانساری و از استادان میر سید محمد ابراهیم قزوینی است.(1)

3. ملامیرزا شیروانی، از شاگردان آقاحسین بن جمال الدین خوانساری و استاد میرمحمد صالح خاتون آبادی است.(2) سها112.

وفات

احتمالاً وی در سال 1150 یا 1160 ه . ق. در 65 سالگی به جوار رحمت ایزدی شتافت.(3)

ملاعبدالله زنوزی (متوفای 1257 ه . ق.)

زندگی نامه

ملاعبدالله زنوزی (متوفای 1257 ه . ق.)

زندگی نامه

آخوند ملاعبدالله زنوزی تبریزی، معروف به مدرّس، فرزند باباخان زنوزی، از دانشمندان دوران قاجاریه است.

آخوند ملاعبدالله در روستای «زنوز» از توابع شهرستان تبریز متولد شد. وی بعد از تحصیل مقدمات فارسی و عربی در شهر «خوی»، به تحصیل ادبیات عرب اشتغال ورزید و به علت تخصص در این علم، به ملاعبدالله نحوی معروف شد.

وی برای ادامه تحصیل، به عراق سفر نمود و در درس صاحب

ص: 129


1- 1. تاریخ حکما و عرفای متأخر، صدوقی سها، ص 113، ریحانة الادب، ج 4، ص 413.
2- 2. همان، ص 112.
3- 3. ریحانه الادب، ج 3، ص 430.

ریاض و سید محمد مجاهد راه یافت. او بعد از مدتی، به ایران برگشت و مدتی در قم در درس میرزای قمی(1) شرکت کرد. بعد به اصفهان رفت و از حوزه درس سید محمد باقر حجة الاسلام (در فقه و اصول) استفاده کرد و بعد به حوزه درس حکیم ملاعلی نوری راه پیداکرد و از شاگردان ممتاز وی قرار گرفت.(2)

علت مهاجرت به تهران

علت مهاجرت به تهران

فحتعلی شاه قاجار بعد از اتمام بنای مدرسه مروی، به پیشنهاد خان مروی، از حکیم ملاعلی نوری دعوت کرد برای تدریس حکمت و فلسفه به تهران بیاید؛ اما آخوند نوری این دعوت را نپذیرفت و شاگرد حکیم خود، ملاعبدالله زنوزی را به عنوان بهترین مدرّس علوم عقلی به تهران فرستاد. آخوند ملاعبدالله زنوزی 20 سال به تدریس حکمت الهی در مدرسه مروی اشتغال داشت.(3)

ص: 130


1- 1. ابوالقاسم بن محمدبن حسن، معروف به میرزای قمی، از فقهای شیعه، در جابلق گیلان، در سال 1152 ه ق. به دنیا آمد. تحصیلات او در عراق بود. وی علوم اسلامی را نزد آقا باقر بهبهانی و دیگران فراگرفت. سپس در شهر مقدس قم اقامت گزید. او تألیفات زیادی دارد؛ از جمله «قوانین» در اصول، «جامع الشتات» به زبان فارسی در فقه، «غنائم» در فقه استدلالی، «مناهج» در فقه، «معین الخواص» در فقه رسائل دیگری در فقه و اصول و کلام و حکمت. وی دیوان شعری در حدود 5000 بیت، و منظومه ای در علم معانی و بیان نیز دارد. وی در سال 1230 ه ق. در قم بدورد حیات گفت. الکنی والالقاب و لغت نامه دهخدا. ج1، ص 142،(مکتبة الصدر، تهران).
2- 2. ملاعبدالله زنوزی، انوار جلّیة، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص 1 و 2 و 3.
3- 3. همان.
استادان

استادان وی عبارتند از:

1. سید علی طباطبایی (صاحب ریاض)، در علم اصول فقه؛

2. میرزای قمی، در اصول فقه؛

3. آقاسید محمد، پسر آقا سید علی طباطبائی، در اصول فقه؛

4. حاج سید محمد باقر رشتی، در علم فقه؛

5. ملاعلی نوری، در حکمت و فلسفه؛(1)

شاگردان

شاگردان وی عبارتند از:

1. میرزا ابوالقاسم نوری، معروف به کلانتر؛

2. آخوند ملاحسن خوئی؛(2)

3. آقا علی مدرّس زنوزی، فرزندش.(3)

آثار

آثار وی اعبارتند از:

1. حاشیه بر «اسفار»، «شواهدالربوبیة»، «مبدا و معاد»، «اسرار الآیات»

ص: 131


1- 1. انوار جلیّة، ص 2.
2- 2. آخوند ملاحسن خوئی از استادان معروف حوزه تهران است که قبل از آقا علی مدرس و جلوه و الهی قمشه ای، از شاگردان برتر ملاعبدالله زنوزی بوده است و مدت ها در مدرسه دارالشفای تهران تدریس می کرد. آخوند خراسانی در نجف، 8 ماه در درس مرحوم آخوند ملاحسن خوئی حاضر شد.
3- 3. انوار جلیّة، ص 3.

و «شفاء».

2. «انوار جلیّة»: شرح حدیث «حقیقت»، معروف به حدیث علوی،

از کمیل بن زیاد؛

3. «لمعات الهیة»: در علم الهی (الهیات بالمعنی الاخص)، به روش اسفار.(1)

نظرات فلسفی

نظرات فلسفی

آخوند ملاعبدالله زنوزی در فهم کلمات ملاصدرا[همانند استاد خودش ملاعلی نوری] و احاطه به افکار او، کم نظیر بود. وی در مشرب و روش فلسفی، تابع استاد خود و در نهایت، احیاگر فلسفه ملاصدرا است.(2)

او در حل مشکلات و بیان دقایق آثار و کتب ملاصدرا [«اسفار»، «الشواهد الربوبیه» و «مبدا و معاد» و عقاید ملاصدرا در تفسیر آیات قرآن و شرح او بر روایات «اصول کافی»]. استادی به تمام معنا است.(3)

شیخ محمد حسن قمی

زندگی نامه

شیخ محمد حسن قمی

زندگی نامه

شیخ محمد حسن تعلیمات ابتدایی و مقدمات را در تهران و سایر شهرهای ایران، تا مرحله اجتهاد گذراند و سفری به عتبات عالیات

ص: 132


1- 1. همان، ص 4.
2- 2. لمعات الهیه، ص 3.
3- 3. انوار جلیّة، ص 3.

رفت و در درس حاج شیخ مرتضی شوشتری و علمای دیگر، شرکت کرد و به تحصیلات فقه و اصول خود ادامه داد. شیخ محمد حسن قمی، مشهور به نادی.(1) شاگرد آخوند ملاحسینقلی همدانی(2) بود. شاگرد او

شیخ ابوالقاسم کبیر قمی(3) است.

وفات

وفات

او در سال 1317 ه . ق. دار فانی را وداع گفت و در قبرستان شیخان قم مدفون گردید.(4)

ص: 133


1- 4. پسر مرحوم استاد نادی.
2- 5. آخوند ملا حسینقلی همدانی، در سال 1239 ه ق متولد شد و برای ادامه تحصیل به تهران عازم شد و از محضر درس آیة الله شیخ عبدالحسین تهرانی بهره برد، و پس از آن به سبزوار رفت و از خرمن درس حکیم متأله حاج ملاهادی سبزواری استفاده کرد و بعد از آن به نجف اشرف مهاجرت کرد و در درس شیخ انصاری شرکت نمود و در اخلاق از محضر سیدعلی شوشتری بهره مند گردید. و بعد از فوت استاد خود (سید علی شوشتری) به تدریس و تربیت طلاب پرداخت. آخوند ملا حسینقلی همدانی در 28 شعبان 1311 ه ق دار فانی را وداع گفت و در شهر کربلا در حجره چهارم باب زینبیه دفن گردیده است. گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 372.
3- 1. شیخ ابوالقاسم کبیر فرزند شیخ محمد تقی از علما و فقهای معروف عصرش است. و از محضر شیخ محمد حسن نادی و ملامحمد جواد بهره گرفت و در نجف از محضر درس مرحوم آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی کسب فیض نمود. شیخ ابوالقاسم کبیر در سال 1353 ه ق در سال قبل از فوت مرحوم آیة الله حائری در سن هفتاد سالگی وفات نمود و در مسجد بالاسر (حرم حضرت معصومه علیها السلام) نزدیک قبر حاج شیخ عبدالکریم به خاک سپرده شد. گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 129.
4- 2. تاریخ حکماء وعرفای متأخر،ص 226؛ ناصرالشریعه، محمدحسین،تاریخ قم،ص 258.

میرزا سید حسین قمی، معروف به صدرالحفاظ

زندگی نامه

میرزا سید حسین قمی، معروف به صدرالحفاظ

زندگی نامه

او حکیمی است که در علوم مختلف تبحر داشت. وی فرزند حاج سید اسماعیل، از خادمان بزرگوار آستان مبارک حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بوده است.

وی تحصیلات ابتدایی و علوم ادبیات و صرف و نحو را در قم

سپری کرد و بعد از فوت پدرش، جانشین او در دارالحفاظ شد و با دیگر قاریان و حافظان قرآن کریم در تلاوت و حفظ همراه گشت.

وی برای ادامه تحصیل، به تهران رفت و در مدرسه خان مروی، مشغول به تحصیل شد. در علم فقه و اصول از محضر درس میرزا عبدالرحیم نهاوندی استفاده کرد و در حکمت از محضر درس میرزا ابوالحسن جلوه بهره گرفت و همچنین از خرمن علم حکیم عارف ربانی محمدرضا قمشه ای کسب علم نمود. و بعد از فوت دو استاد به عتبات عالیات (سامرا) مهاجرت کرد و از محضر درس حاج میرزا محمدحسن شیرازی استفاده کرد و در همانجا به مدت ده سال تدریس نموده است و بعد از آن به تهران مهاجرت کرد و به تدریس و ترویج دین اسلام پرداخت.(1)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. میرزا عبدالرحیم نهاوندی، در فقه و اصول.

ص: 134


1- 1. تاریخ قم، ص 260 - 261؛ گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 138.

2. میرزا ابوالحسن جلوه، در حکمت و فلسفه؛

3. آقا محمدرضا قمشه ای در عرفان؛

4. حاج میرزا محمدحسن شیرازی.(1)

وی در سال 1334 ه . ق. در تهران رحلت کرد و در قبرستان شیخان قم مدفون است.(2)

شیخ علی بن محمد تقی قمی

زندگی نامه

شیخ علی بن محمد تقی قمی

زندگی نامه

او بیش تر تحصیلات عالی خود را در تهران گذراند.

استادان

استادان او عبارتند از:

1. شیخ محمد حسن آشتیانی، در فقه و اصول؛

2. میرزا ابوالحسن جلوه، در حکمت و فلسفه؛

3. میرزا هاشم رشتی (اشکوری)، در حکمت و فلسفه؛

شاگردان

شاگردان

وی در تهران به تدریس اشتغال داشت و شاگردان زیادی را تربیت کرد. آقامیرزا سید محمد مشکوة الشریعة بیرجندی و شیخ علی

ص: 135


1- 2. همان، ص 260 و 261.
2- 3. همان، ص 260 و 261.

محمدبن محمد جولستانی (تویسرکانی) از شاگردان او هستند.

وفات

شیخ علی قمی در سال 1340 ه . ق. در تهران دارفانی را وداع گفت، و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.(1)

آقا میرزا علی اکبر مدرس حکمی یزدی (قمی)

زندگی نامه

آقا میرزا علی اکبر مدرس حکمی یزدی (قمی)

زندگی نامه

آقامیرزا علی اکبر در حدود سال 1267 ه . ق. در شهر یزد به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا ابوالحسن از بازرگانان اردکانی بود که در شهر یزد زندگی می کرد. حکیم یزدی علوم مقدماتی حوزوی را در یزد فرا گرفت.

در آن زمان، اصفهان مرکز دانش های اسلامی بود. بدین لحاظ، حکیم یزدی برای ادامه تحصیل، به اصفهان رفت.

تأمین هزینه زندگی او در اصفهان به عهده پدرش بود. وی در اصفهان، بیش تر از محضر درس استاد آقامحمدرضا قمشه ای (متوفای 1306 ه . ق.)(2) و جهانگیرخان قشقایی (متوفای 1328 ه . ق.) در فلسفه و عرفان بهره برد.

حکیم یزدی پس از مدتی، راهی تهران شد و در مدرسه «شیخ عبدالحسین تهرانی» اقامت گزید و به تدریس و تربیت شاگردان

ص: 136


1- 1. نقباء البشر، ج 4، ص 1358 و تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 361.
2- 1. تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 299.

پرداخت. و خود از مجلس درس حکمت آقا علی حکیم زنوزی (متوفای 1307 ه . ق.) و آقامیرزا ابوالحسن جلوه (متوفای 1314ه . ق.) بهره گرفت.

وی در درس ریاضیات آقامیرزا حسین سبزواری نیز حاضر می شد سال ورود او به تهران مشخص نیست، اما استادش آقا محمدرضا قمشه ای مدت ها قبل از او به تهران آمد و در مدرسه صدر به تدریس اشتغال داشت. بنابر نظر برخی، آقا محمدرضا قمشه ای بعد از سال 1294 ه . ق. به تهران آمد.

حکیم یزدی بعد از مدتی، به شهر مقدس قم مهاجرت کرد و تا آخر

عمر شریفش در آن جا مشغول تحقیق و تدریس شد. بنابر نظر برخی، آقامیرزا علی اکبر در پی سختی معیشت در تهران و بی مهری برخی اشخاص نسبت به وی، چندی قبل از جنبش مشروطه، همسری از اهالی شهر قم اختیار کرد و تا پایان عمر در قم ماندگار شد.(1)

جامعیت حکیم یزدی

زندگی نامه

جامعیت حکیم یزدی

آقامیرزا علی اکبر بسیاری از علوم اسلامی، را نزد استادان فرهیخته زمان خود فراگرفت و تألیفاتی درباره آنها از خود به یادگار گذاشت.

«شرح و ترجمه کتاب «الدّرة الفاخرة» با این که به قلم عمادالدوله است، ولی به واقع و مسلماً [او] شرح و بیانات استاد خود - فیلسوف متأخر حوزه علمیه قم - مرحوم آقای میرزا علی اکبر یزدی معروف به - حکیم یزدی - را تقریر کرده است. وی از بزرگ ترین اساتید فلسفه

ص: 137


1- 1. دکتر محقق داماد، سید مصطفی، نخبگان علم و عمل ایران، ص 123.

اسلامی در قرن اخیر حوزه علمیه قم و از مبرزترین مدرّسین در فلسفه صدرالمتألهین در قرن اخیر بوده است. شرح و ترجمه «المشاعر» ملاصدرا که باز به تحریر عمادالدوله است ولی در واقع و حقاً، بیانات و تقریر دروس آقامیرزا علی اکبر حکیم یزدی می باشد و از آن تضلّع و تبحر استاد در مشرب فلسفی ملاصدرا به خوبی استنباط و درک می شود و همچنین از مطالعه شرح - الدّرة الفاخرة - جامعیت استاد در شعب علوم عقلی، یعنی کلام و فلسفه و تصوّف روشن و آشکار می شود.»(1)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. آقا محمدرضا قمشه ای (متوفای 1306 ه . ق.) در اصفهان؛

2. آقا علی حکیم مدرس زنوزی (متوفای 1307 ه . ق.) در تهران؛

3. آقامیرزا ابوالحسن جلوه (متوفای 1314 ه . ق.) در تهران؛

4. آقامیرزا حسین سبزواری، در تهران؛

5. میرزا جهانگیرخان قشقایی (متوفای 1328 ه . ق.) در اصفهان؛

6. میرزای آشتیانی که شاگرد شیخ انصاری بود در کتاب «الذریعه»(2)،

ص: 138


1- 2. الدّرة الفاخرة فی تحقیق مذاهب الصوفیه و المتکلمین و الحکماء المتقدمین، نورالدین ملا عبدالرحمن جامی به انضمام حواشی مؤلف و شرح عبدالغفور لاری، و حکمت عمادیه (شرح عماد الدولة بدیع الملک بر همین کتاب)، به کوشش نیکولاهیر و علی موسوی بهبهانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی - دانشگاه مک گیل کانادا (شعبه تهران) ص 65، 67 و نخبگان علم و عمل ایران، ص 130.
2- 1. الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 13، ص 339.

از شاگردان ابوالقاسم کلانتری و آقا سید صادق طباطبایی دانسته شده است.(1)

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. امام خمینی قدس سره.

2. آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی؛

3. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی؛

4. آقامیرزا محمدتقی اشراقی (ارباب)؛

5. آقامیرزا ابوالحسن شعرانی؛

6. آقاسید احمد خوانساری؛

7. آقاسید محمدتقی خوانساری؛

8. آقاسید محمدعلی اراکی شاه زندی؛

9. آقامیر سید علی برقعی؛

10. حاج میرزا خلیل کمره ای؛

11. حاج میر سید علی یثربی کاشانی؛

12. آقاسید علی اکبر برقعی؛

13. آقای فرید گلپایگانی؛

14. آقای شیخ ابوالقاسم کبیر قمی؛

15. بدیع الملک میرزا عمادالدولة؛

ص: 139


1- 2. نخبگان علم و عمل ایران، ص .

16. آقامیرزا علی ناسوتی حکمی یزدی. وی پس از درگذشت حکیم یزدی، به تدریس متون فلسفی در حوزه علمیه قم پرداخت. اودر تدریس کتاب «هدایة» که ملاصدرا آن را شرح کرد، تبحر بسیار داشت.(1)

آثار

آثار او عبارتند از:

1. «رساله ای در ملل و نحل»؛

2. «رساله ای در حکمت متعالیه»؛

3. «رساله بدیعة الهیئة فی بیان مفهوم الماهیة والوجود»: در واقع این رساله، اسم و عنوانی نداشت، لذا ناشران اسم یکی از فصل های قبل از دو رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیع الملک میرزا را

بر آن نام گذاری کردند. و این رساله در واقع پاسخی است که حکیم یزدی به هفت سؤال فلسفی بدیع الملک میرزا، تألیف کرده و می توان آن را جوابیه دوّم میرزا حکیم یزدی به آن سؤالها دانست.

این جوابیه، همراه «رسائل حکمیه» آقامیرزا علی اکبر، به چاپ رسیده است.

4. «رساله معرفة النفس و معرفة الرّب»؛که در «رساله حکمیه»آمده است.

5. «رساله ای در فن مساحت»، که در پایان «رساله حکمیه» آمده است.

6. ترجمه و شرح «الدرّة الفاخرة» ملاعبدالرحمان جامی، بدیع الملک عماد الدولة این کتاب را در سال 1307 ه . ق. زیر نظر آقامیرزا علی اکبر

ص: 140


1- 1. نخبگان علم و عمل ایران، ص 142.

مدرس یزدی ترجمه و شرح کرد و آن را «حکمت عمادیه» نام نهاد.

7. ترجمه و شرح رساله «المشاعره ملاصدرا، که کار مشترک حکیم یزدی و بدیع الملک است.

8. ترجمه و شرح «رساله وجود» ملاعبدالرحمان جامی، که در پایان «رسائل حکمیه» آمده است.

9. حواشی برکتاب «اسفار»؛

10. حواشی بر «فصوص الحکم» قیصری؛

وی کتاب های دیگری نیز نوشته که هنوز چاپ نشده اند. حکیم یزدی شاعر نیز بوده است.(1)

وفات

وی در سال 1344 ه . ق.(2) در شهر مقدس قم دیده از جهان فروبست

و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.(3)

میرزا محمود قمی، متخلص به رضوان (1270 - 1346ه . ق.)

زندگی نامه

میرزا محمود قمی، متخلص به رضوان (1270 - 1346ه . ق.)

زندگی نامه

درباره وی اطلاع دقیق و کامل دردست نیست. احتمالاً اسمش ملاعباس بوده و بعد به محمود تغییر نام داده است. محل تولد او روستای «کهک» قم است و در سال 1270 ه . ق. متولد شد.

ص: 141


1- 1. سید مصطفی، محقق داماد، نخبگان علم و عمل ایران، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ اول، ص 123، 124 و مقدمه «رسائل حکمیه»، میرزا علی اکبر یزدی قمی.
2- 2. در کتاب «تاریخ قم»، ص277، تاریخ وفات وی 1354ه ق. ذکر شده است.
3- 1. همان.

این حکیم وارسته پس از اتمام و تکمیل دوره مقدمات و علوم ادبی در قم، عازم تهران شد و در مدرسه مروی ساکن شد و نزد آقا محمدرضا الهی قمشه ای و آقا میرزا ابوالحسن جلوه مشغول تحصیل حکمت صدرایی و مشائی گردید. وی سال ها در مدرسه مروی تحصیل نموده و پس از مدتی، به تدریس علوم عقلی (فلسفه و حکمت و عرفان) پرداخت. سپس به مدرسه صدر رفت و به تدریس و تربیت شاگردان همت گمارد.(1)

سید جلال الدین آشتیانی درباره او می نویسد:

«آقامیرزا محمود یکی از شاگردان معروف آقا محمدرضا بود که به هوش و کثرت ذکا وحدّت فهم شهرت داشت و از مدّرسان معروف علوم عقلی بود و برخی او را در استعداد ذاتی، بر آقامیرزا هاشم مقدم می داشتند. آقامیرزا محمود طبع روان داشت و در مدح ائمه اشعاری

عرفانی دارد.»(2)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. حکیم محمدرضا الهی قمشه ای؛

2. حکیم میرزا ابوالحسن جلوه(3).

ص: 142


1- 2. تاریخ قم، ص 283.
2- 1. مقدمه «تمهیدالقواعد»، ابن ترکه، تصحیح و مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، با حواشی آقا محمدرضا قمشه ای و آقامیرزا محمود قمی، ص 8 .
3- 2. همان، ص 8.
شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. حاج میرزا ابوالحسن شعرانی؛

2. میرزا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی؛

3. میرزا سیدحسین طباطبایی قمی؛

4. آخوند ملاعلی همدانی؛

5. میرزا سید محمد مشکوة الشریعه بیرجندی؛

6. حاج شیخ محمدعلی لواسانی تهرانی؛

7. حاج شیخ محمدعلی جولستانی.(1)

آثار

آثار او عبارتند است از:

1. «شرح بر منظومه» حاج ملاهادی سبزواری؛

2. «شرح بر اسفار اربعه»؛

3. «حواشی بر شرح فصوص الحکم»؛

4. «رساله ای مفصّل در «ولایت کلیه»؛

5. تعلیقه و حاشیه بر «تمهید القواعد» علی بن محمد التُرکه(2).

نسخه ای خطّی به خطّ مرحوم آقامیرزا محمود قمی از کتاب «تمهید القواعد» که بر آن حواشی نوشته است. این کتاب را از روی نسخه استاد

ص: 143


1- 3. تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 305 - 306.
2- 1. همان، ص 305 و 306 و تمهیدالقواعد، ص 9.

خود آقا محمدرضا الهی قمشه ای استنساخ نموده و حواشی آقا محمدرضا را هم در نسخه خود آورده است. میرزا محمود قمی بر برخی از موارد و مواضع مشکل کتاب تعلیقه نوشته است. گفتنی است که اصل نسخه جزو کتب خطی کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران است».(1)

وفات

میرزا محمود قمی در سال 1346 ه . ق. (1304 ه . ش) دارفانی را وداع گفت، و در صحن نو حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.(2)

شیخ مهدی حکمی قمی (1281 - 1360 ه . ق.)

زندگی نامه

شیخ مهدی حکمی قمی (1281 - 1360 ه . ق.)

زندگی نامه

شیخ مهدی بن ملاعلی اکبر قمی، معروف به پایین شهری، در سال 1281 ه . ق. در شهر مقدس قم متولد شد و در خانواده ای متدین و عالم پرور رشد و نمو کرد. دروس مقدماتی و سطح را فرا گرفت و برای

فراگیری علوم عقلی و فلسفی به تهران مهاجرت کرد و از محضر درس میرزا ابوالحسن جلوه استفاده فراوان نمود. وی در سال 1310 ه . ق. به سامرا رفت و در درس میرزا محمدحسن شیرازی و سید محمد فشارکی اصفهانی شرکت کرد.

وی بعد از مدتی، به نجف رفت و در درس میرزا حسین خلیلی

ص: 144


1- 2. مقدمه «تمهید القواعد»، ص 8، 9.
2- 3. تاریخ قم، ص ، و مقدمه تمهید القواعد، ص 11.

تهرانی و آخوند خراسانی حاضر شد. وی کمک های فراوانی به حاج میرزا حسین نوری در تألیفات او نمود. شیخ مهدی پس از رسیدن به درجه اجتهاد و تبحر در علوم فراوان به ویژه فلسفه، در سال 1322 ه . ق. به قم بازگشت. او عالمی با ورع، زاهد و باتقوا و در تهذیب نفس، کوشا بود. او به علت مطالعه و تدریس در فلسفه و علوم عقلی، به «حکمی» معروف شده است. آیة الله حائری پس از هجرت از اراک به قم، در منزل ایشان سکونت گزید.(1)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. میرزا ابوالحسن جلوه، در علوم عقلی و فلسفه؛

2. میرزا محمد حسن شیرازی، در فقه و اصول؛

3. سید محمد فشارکی اصفهانی؛

4. میرزا حسین خلیلی تهرانی؛

5. آخوند ملامحمد کاظم خراسانی؛(2)

آثار

آثار او عبارتند از:

1. «حاشیه بر کفایة الاصول»؛

ص: 145


1- 1. آثار الحجة، ج 1، ص 117؛ رجال قم، ص 164، المسلسلات، ج 2، ص 343.
2- 2. همان.

2. «حاشیه بر مطارح الانظار»؛(1)

استاد صدوقی سها در باره او می نویسد:

«الشیخ مهدی بن علی اکبر القمی الشهیر بپائین شهری وفی العلوم العقلیة و الفلسفة الالهیة کان أکثر تتلمذه علی المیرزا ابی الحسن المعروف بجلوه فی طهران...کان متبحراً فی الفلسفة إلالهیة والعلوم العقلیة و من هنا کان یعرف بالحکمی او الحکم»(2)

وفات

وفات

شیخ مهدی حکمی در سال 1360ه . ق. در محلات دارفانی را وداع گفت و در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام دفن گردید.(3)

سید حسین بن سید محمود طباطبایی قمی (1282 - 1366 ه . ق)

زندگی نامه

سید حسین بن سید محمود طباطبایی قمی (1282 - 1366 ه . ق)

زندگی نامه

وی در سال 1282ه . ق. در قم متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در شهر مقدس قم گذراند. او در سال 1303 ه . ق. به حج مشرّف شد و در بازگشت از حج، به سامرا رفت و در درس مرحوم میرزا محمدحسن

شیرازی شرکت نمود. وی در سال 1306 ه . ق. به تهران آمد و فلسفه و ریاضی را نزد فیلسوف معروف میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ علی

ص: 146


1- 1. همان.
2- 2. «تاریخ حکما و عرفای متأخر»، ص 483.
3- 3. سید شهاب الدین مرعشی نجفی، «المسلسلات»، ج 2، ص 343؛ و «آثارالحجة»، ج 1، ص 117.

مدرس نوری و میرزا حسین کرمانشاهی و میرزا هاشم و میرزا علی اکبر یزدی و میرزا محمود قمی و فقه و اصول را از محضر حاج میرزا حسن آشتیانی، و حاج شیخ فضل الله نوری و دیگران فراگرفت. ایشان برای بار دوم، در سال 1311 ه . ق. به نجف اشرف برگشت و در درس میرزا حبیب الله رشتی، ملاعلی نهاوندی، آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی شرکت نمود. و در سال 1321 ه . ق. به سامرا رفت و در درس مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی حضور یافت.(1)

استادان

استادان

1. مرحوم محمد حسن شیرازی؛

2. میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ علی مدرس نوری و میرزا حسن کرمانشاهی و میرزاهاشم و میرزاعلی اکبر یزدی و میرزا محمود قمی، (ریاضی و فلسفه)؛

3. حاج میرزا حسن آشتیانی و حاج شیخ فضل الله نوری، (فقه و اصول)؛

4. میرزا حبیب الله دشتی و ملاعلی نهاوندی، آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی و مرحوم میرزا تقی شیرازی در فقه و اصول.(2)

سید حسین طباطبایی قمی در سال 1331 ه . ق. به مشهد مقدس

مشرف گشت. او سال ها سمت مرجعیت تقلید و زعامت حوزه علمیه

ص: 147


1- 1. «تاریخ قم و زندگانی حضرت معصومه علیها السلام»، ص 262 - 263؛ «نقباءالبشر»، ج 2، ص 653.
2- 2. همان.

خراسان را برعهده داشت. آیة الله طباطبایی در سال 1354 ه . ق. به سبب اعتراض به کشف حجاب و مبارزه با دولت، به عتبات عالیات تبعید گردید و در کربلا اقامت کرد و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.

سید حسین طباطبایی در سال 1365 ه . ق. که آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی دارفانی را وداع گفت، مرجعیت عالی یافت.

او در سال 1366 ه . ق. در بیمارستان بغداد ندای حق را لبیک گفت و در نجف مدفون شد.(1)

آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی (1292 - 1369ه . ق.)

زندگی نامه

آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی (1292 - 1369ه . ق.)

زندگی نامه

آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی، فرزند محمد جواد اصفهانی، در سال 1292 ه . ق. در اصفهان تولد یافت. او ابتدا علوم اسلامی را نزد پدرش که شاگرد صاحب جواهر بود، فراگرفت. سپس در درس برادربزرگ خود، آقاشیخ احمد مجتهد، معروف به حسین آبادی اصفهانی، حاضر شد. وی بعد از آن، در درس مرحوم میرزا محمد هاشم چهارسوقی - نویسنده کتاب: «مبانی الاصول» - شرکت کرد.

وی پس از آن به تهران رفت و در درس های فقه و اصول میرزاحسن آشتیانی - نویسنده کتاب: «بحرالفوائد» - حضور یافت، و بعد از آن در درس میرزاهاشم گیلانی و میرزا ابوالحسن جلوه در فلسفه و عرفان بهره ها گرفت. سپس به نجف اشرف رفت و در درس

ص: 148


1- 1. همان.

آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی، میرزاحسین خلیلی و دیگران شرکت کرد. وی پس از آن به سامرا رفت و از خرمن درس میرزا محمدتقی شیرازی خوشه ها چید. آن گاه به ایران بازگشت و در محله شاه آباد تهران (جمهوری فعلی) رحل اقامت گزید و از همین روی به شاه آبادی معروف شد. ایشان در مسجد سراج الملک، مسجدی که پدرش در آن اقامة جماعت می کرد، به اقامه نماز و بیان معارف اسلام پرداخت.

شاه آبادی در سال 1347 ه . ق. به شهر مقدس قم آمد و مشغول تربیت طلاب علوم دینی شد وی مدت 7 سال در قم بود و در همین مدت امام خمینی قدس سره، از انفاس قدسیّه اش بهره مند شد. او سال 1354 ه . ق. راهی تهران شد و در آن جا به تدریس، تألیف، تحقیق و انجام وظائف دینی و تبلیغی مشغول شد.

وی در سال 1369 ه . ق. دارفانی را وداع گفت و در مقبره شیخ ابوالفتوح رازی، در زاویه مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، در شهر ری به خاک سپرده شد.(1)

شخصیتِ علمی و عرفانی

شخصیتِ علمی و عرفانی

آیة الله شاه آبادی، عالمی وارسته، عارفی کامل، فیلسوفی اندیشمند و مجاهدی نستوه بود که امام خمینی قدس سره، به مناسبت شهادت

ص: 149


1- 1. رضا مختاری، «سیمای فرزانگان»، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ چهارم، ص 83؛ آثارالحجة، ج 1، ص 217.

فرزند او، چنین فرمود: «...این شهید عزیز [شیخ مهدی شاه آبادی[

فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقّاً، حق حیات روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی آیم».(1)

امام خمینی قدس سره، هنگامی که از استاد خودش مرحوم شاه آبادی نام می برد، معمولاً از تعبیر «عارف کامل روحی فداه» استفاده می کرد؛ از جمله در کتاب «معراج السالکین و صلوة العارفین» می نویسد:

«شیخ عارف کامل، شاه آبادی (روحی فدا) می فرمود:

باید انسان در وقت ذکر مثل کسی باشد که کلام دهن طفل می گذارد و تلقین او می کند برای این که او را به زبان بیاورد، همین طور انسان باید ذکر را تلقین قلب کند و مادامی که انسان بازبان ذکر می گوید و مشغول تعلیم قلب است ظاهر به باطن مددمی کند. همین که زبان طفلِ قلب باز شد از باطن به ظاهر مدد می رسد چنانچه تلقین طفل نیز چنین است. مادامی که انسان، کلام دهن او می گذارد و او را مددمی کند همین که او آن کلام را به زبان اجرا کرد نشاطی در انسان تولید می شود که خستگی سابق را برطرف می کند. پس در اوّل از معلم به او مددمی شود و در آخر از او به معلّم کمک و مددمی شود. و اگر انسان مدتی مواظبت کند در نماز و اذکار و ادعیه به این ترتیب، البته نفس عادی می شود و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیه می شود که در حضور قلب در آنها

ص: 150


1- 1. همان، ص 85.

محتاج به رویّه [نیست] بلکه مثل امور طبیعیه عادیه می شود».(1)

استاد شهید مرتضی مطهری، در باره مرحوم شاه آبادی می فرماید: «آقای آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی تهرانی، اصفهانی الاصل، جامع المعقول والمنقول بود. در فلسفه و عرفان شاگرد میرزای جلوه و میرزای اشکوری بوده است. در منقول شاگرد حاج میرزاحسن آشتیانی در تهران و آخوند خراسانی و میرزا محمدتقی شیرازی در نجف و سامره بوده است. در تهران به مقام مرجعیت و فتوا رسید. در سالهای اقامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم، سالها به قم مهاجرت کرد و فضلا از محضرش کمال بهره را می بردند. در عرفان امتیاز بی رقیبی داشت. استاد امام خمینی در عرفان بوده است.»(2)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. پدرش شیخ محمد جواد اصفهانی؛

2. برادرش آقاشیخ احمد مجتهد، معروف به حسین آبادی؛

3. میرزا محمد چهار سوقی؛

4. میرزاحسن آشتیانی؛

5. میرزا هاشم گیلانی؛

ص: 151


1- 2. سیمای فرزانگان، ص 85. و معراج السالکین و صلوة العارفین (ضمیمه یادنامه استاد مطهری، کتاب اول) ص 49.
2- 1. مجموعه آثار، ج 14، ص 536.

6. میرزا ابوالحسن جلوه؛

7. آخوند خراسانی؛

8. شیخ الشریعه اصفهانی؛

9. میرزاحسین خلیلی؛

10. محمد تقی شیرازی؛(1)

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. امام خمینی؛

2. شیخ جعفر زاهدی؛

3. شیخ علی دبیری زرندی ساوی؛

4. سید حسین ابوترابی گیلانی؛

5. دکتر محمد صادقی تهرانی؛

6. حاج شیخ علی محمدبن محمد جولستانی تویسرکانی تهرانی؛

7. محمدتقی دانش پژوه آملی؛

8. سید معین الدین بن محمدبن علی اکبر فال اسیری شیرازی؛

9. آقای میرزا عبدالکریم روشن؛

10. مرحوم شیخ حسن قهرمانی.

وفات

شاه آبادی در سال 1369 ه . ق. در تهران، ندای حق را لبیک گفت و

ص: 152


1- 1. آثار الحجة، ج 1، ص 217؛ و سیمای فرزانگان، ص 84؛ و نقباء البشر، ج 4، ص 1370.

در شهر ری، در زاویه مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی، در مقبره شیخ ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد.(1)

میرزا مهدی آشتیانی (1306 - 1372 ه . ق)

زندگی نامه

میرزا مهدی آشتیانی (1306 - 1372 ه . ق)

زندگی نامه

میرزا مهدی آشتیانی در سال 1306ه ق. در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی و سطح حوزه را نزد پدرش، آقامیرزا جعفر - مشهور به آقامیرزا کوچک - فراگرفت.

وی سال ها در درس آقا شیخ مسیح طالقانی، آخوند ملاعبدالرسول، آقا سید عبدالکریم، میر نجم الدوله (غفارخان)، شیخ عبدالحسین سیبویه، و میرزا جهانبخش منجم، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزاحسن کرمانشاهی و میرزا هاشم گیلانی شرکت کرد. وی در طب قدیم و طب زمان خودش، آگاهی کامل داشت.

میرزامهدی آشتیانی در سال 1327 ه . ق. به عتبات عالیات مشرف شد و مدتی در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت کرد و به علت مریضی به ایران بازگشت. وی بعد از معالجه، در سال 1329 ه . ق. به عتبات عالیات برگشت و در درس آیة الله یزدی طباطبایی شرکت و از ایشان اجازه اجتهاد گرفت و به ایران آمد. وی بعد از مدتی، برای مرتبه سوم، به عتبات عالیات عازم شد و در درس فیروز آبادی، آیة الله نائینی، آیة الله آقاضیاء عراقی و آیة الله اصفهانی شرکت کرد و از آنان اجازه اجتهاد دریافت کرد. او یک

ص: 153


1- 2. آثار الحجة، ج 1، ص 217.

سال در نجف به تدریس علوم عقلی و نقلی پرداخت.

وی سپس به تهران برگشت. او برای معالجه و تحقیق به ویژه در باره کتاب «قانون» ابن سینا، مسافرت هایی به بخارا، مصر، و فرانسه، ایتالیا، هند و بلژیک نمود.(1)

شهید بزرگوار استاد علاّمه مرتضی مطهری می فرماید:

«آقامیرزامهدی آشتیانی، از اساتید مسلّم و متبحّر قرن ما بود. پدرش میرزا جعفر ملقب به میرزا کوچک از شاگردان آقا محمدرضا حکیم قمشه ای بود و مادرش دختر حاج میرزاحسن آشتیانی مجتهد معروف تهران بود.

مرحوم آقامیرزا مهدی از تلامیذ میرزاحسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری بوده است. سالها در تهران مدرّس فلسفه و عرفان بود و عنوان مدرّس رسمی مدرسه سپهسالار (مدرسه عالی شهید مطهری فعلی) قدیم را که برحسب وفف نامه باید ماهر در عقلیات و ناظر در شرعیات باشد - داشت. در حدود سالهای 1365 - 1366 ه . ق. به استدعای فضلا و طلاّب حوزه علمیه قم چندی به قم مهاجرت کرد و به تدریس و افاضه پرداخت».(2)

میرزامهدی آشتیانی یک سال در قم حضور داشت و به تدریس «اسفار اربعه» مشغول بود.(3)

ص: 154


1- 1. آثار الحجة، ج 1، ص 230.
2- 1. مجموعه آثار، ج 14، ص 539.
3- 2. رازی محمد، آثارالحجة، ج 1، ص 230.
استادان

استادان او عبارتند از:

1. پدرش آقامیرزا جعفر آشتیانی؛

2. آقاشیخ مسیح طالقانی؛

3. آخوند ملاعبدالرسول؛

4. آقاسید عبدالکریم؛

5. نجم الدوله (میرزاغفارخان)؛

6. میرزا جهان بخش منجّم؛

7. آقاشیخ محمد حسین ریاضی؛

8. میرزا ابوالحسن جلوه، در حکمت و فلسفه؛

9. آقامیرزاحسن کرمانشاهی؛

10. آقا میرزا هاشم گیلانی؛

11. آخوند خراسانی؛

12. آیة الله یزدی طباطبایی؛

13. آیة الله فیروز آبادی؛

14. آیة الله نائینی؛

15. آیة الله آقاضیاء عراقی؛

16. آیة الله اصفهانی؛(1)

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

ص: 155


1- 1. همان، ص 230 و 231.

1. شیخ ابراهیم صاحب زمانی؛

2. میرزا ابوالحسن خان فروغی؛

3. میرزا ابوطالب تجلیل تبریزی؛

4. میرزا سید ابوطالب موسوی زنجانی؛

5. سید ابوالفضل کمالی سبزواری؛

6. دکتر ابوالقاسم گرجی؛

7. دکتر احمد عماد اصفهانی؛

8. میرزا احمدبن محسن خوشنویس (عمادالفقراء اردبیلی)؛

9. دکتر احمد مهدوی دامغانی؛

10. سید اسماعیل شفیعی؛

11. حاج اعتماد درشتی؛

12. بدیع الزمان فروزانفر محمد حسن بشروی؛

13. شیخ جعفر خندق آبادی کاشانی؛

14. شیخ جعفر زاهدی؛

15. دکتر سید جعفر شهیدی؛

16. سید جلال الدین آشتیانی؛

17. سید جلال درّی؛

18. حاج سید جواد مدنی کرمانی؛

19. آقای جواد مصلح شیرازی؛

20. آقاحسن خندق آبادی؛

21. سید حسین ابوترابی گیلانی؛

ص: 156

22. میرزاحسین نوری همدانی؛

23. شیخ حسین و صید خراسانی؛

24. حاج شیخ علی محمدبن محمد جولستانی تویسرکانی؛(1)

آثار

آثار او عبارتند از:

1. «اساس التوحید»؛

2. «ترجمه اسفار»؛

3. «ترجمه اشارات»؛

4. «تعلیقات اسفار»؛

5. «تعلیقات اشارات»؛

6. «تعلیقات شفاء»؛

7. «تعلیقات غررالفرائد» (شرح منظومه)

8. «تعلیقات فصوص الحکم» محمی الدین»؛

9. «تعلیقات لآلی منتطحه» (شرح منظومه منطق)؛

10، «رساله در اثبات معاد جسمانی»؛

11. «تعلیقات مصباح الانس قاضی فناری»؛

12. «رساله در جبر و تفویض»؛

13. «رساله در حقیقت کتاب و میزان به مذاق عرفا»؛

14. «رساله در شق القمر»؛

ص: 157


1- 1. تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 380.

15. «رساله در معاد جسمانی»؛

16. «رساله در وحدت وجود»؛

17. «شرح تحفة الحکیم کمپانی»؛

18. «شرح حدیث عمران صابی»؛

19. «شرح مشکلات دیوان حافظ»(1)

وفات

میرزامهدی آشتیانی در سال 1372 ه . ق. (1332 ه . ش) ندای حق را لبیک گفت و در قم دفن شد.(2)

حاج سید محمد فاطمی قمی (1294 - )

زندگی نامه

حاج سید محمد فاطمی قمی (1294 - )

زندگی نامه

حاج سید محمد فاطمی حدود سال 1294 ه . ق. در قم متولد شد. وی در 6 سالگی به مکتب رفت و مقدمات را تا شرح لمعه، در شهر مقدس قم گذراند. پدرش در سال 1302 ه . ق. درگذشت. وی در سال 1309 ه . ق. به همراه صدرالعلمای قمی به تهران مسافرت کرد و در سال 1311 ه . ق. مجدداً برای تکمیل تحصیلات به تهران رفت و در مدرسه منیریه اقامت گزید. وی در سال 1316 ه . ق. به امر میرزای آشتیانی، به مدرسه مروی منتقل شد. او فقه و اصول را نزد میرزا

ص: 158


1- 1. تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 381؛ ریحانة الادب، ج 5 و 6، ص 272.
2- 2. همان، ص 394. و ریحانة الأدب، ج 5 و 6، ص 272 و 273. و آثار الحجة، ج 1، ص 230.

محمدتقی قمی (برادربزرگش) حاج میرزاحسن آشتیانی، سید عبدالکریم مدرس، شیخ محمد صادق و شیخ حسن ناظر، و کلام و حکمت را نزد آقای شیخ علی نوری، میرزا هاشم اشکوری و میرزاحسن کرمانشاهی؛ و ریاضیات و هیأت قدیم را نزد میرزا ابراهیم زنجانی آموخت؛ و از سال 1319 ه . ق. به تدریس مشغول شد.

وی در ابتدای مشروطیت، به مشروطه خواهان پیوست و با عقیده و ایمان راسخ در راه پشیرفت آزادی و مشروطیت، سعی فراوان نمود و با وجود خطرات و دشواری ها از این راه روی برنگرداند.

سید محمد فاطمی در محاکم و مسایل حقوقی و قضائی و تدوین و تنظیم قانون مدنی ایران نقش فعّال داشت.(1) وی در سال های 1302 -

1306 ه . ش. استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود. وی در دانشکده معقول و منقول (الهیات، حقوق) نیز تدریس می کرد.(2)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. آقا میرزا ابراهیم بن ابوالفتح ریاضی زنجانی؛

2. آقامیرزا هاشم اشکوری؛

3. آقامیرزا محمدحسن کرمانشاهی؛

ص: 159


1- 1. از یادگارهای بسیار سودمند مرحوم فاطمی، تأسیس بیمارستان 60 تختخوابی در شهر قم است.
2- 1. بدیع الزمان فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ص 238. (با مقدمه دکتر زرّین کوب)

4. میرزا محمدتقی قمی؛

5. میرزاحسن آشتیانی؛

6. سید عبدالکریم مدرّس؛

7. شیخ محمد صادق؛

8. شیخ حسن ناظر؛(1)

شاگردان

شماری از شاگردان او عبارتند از:

1. آقامیرزا ابوالحسن شعرانی؛

2. حاج شیخ علی محمدبن محمد جولستانی تویسرکانی؛

3. محمدتقی دانش پژوه آملی.(2)

آثار

از آثار او «تحفة الادیب» در نظم است و از اشعار اوست:

حاصل مدرسه جز حسرت و نادانی نیست***جمع این قوم جز اسباب پریشانی نیست

هرچه جز عشق دوامی و ثباتی نکند***خاک ره عشقیم که او فانی نیست

جای خدای رفت ایدوست که در کون و مکان***هرچه دیدیم و شنیدیم ترا ثانی نیست

ص: 160


1- 2. همان، ص 238 و 239.
2- 3. همان، ص 238 و 239.

وصل جانان طلبی بایدت از جان گذری***زانکه دیدار رخ دوست بآسانی نیست

زاهد از عشقم اگر منع کند معذورست***حیوان را خبر از عالم انسانی نیست.(1)

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (1310 - 1395 ه . ق.)

زندگی نامه

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (1310 - 1395 ه . ق.)

زندگی نامه

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، فرزند سید ابراهیم، در سال 1310ه . ق. در شهر قزوین تولد یافت. وی تحصیلات ابتدایی را در قزوین سپری کرد و دروس سطح حوزه را نزد استاد حاج ملاعلی طارمی، و آیة الله ملاعلی اکبر تاکستانی فراگرفت. او در سال 1333 ه . ق. به تهران رفت و در درس فقه و اصول آیة الله حاج شیخ عبدالنبی نوری، حاج میرزا مسیح طالقانی، آیة الله سید محمد تنکابنی و آیة الله شیخ محمدرضا نوری شرکت کرد.

آیة الله رفیعی فلسفه و حکمت را نزد میرزاحسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی و میرزا محمود قمی و ریاضیات را نزد میرزا ابراهیم زنجانی فراگرفت.

وی در سال 1338 ه . ق. به قزوین برگشت و یک سال در زادگاهش توقف کرد و مجدداً به تهران رفت و در مدرسه عبدالله خان به تدریس کتب فقهی، مثل «شرح لمعه» و اصولی مثل «قوانین الاصول» و فلسفی

ص: 161


1- 1. بدیع الزمان فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، با مقدمه زرین کوب، ص 238.

مثل «شرح منظومه» و «اشارات و تنبیهات» پرداخت.

در پی تشکیل حوزه علمیه قم در سال 1340 ه . ق. آیة الله رفیعی قزوینی به قم مهاجرت نمود و در درس حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی شرکت کرد. وی در حوزه علمیه قم به تدریس «رسائل»، «مکاسب»، «کفایه»، «اسفار» و «شرح منظومه» مشغول شد. بعد به زادگاه خویش برگشت و تا سال 1380 ه . ق. حدود 30 سال، به تدریس متون فقهی و اصولی و فلسفی و خارج فقه و اصول و به اقامه نماز جماعت در مسجد سلطان قزوین، ارشاد و حل مشکلات مردم پرداخت.

ایشان از سال 1380 ه . ق. به تهران رفت و جنب «مسجد جامع»، در منزلی کوچک و محقر و بسیار قدیمی، به درس و نماز جماعت پرداخت.(1)

استادان

استادان او عبارتند از:

1. میرزاحسن کرمانشاهی؛

2. ملامحمدبن معصوم علی هیدجی زنجانی؛

3. میرزا ابراهیم زنجانی؛

4. حاج احمد سیاح؛

5. آیة الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی؛

ص: 162


1- 1. آیة الله رفیعی قزوینی سید ابوالحسن، مقدمه مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، ص 3.

6. حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهی؛

7. آقامیرزا هاشم اشکوری؛

8. حاج ملاعلی طارمی؛

9. ملاعلی اکبر تاکستانی؛

10. حاج شیخ عبدالنبی نوری؛

11. حاج میرزا مسیح طالقانی؛

12. سید محمد تنکابنی؛

13. شیخ محمدرضا نوری

14. حاج فاضل تهرانی؛

15. میرزا محمود قمی؛

16. آیة الله حایری یزدی؛(1)

شاگردان

شاگردان او عبارتند از:

1. میرزا محمدبن میرزا ابوالفضل بن میرزا قاسم کلانتری تهرانی، مشهور به ثقفی؛

2. سید جلال الدین آشتیانی؛

3. آیة الله حسن حسن زاده آملی؛

4. دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی؛

5. شیخ جعفر زاهدی؛

ص: 163


1- 1. همان، ص 8.

6. سید رضی شیرازی؛

7. شیخ محمدرضا ربانی تربتی؛

8. محمد امین.

9. دکتر غلام حسین رضانژاد.

10. میرزا ابوالقاسم خرمشاهی.(1)

آثار

آیة الله رفیعی قزوینی آثار زیادی تألیف نمود؛ از جمله:

1. «شرح دعای سحر»؛

2. «رساله معراج»؛

3. «رساله رفعت»؛

4. مقاله درباره «اسفار اربعه»؛

5. مقاله در بیان قوّه و مولّده؛

6. مقاله در مورد تخلیه و تجلیه و تحلیه؛

7. مقاله در حرکت جوهریه؛

8. مقاله در اتحاد عاقل و معقول؛

9. «رساله وحدت وجود»؛

10. «رساله در حقیقت عقل»؛

11. «رساله در حدوث دهری»؛

12. «رساله در اراده و مشیت»؛

ص: 164


1- 1. همان، ص 8.

13. حاشیه بر «اسفار»،

14. حاشیه بر «حکمة الاشراق»؛

15. حاشیه بر «شفاء»؛

16. حاشیه بر «اشارات و تنبیهات»؛

17. حاشیه بر «شرح اسماء» حاج ملاهادی سبزواری؛

18. حاشیه بر «اسرارالحکم»؛

19. حاشیه بر «مفتاح الغیب»؛

20. حاشیه بر «قبسات».(1)

وفات

آیة الله رفیعی قزوینی در سال 1395 ه . ق. در 85 سالگی، در تهران ندای حق را لبیک گفت و در شهر مقدس قم، در بارگاه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، کنار قبر آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حایری دفن شد.(2)

علاّمه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره، (1281 - 1360ه . ق.)

زندگی نامه

علاّمه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره، (1281 - 1360ه . ق.)

زندگی نامه

علاّمه طباطبایی، در شرح حال خویش می نویسد:

نویسنده، محمد حسین طباطبایی، به سال هزار و دویست و هشتاد

ص: 165


1- 1. همان، ص 61.
2- 2. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، مقدمه مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، تصحیح و مقدمه: غلامحسین رضانژاد، ص 3، گنجینه دانشمندان، ج، ص 466 - 467.

ویک (1281 شمسی) در تبریز در میان یک خانواده عالم به وجود

آمده ام. در سن پنج سالگی مادر، و در سن نُه سالگی پدر را از دست دادم. و به مناسبت این که کم و بیش مایه معاش داشتیم، سرپرست ما (وصی پدر) وضع زندگی ما (من و برادر کوچکتر از خودم را که داشتم) به هم نَزد و تحت مراقبت و پرستاری یک نفر خادم و یک نفر خادمه قرار گرفتیم. کمی پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندی به مدرسه فرستاده شدیم. و بالاخره به دست معلّم خصوصی که به خانه می آمد، سپرده گشتیم و به این ترتیب تقریباً مدّت شش سال مشغول فراگرفتن فارسی و تعلیمات ابتدایی بودیم.

از آن روزها تحصیلات ابتدایی برنامه معینی نداشت. همین قدر به یاد دارم که در فاصله میان (1290 - 1296شمسی) که مشغول بودم. قرآن کریم را که معمولا پیش از هرچیز دیگر خوانده می شد، و کتاب گلستان و بوستان سعدی، و نصاب، و اخلاق مصور انوار سهیلی، و تاریخ معجم و منشأت امیر نظام، و ارشادالحساب را خواندم.

سال 1297 شمسی وارد رشته های علوم دینیه و عربیه شدم و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بودم.

در ظرف همین هفت سال در علم صرف؛ کتاب أمثله، صرف میر، تصریف، و در نحو؛ کتاب عوامل، انموذج، صمدیه، سیوطی، جامی، و مغنی ؛ و در بیان: کتاب مطوّل؛ و در فقه: کتاب شرح لمعه، و مکاسب؛ و در اصول: کتاب معالِم، قوانین، رسائل، و کفایة؛ و در منطق: [کتاب منطق]کبری، و حاشیه[ملاعبدالله]، و شرح شمسیه؛ و در فلسفه: کتاب

ص: 166

شرح اشارات؛ و در کلام: کتاب کشف المراد را خواندم. و به همین ترتیب دروس متن (در غیر فلسفه و عرفان) خاتمه یافت.

سال 1304 شمسی برای تکمیل تحصیلات خودم عازم حوزه نجف گردیدم و به مجلس درس مرحوم آیة الله آقای شیخ محمد حسین اصفهانی حاضر شده یک دوره خارج اصول، که تقریباً شش سال طول کشید، و چهار سال نیز خارج فقه - معظم له - را درک نمودم؛ و هم چنین هشت سال در خارج فقه مرحوم آیة الله نائینی و یک دوره خارج اصول - معظم له - حضور یافتم و کمی نیز به خارج فقه آیة الله آقای سیدابوالحسن اصفهانی رفتم. کلیات علم رجال را نیز پیش مرحوم آیة الله حجت کوه کمری رفتم.

در فلسفه نیز به درس حکیم و فیلسوف معروف وقت، مرحوم آقای سید حسین بادکوبی موفق شدم. در ظرف شش سال که پیش - معظم له - تلمّذ می کردم، منظومه سبزواری، اسفار، و مشاعر ملاصدرا؛ و دوره شفای بوعلی؛ و کتاب آثولوجیا، و تمهید ابن ترکه؛ و اخلاقِ ابن مسکویه را خواندم.

مرحوم بادکوبی از فرط عنایتی که به تعلیم و تربیت نویسنده، داشت، برای این که مرا به طرز تفکر برهانی آشنا ساخته و به ذوق فلسفی تقویت بخشد، أمر فرمود که به تعلیم ریاضیات پردازم. در امتثال امر - معظم له - به درس مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضی دان زبردستی بود. حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی و یک دوره هندسه مسطّحه و فضایی و جبر استدلالی از - معظم له - فرا گرفتم.

ص: 167

سال 1314 شمسی در اثر اختلال وضح معاش، ناگزیر به مراجعت شده، به زادگاه اصلی خود (تبریز) برگشتم و ده سال و خرده ای در آن سامان به سربردم که حقّاً باید این دوره را در زندگی خود دوره خسارت

روحی بشمارم، زیرا در اثر گرفتاری ضروری به معاشرت عمومی وسیله تأمین معاش - که از مجرای فلاحت بود - از تدریس و تفکّر علمی، جز مقداری بسیار ناچیز - بازمانده بودم و پیوسته با یک شکنجه درونی به سر می بردم.

در سال 1325 (شمسی) از سر و سامان خود چشم پوشیده، زادگاه اصلی را ترک گفتم و متوجّه حوزه قم گردیده، بساط زندگی را در این شهر گستردم و دوباره اشتغالات علمی را از سر گرفتم و تاکنون که اوایل سال 1341 (شمسی) می باشد روزگار خود را در این سامان می گذرانم.

البته هرکسی حسب حال خود در زندگی خود، خوشی و تلخی و زشت و زیباهایی دیده و خاطره هایی دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیش تر دوره زندگانی خود را با یتیمی یا غربت یا مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاریی های دیگر گذرانیده ام، ولی پیوسته حس می کردم که دست ناپیدایی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده به سوی مقصد هدایت می کند.

من اگر خارم وگر گل چمن آرایی هست که از آن دست که می پروردم می رویم

در اوایل تحصیل که به «صرف و نحو» اشتغال داشتم علاقه زیادی

ص: 168

به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هرچه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامن گیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام

تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشیده هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حد اقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می گذرانیدم. و همیشه درس فردا را، شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود، حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم از آنچه استاد می گفت قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم.(1)

استادان

استادان

1. آیة الله شیخ محمدحسین اصفهانی؛

2. آیة الله نائینی؛

3. آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی؛

4. آیة الله حجت کوه کمری؛

5. آیة الله سید حسین بادکوبی، حکیم و فیلسوف؛

6. سید ابوالقاسم خوانساری.(2)

ص: 169


1- 1. مرزبان وحی و خرد - یادنامه مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی، ص 39.
2- 2. همان، ص 40 و 44.
شاگردان

شاگردان

علامه طباطبایی شاگردان فراوانی تربیت کرد؛ از جمله:

1. آیة الله حسن حسن زاده آملی؛

2. آیة الله عبدالله جوادی آملی؛

3. علامه سید جلال الدین آشتیانی؛

4. شیخ عبدالحمید شربیانی؛

5. سید عزالدین زنجانی؛

6. دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی؛

7. علامه شهید مرتضی مطهری؛

8. شهید دکتر محمد مفتح؛

9. سید محمدحسین لاله زاری (مشهور به علامه تهرانی)؛

10. آیة الله محمد تقی مصباح یزدی؛

11. شیخ یحیی انصاری دارابی.

آثار

آثار او عبارتند از:

1. «تفسیر المیزان» 20 جلد؛

2. «اصول فلسفه و روش رئالیسم»؛

3. «نهایة الحکمة»؛

4. «بدایة الحکمة»؛

5. «رساله در برهان»؛

ص: 170

6. «رساله در مغالطه»؛

7. «رساله در تحلیل»؛

8. «رساله در ترکیب»؛

9. «رساله در اعتباریات» (افکاری که ساخته خود انسان است)؛

10. «رساله در نبوات و منامات»؛

11. «رساله در اثبات ذات»؛

12. «رساله در اسماء و صفات»؛

13. «رساله در افعال»؛

14. «رساله در وسائط میان خدا و انسان»؛

15. «رساله در انسان قبل الدنیا»؛

16. «انسان فی الدنیا»؛

17. «رساله در انسان بعدالدنیا»؛

18. «رساله در ولایت»؛

19. «رساله در نبوت» (در این رساله ها میان عقل و نقل تطبیق شده است)؛

20. کتاب «سلسله انساب طباطبائیان آذربایجان»؛

21. حاشیه «کفایة الاصول»؛

22. حاشیه بر کتاب «اسفار» ملاصدرا که در 9 جلد منتشر شده است؛

23. «وحی یا شعور مرموز»؛

24. «دورساله در ولایت و حکومت اسلامی» (فارسی و عربی)؛

25. مصاحبه های سال 1339 و سال 1340 شمسی با - معظم له - (در

ص: 171

یک جلد، تحت عنوان، رسالت تشیع در دنیای امروز، منتشر گردید)؛

26. مصاحبه های سال 1338 با پرفسور کُربن مستشرق فرانسوی در یک جلد تحت عنوان، شیعه؛

27. «رساله در اعجاز»؛

28. «علی و الفلسفة الالهیّه» (به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است)

29. «شیعه در اسلام»؛

30. «قرآن در اسلام»؛

31. مجموعه مقالات، «پرسشها و پاسخها»؛ بحث های متفرقه علمی، فلسفی و....؛

32. «سنن النبّی».(1)

وفات

وفات

علامه طباطبایی در روز یکشنبه هیجدهم محرم سال 1402 ه . ق. ندای حق را لبیک گفت.

امام خمینی قدس سره

مقام معظم رهبری، آیة الله العظمی خامنه ای، که در آن هنگام رئیس جمهور بود، در پی درگذشت علامه طباطبایی، این پیام تسلیت را برای امام خمینی قدس سره، فرستاد.

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی

ص: 172


1- 1. مرزبان وحی و خرد (یاد نامه مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی)، ص 42 و 44. بوستان کتاب، قم، چاپ اول.

ضایعه ارتحال عالم ربانی و دانشمند عظیم الشأن فیلسوف و مفسر کبیر قرآن حضرت آیة الله علاّمه طباطبایی را که یکی از مفاخر کم نظیر عالم اسلام بودند، به پیشگاه ولی عصر - ارواحنا فداه - و حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و حوزه های علمیه مخصوصاً حوزه مقدّس قم و مراجع عظام تقلید و شاگردان این مرحوم و همه اندیشمندان و عاشقان علم و فضیلت تسلیت عرض می کنم.

شادروان علاّمه طباطبایی عمری را در راه خدمت به اسلام و معارف اسلامی و تحقیق و تتبع در این راه صرف کردند. این چشمه جوشان و

فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی در تعلیم و تربیت شاگردانی که هریک در عالم اسلام دانشمندی برجسته اند توفیقی کم مانند داشته است، فقدان این عارف جلیل القدر و فیلسوف و متفکر بزرگ جهان اسلام ضایعه ای جبران ناپذیر است و بی شک جهان اندیشه باید از این فقدان و مصیبت سوگوار و داغدار باشد، یکبار دیگر این مصیبت را به حضور امام امت. مدظله العالی تسلیت گفته شادی روح آن فقید سعید را از درگاه ایزد منان مسألت می نمایم.

سید علی خامنه ای.

امام خمینی قدس سره (1281 - 1368 ش)

زندگی نامه و مختصری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی

زندگی نامه و مختصری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی

حاج سید روح الله مصطفوی، مشهور به امام خمینی: فقیه، مرجع تقلید، فیلسوف و عارف، نویسنده، مبارز و رهبر انقلاب و بنیانگذار

ص: 173

جمهوری اسلامی ایران.

تولّد: جد اعلای امام خمینی، به نام «سید دین علیشا» از علمای کشمیر و مقیم هندوستان و گویا اصالتاً نیشابوری بوده و به کشمیر هند مهاجرت کرده است، و فرزند او سید احمد هندی (جد امام خمینی) با دختر یوسف خان فراهانی ازدواج کرد، و حاصل آن سه دختر و یک پسر به نام مصطفی بود که به عنوان چهارمین فرزند در 10 بهمن 1241 (ه . ش) متولد شد.

مصطفی در زمان درگذشت پدر هشت سال داشت. او نیز به تحصیل علوم دینی در ایران و عراق پرداخت و پس از نیل به درجه

اجتهاد در سال (1273 ه . ش.) به خمین بازگشت. او که وارث املاک فراوان پدر بود، از مالکان و علمای با نفوذ منطقه خمین گردید. آیة الله حاج سید مصطفی که در 42 سالگی، به قصد دیدار عضدالسلطان شاهزاده قاجار و حاکم سلطان آباد (اراک) از خمین خارج شده بود، در بین راه به دلایل نامعلومی توسط دوتن از خوانین، با سلاح گرم کُشته شد. (1379 شمسی). از سید مصطفی سه دختر و سه پسر برجای ماند. آخرین فرزند او روح الله بود که در شب پنجشنبه 20 جمادی الثانی (1320 ه . ق.)، مهر 1281 شمسی، به دنیا آمد. او هنگام درگذشت پدر 5 ماه داشت، از آن پس تحت سرپرستی مادر و دایه و نیز عمه اش که زنی شجاع بود، قرار گرفت. شهادت پدر، تأثیرات عمیقی بر روح، روح الله گذاشت و خاطره آن در شکل بخشیدن به شخصیت و روحیه وی بی تأثیر نبود.

ص: 174

امام خمینی 4 ساله بود که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد. در آن سال ها چون در خمین مدرسه ای وجود نداشت او به مکتب خانه رفت و بعد در یک مدرسه طلبگی (حوزه علمیه) نزد شیخ جعفر، پسر عموی مادرش، پس از آن نزد میرزا محمود و افتخار العلماء که معلم سرخانه بود و نیز گاهی نزد مادر افتخارالعلماء دروس ابتدایی ادبیات فارسی و مقداری حساب و هیئت آموخت، دروس مقدمات را نزد حاج میرزا محمد مهدی و مقداری نزد حاج میرزا نجفی شوهر خواهر خویش و در همین سنین، تمرین خوشنویسی را زیر نظر برادر بزرگش آیة الله سید مرتضی پسندیده و آقا حمزه محلاتی فراگرفت. در 15 سالگی در اثر شیوع وبا، نخست عمه و چند ماه بعد مادر را از دست داد.

در 19 سالگی و در سال (1339 ه . ق.) برای ادامه تحصیل به اراک رفت، حوزه اراک در سال 1332 ه . ق دوباره به همت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی گشوده شد. ابتدا در درس منطق شیخ محمد گلپایگانی و هم زمان در درس «مطول» شیخ محمدعلی بروجردی حاضر می شد. سپس نزد شیخ عباس اراکی «لمعه» را فراگرفت.

نوروز 1301 ه . ش برابر با 1340 ه . ق، آیة الله حائری به دعوت و اصرار جمعی از علماء به قم عزیمت کرد و حوزه علمیه قم را بنیان گذاشت. بسیاری از طلاّب نیز به تبع وی به قم مهاجرت کردند و امام خمینی نیز حدود 4 ماه بعد به آنان پیوست. امام خمینی در این زمان جوانی مجرد، موقر، شوخ طبع و دارای ذوق شعری بود. نزد میرزا محمدعلی ادیب تهرانی ادامه درس «مطول» را خواند. قسمتی از

ص: 175

مکاسب را نزد آیة الله سید محمدتقی خوانساری فراگرفت و بخش دیگری از سطوح عالی را نزد آیة الله آقا میر سیدعلی یثربی کاشانی آموخت. همزمان با تحصیل فقه به تحصیل فلسفه پرداخت، ابتدا بخش مختصری از اسفار را نزد میرزا علی اکبر حکمی یزدی قمی خواند. سپس نزد حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی رفت و تمام منظومه را مدت 4 سال فراگرفت. پس از آن در درس اسفار مرحوم قزوینی شرکت کرد و ضمن آن تدریس منظومه را آغاز نمود و در همان اثناء هیئت قدیم و جدید و شرح چغمینی را نزد آیة الله رفیعی خواند. امام به منظور آشنایی با افکار مادیون تا حدودی فلسفه غرب را در درس شیخ محمدرضا مسجد شاهی راجع به (نقد فلسفه داروین) و رساله عروض و قوانی او شرکت کرد.

در عرفان، امام خمینی از همان ابتدای ورود عارف حقیقی مرحوم شاه آبادی در تمام مدت هفت سالی که در قم بود. علاوه بر آن که درس خصوصی با او داشت در تمام درس های عمومی وی نیز حضور می یافت و او را با عبارت «شیخ ما» در تعدادی از آثارش نام می برد. امام می فرماید: «شیخ بزرگوار ما که حقاً حق حیات روحانی بر گردن اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی آیم».(1)

در طی این هفت سال قسمتی از «مفاتیح الغیب» و «منازل السائرین» «شرح مصباح الانس»، «شرح فصوص قیصری» را نزد ایشان خواند.

امام از همان ابتدا توجه به مسایل سیاسی داشت و به مرحوم آیة الله

ص: 176


1- 1. صحیفه نور، ج 18، ص 267.

مدرس ارادت خاص و ویژه ای داشت و لذا گاه به تهران می رفت و در میان تماشاچیان مجلس (پارلمان ایران) حضور می یافت و مواضع ضد استبدادی مدرس در او تأثیرات عمیقی می نهاد و الگوی سیاسی خویش را از او می گرفت و شخصیت او اینک آمیزه ای بود از فقه و فلسفه و عرفان و سیاست.

در سال 1308، در 28 سالگی ازدواج کرد. در سال 1307 کتاب «شرح دعای سحر» را نوشت، یک سال بعد شرحی بر حدیث «رأس الجالوت» نگاشت. درسال 1349 قمری - 1309 شمسی، کتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» را تألیف کرد.

در سال 1313 شمسی یعنی حدود سیزده سال پس از ورود به قم به درجه اجتهاد نایل شد. و پس از رحلت مرحوم حائری در درس کسی شرکت نکرده و فقط به تدریس اشتغال داشت.

درس اخلاق امام با استقبال طلاّب و مردم رو به رو شد و چون امام خمینی گاهی با کنایه در درسهایش مسایل سیاسی را مطرح می کرد، درسش در مدرسه فیضیه تعطیل شد و به مدرسه حاج ملاصادق منتقل شد. از نتایج این درس کتاب «اربعین - چهل حدیث» است که خلاصه بحث های اخلاقی اوست.

تصحیح و انتشار کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندی در دفاع از عقاید شیعه و ائمه علیهم السلام و رد کتاب «تحفة الاثنی عشریة» که یکی از اهل سنت علیه شیعه نوشت. و به تألیف و حاشیه بر شرح «فصوص الحکم» و حاشیه «مصباح الانس» و «سرالصلاة»، و

ص: 177

«آداب الصلاة»، پرداخت.

از شهریور 1320 شمسی فعالیت سیاسی و علنی او آغاز شد. در سال 1323 شمسی، علیه کتاب «اسرار هزار ساله» که توسط حکمی زاده نوشته شده بود، بنام «کشف الاسرار» در دفاع از احکام اسلامی نوشت و حتی اجازه نداد اسمش روی کتاب ثبت شود.

در سال 1327 ه ش، دولت اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد، امام اعلامیه ای در محکومیت آن صادر نمود و تا آخر این موضع را حفظ کرد.

در دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی، خفقان شدید حاکم بر کشور شد و امام در آن زمان به تدریس فلسفه و اخلاق و فقه و اصول اشتغال داشت و نیز تا سال 1340 ه ش کتاب های «تعلیقة علی «العروة الوثقی»، «والطهارة»، و «مکاسب محرمه» را تألیف و منتشر نمود.

در سال 1341 (ه ش)، که فعالیت سیاسی و انقلابی امام خمینی آغاز شد. سمت نخست وزیری از امینی به اسدالله علم سپرده شد. لایحه

انجمن های ایالتی و ولایتی در کابینه علم تصویب شد، سه شرط «مسلمان بودن، سوگند به کلام الله مجید و مذکربودن» رأی دهندگان و انتخاب شوندگان تغییر می یافت. به دعوت امام جلسه ای از علمای طراز اول قم در منزل مرحوم شیخ عبدالکریم حائری تشکیل شد و پس از گفتگوهای زیاد تصمیم به ارسال پیام نگرانی علما و مراجع به شاه در مخالفت با این مصوبه و نیز ارسال پیام به علمای مراکز و شهرستانها اتخاذ گردید. سرانجام دولت عقب نشینی کرد و در آذر 1341 شمسی لغو مصوبه را اعلام کرد. این موفقیت به «نهضت

ص: 178

انجمن های ایالتی و ولایتی» یا «نهضت دوماهه» معروف شد. و برخی از مردم این پیروزی را جشن گرفتند. بعد شاه با حمایت امریکایی ها اصول شش گانه انقلاب سفید را اعلام کرد. با اعلام رفراندم انقلاب سفید، امام خمینی در اعلامیه دوم بهمن 1341 ه . ش مخالفت خود را چنین نوشت این رفراندم مقدمه ای برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است».

در سال 1342 شمسی با فرارسیدن نوروز امام به عنوان اعتراض به رفراندم، عید نوروز را عزای عمومی اعلام کرد. روز دوم فروردین 1342 شمسی به مناسبت سالگرد شهادت امام صادق علیه السلام، در مدرسه فیضیه مراسم سوگواری برگزار شد که منجر به زدوخورد میان طرفداران شاه و طلاب و مردم شرکت کننده در سوگواری شد و ارتش مداخله کرد و جمعی را دستگیر کرد. بعضی علماء در جو خفقان آن زمان زمزمه تقیه سر می دادند، اما امام خمینی با صدور اعلامیه ای تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» فتوای حرمت تقیه و وجوب

اظهار حقایق را صادر کرد. در عصر 14 خرداد 1342 که مصادف با عاشورا بود، امام خمینی با اعلام قبلی در حضور جمعیت انبوهی در مدرسه فیضیه، ضمن یادآوری و گرامیداشت یاد شهدای مدرسه فیضیه، سخنان مهییّجی علیه شاه و اسرائیل ایراد کرد. بامداد 15 خرداد 1342 شمسی تعدادی از کماندوهای رژیم شاه با استفاده از تاریکی شب به منزل امام ریخته و او را دستگیر کرده و به تهران بردند. شاه تحت فشار علما و مردم، امام خمینی و عده ای از علمای دیگر را در 12

ص: 179

مرداد 1342 شمسی آزاد و در خانه ای در تهران تحت مراقبت قرار داد. و در 17 فروردین 1343 شمسی امام پس از ده ماه زندان و مراقبت، رسماً آزاد شد و به قم بازگشت. در 14 مهر 1343 شمسی، لایحه کاپیتولاسیون در مجلس تصویب شد. بعد از آن امام برای مبارزه با این مصوبه، جلسه ای با مقامات روحانی قم تشکیل داد. صبح روز 4 آبان 1343 شمسی، سخنرانی سرنوشت ساز خود را ایراد کرد. و سرانجام 13 آبان 1343 شمسی، صدها کماندوی رژیم شاه، منزل امام را محاصره و وی را بازداشت و به ترکیه تبعید کردند. امام در ترکیه مشغول نوشتن کتاب «تحریر الوسیله» که حاشیه بر کتاب «وسیلة النجاة» است، پرداخت و در آن کتاب احکام سیاسی مربوط به روابط خارجی و اسرائیل و امر به معروف و نهی از منکر، و قضاء و دفاع، درج شد. در 13 مهر 1344 شمسی امام و فرزندش حاج مصطفی بدون مأمور و مانند دو مسافر به عراق فرستاده شدند. امام در آن دوران به تدریس و فعالیت سیاسی خود ادامه داد و با اعلامیه های خود، مردم و علما را راهنمایی می کرد. در آن زمان رویدادهایی به وقوع پیوست که متذکر آن نشده ایم.

اول آبان 1356 شمسی، حاج آق مصطفی فرزند امام خمینی به طرز مشکوکی در نجف درگذشت. پس از خروج شاه از ایران در 26 دی ماه 1357 امام خمینی تصمیم خویش را برای مراجعت به ایران اعلام کرد. سرانجام علیرغم همه تهدیدات، امام خمینی در 12 بهمن 1357 شمسی به کشور بازگشت و ایران شاهد باشکوهترین استقبال تاریخ از او بود. میلیونها نفر به پیشواز آمدند و امام با حضور بر سر مزار شهدای

ص: 180

انقلاب در بهشت زهرا، سخنان مهمی ایراد کرد.(1)

امام خمینی در روز شنبه 13 خرداد 1368، در 87 سالگی درگذشت. در روز 15 خرداد 1368، پیکر امام در بهشت زهرا با تشییع میلیونها نفر، دفن گردید.

اکثر مسئولان و علمای طراز اول کشور و انقلابیون عزیز از شاگردان و مریدان حضرت آیة الله العظمی امام خمینی قدس سره، هستند؛ مخصوصا مقام معظم رهبری، حضرت آیة الله سید علی خامنه ای - دامه ظله العالی - که یار وفادار و مجاهد فداکار و جانباز دلباخته امام راحل و سکان دار نظام جمهوری اسلامی ایران است.

ص: 181


1- 1. دایرة المعارف تشیع، زیر نظر (احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی، بهادالدین خرمشاهی)، نشر شهید سعید حجّتی، ج 7، ص 265.

منابع

منابع

484. سید جلال الدین آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ج 1، ص 2.

485. --------------- ، مقدمه شواهد الربوبیة، با تصحیح استاد سید جلال الدین آشتیانی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.

486. امام خمینی، صحیفه نور، ج 18.

487. امین سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.

488. میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء، چاپ کتابخانه حضرت آیة الله مرعشی.

489. غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج 2 و 3، انتشارات طرح نو، چاپ اول.

490. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالآضواء.

491. آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، دارالمرتضی، نشر مشهد.

492. خوانساری، روضات الجنات.

493. شیخ محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، کتابفروشی اسلامیه.

494. --------------- ، آثارالحجة، کتابفروشی برقعی.

495. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، مجموعه رسائل و مقالات، تصحیح

ص: 182

غلامحسین رضانژاد.

496. جامی نورالدین عبدالرحمن، الدّرة الفاخرة فی تحقیق مذاهب الصوفیه والمتکلمین و الحکماء المتقدمین.

497. ملاعبدالله زنوزی، انوار جلیه، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی.

498. علی قلی خان بن قرچغای خان خلجی، احیای حکمت، ج 1، تصحیح و تحقیق فاطمه فنا.

499. صائن الدین علی بن محمد الترکه، مقدمه تمهید القواعد، با تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی.

500. منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، انتشارات حکمت.

501. فیض کاشانی، ده رساله، مرکز تحقیقات علمی و دینی امام امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان، با تصحیح و تحقیق رسول جعفریان.

502. --------------- ، مقدمه تفسیر صافی، ج 1، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات (بیروت - لبنان).

503. قاضی سعید، کلید بهشت، تصحیح سید محمد مشکات.

504. --------------- ، شرح توحید صدوق، تصحیح دکتر نجفقلی حبیبی، ج 1.

505. --------------- ، شرح اربعین، چاپ قدیم.

506. کربن هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، انتشارات کویر، چاپ دوم.

507. عمررضا کحالة، معجم المؤلفین، ج 7، دارااحیاء التراث العربی.

508. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 14.

509. سید شهاب الدین مرعشی، المسلسلات، ج 2، انتشارات آیة الله مرعشی.

ص: 183

510. رضا مختاری، سیمای فرزانگان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ چهارم.

511. مصطفی محقق داماد، نخبگان علم و عمل ایران، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ اول.

512. مدرس یزدی، ریحانه الادب، ج 3 - 1، کتابفروشی خیام، چاپ سوم.

513. مرزبان وحی و خرد، یاد نامه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی، مؤسسه بوستان کتاب قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول.

514. دایرة المعارف تشیع، ج 7، زیر نظر(احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی) نشر شهید سعید محبّی.

515. مجله رواق اندیشه، شماره 20.

516. گزیده گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهیجی، به اهتمام صمد موحد، کتابخانه طهوری، چاپ اول.

517. تاریخ قم، محمدحسین ناصرالشریعه، دارالفکر، چاپ سوم.

ص: 184

تاریخ حکمت در شهر قم حوریه عظیمی

اشارة

تاریخ حکمت در شهر قم

حوریه عظیمی

ص: 185

ص: 186

مقدمه

مقدمه

ایران همواره مهد و از مؤلفه های اصلی تمدن بوده است. از میان علومی که در ایران پرورش یافته، فلسفه اسلامی درخشندگی خاصی پیدا کرده است.

صدرالمتألهین شیرازی

زندگی و تحصیلات ملاصدرا

صدرالمتألهین شیرازی

زندگی و تحصیلات ملاصدرا

صدرالدین محمدبن ابراهیم قوامی شیرازی، مشهور به ملاصدرا و ملقب به صدرالمتألهین، در شیراز متولد شد. در مورد برخی مقاطع زندگی شخصی وی نکات مبهم و تاریکی وجود دارد، حتی تاریخ ولادت وی مورد اختلاف است؛ به طوری که تا چند دهه اخیر، تاریخ قطعی و مستندی ارائه نشده بود. علامه طباطبایی تاریخ تولد او را از محاسبه تاریخی برخی تألیفات وی، استخراج و سال 979ه .ق. را اعلام کرد.

در حاشیه اسفار، در بحث اتحاد عاقل و معقول، به خط قوام الدین

ص: 187

احمد - فرزند ملاصدرا - آمده است: «تاریخ این افاضه - اتحاد عاقل و

معقول - روز جمعه ماه جمادی الاول از سال یکهزار و سی و هفت قمری است که از عمر مصنف 58 سال گذشته است».(1)

وی تحصیلات خود را در مدارس شیراز آغاز کرد و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی - بنا بر یک احتمال - در آغاز دهه سوم عمر خویش که مصادف با سال های آغازین قرن یازدهم هجری بود، در جستجوی استاد - که سنتی تقریباً رایج در آن دوره بود - شیراز را به قصد اصفهان و قزوین ترک کرد.

وی در اصفهان، ابتدا نزد شیخ بهاءالدین عاملی علوم نقلی را تحصیل نمود، بعد به حوزه درس میرداماد که برجسته ترین استاد در علوم عقلی آن زمان بود، راه یافت. همچنین او نزد میرفندرسکی به فراگیری دانش پرداخت و علوم رسمی آن دوران را نزد بهترین استادان آموخت و به سمت استادی رسید. او در برخی شاخه های حکمت، از استاد خویش نیز فراتر رفت.(2)

وی پس از اتمام تحصیلاتش - به احتمال زیاد - در سال 1107ه .ق. به زادگاهش بازگشت.(3)

ص: 188


1- 1. این مطلب را علامه قزوینی هم در مقاله خویش بیان کرده است. ر.ک: یادنامه ملاصدرا، ص 1. یعنی اگر از سال 1037، عمر مصنف 58 سال کم شود سال تولد صدرا 979 هجری قمری خواهد بود.
2- 2. ر.ک: روضات الجنان، ج 4، ص 122.
3- 3. ر.ک: ملاصدرا، ج 1، ص 233 - 234.
اقامت در قم

اقامت در قم

ملاصدرا در سال 1107 ه .ق با دنیایی از آموخته هایش، به زادگاهش

بازگشت تا علوم خود را در اختیار طالبان آن قرار دهد. امّا علمای قشری و جاهلان عالم نما او را تکفیر کردند. او در مقدمه اسفار اربعه، در این باره چنین می گوید.

«...مطالبی را دریافته بودم که در هیچ یک از کتاب های اهل فن و حکمای روزگار پیدا نمی شد... اما موانع مرا در نیل به مقصود مانع می شد و زمین گیرم کرده بود و نمی توانستم یافته های خود را به سبب آنچه از دشمنی روزگار می دیدم بیان کنم با مشاهده این شرایط، روشی را که مولای من و مولای آن کسانی که رسول خدا مولای آنهاست انتخاب کردم...پس خار در چشم داشتم و استخوان در گلو».(1)

صدرا بر آن شد از مردم کناره گرفته، به روستای «کهک» - از توابع قم - سکونت گزیند و به تأملات و تفکرات فلسفی خود مشغول گردد. برخی نوشته اند که وی «به روستای کهک تبعید شد»(2) یا «سالیانی دراز در کوهستان قم (دهکده کهک) متواری بود».(3)

برخی معتقدند تحصیل علم نتوانست ملاصدرا را راضی کند و از زندگی دنیوی و اجتماع کناره گیری کرد و به روستای کهک رفت؛ زیرا

ص: 189


1- 1.مقدمه اسفار.
2- 2. تاریخ علوم و فلسفه ایرانی از جاماسب حکیم تا حکیم سبزواری، ص 762؛ دکتر حلبی نیز این مطلب را بدون ذکر منبع و مأخذ بیان کرده است.
3- 3. ر.ک، همان.

این سفر، سفر سوم از اسفار اربعه ای بود که وی در کتاب کبیر خویش آن را بیان کرده بود.(1) و این که در آخر عمر به شیراز برگشت، سفر چهارم از اسفار مذکور بود.

از نظر نگارنده، هردو عقیده نا صحیح است و شواهد تاریخی خلاف این ادعا را ثابت می کند؛ هرچند که سفرهای وی، اسفار چهارگانه را که در اسفار بیان فرموده، در ذهن تداعی می کند. سفرهای وی به قصد جامه عمل پوشانیدن به این اعتقاد نبود؛ زیرا می توان در کنار مردم و در اجتماع نیز این مراحل را طی کرد. وی 15 سال در کهک بود(2) و مکتب فلسفی اش را در آن جا سامان بخشید و همان طور که خود در مقدمه اسفار می گوید به شهود عالم معقول نائل آمد و آن چه را که قبلاً از طریق استاد و کتاب آموخته بود، با کمک ریاضت هایی شرعی که انجام می داد، از طریق اشراق می دید.(3)

ریاضت هایی که از استادان خویش شیخ بهایی و میرداماد آموخته بود، التیام بخش دردها و نردبان ترقی اش در کشف و شهود شده بود. او برخی از این کشف و شهودها را در کتاب اسفار، با عنوان اشراق و الهام عرشی، یاد کرده است.

او در دوران اقامت در قم، توانست به تدریس و تألیف بپردازد و

ص: 190


1- 4. ر.ک: «تاریخ فلسفه در اسلام»، ج 2، ص 475 - 476.
2- 1. این مدت را عده ای بدون ذکر ماخذ آورده اند و تاریخی در همین حدود را می توان از محاسبه و سال های تحصیل و مراجعت به شیراز به دست آورد.
3- 2. ر.ک: مقدمه اسفار اربعه،

شاگردان برجسته ای را تربیت کند که پس از ترک قم به مقصد شیراز، یکی از شاگردانش حلقه تدریس وی را اداره کرد.

دوران زندگی ملاصدرا را می توان به دو دوره زیر تقسیم کرد:(1)

1. دوره تحصیلات وی در شیراز و اصفهان و قزوین؛

2. دوران پختگی وی که تدریس و تألیف وی در آن دوره بود. این دوره به اقامت در قم و بازگشت به شیراز - که به احتمال زیاد در سال 1038ه .ق.(2) بوده - تقسیم می شود. اگر همان طور که از نوه وی نقل شده است، او در سال 1045 رحلت نموده باشد،(3) حدود 7 سال از این دوران را در شیراز و بیش تر آن را در قم گذرانده و کتاب اسفار را در قم تألیف نموده است.

با توجه به آن چه گفته شد، ملاصدرا نه تنها حکیمی قمی است، بلکه در رأس حکمای قم قرار دارد.

ص: 191


1- 3. برخی دوران زندگی وی را به سه دوره تقسیم کرده اند و مرحله دوم را عزلت در قم و مرحله سوم را از زمان پختگی و تألیفات وی در شیراز دانسته اند و زمان شکل گیری حکمت متعالیه اش را غیر از زمان اقامت وی در قم به شمار آورده اند و مدت اقامت در قم را با عنوان دوران عزلت و کناره گیری یاد کرده اند. ر.ک: «تاریخ علوم و فلسفه ایرانی از جاماسب حکیم تا حکیم سبزواری»، ص 760 - 776. از نظر نگارنده، این مطلب ناصحیح است؛ زیرا دوره دوم را جدا از دوره سوم دانسته اند، در حالی که دوران ریاضت های وی مصادف با شهودهای عرفانی و تعلیم و تدریس وی بود.
2- 1. ر.ک: ملاصدرا، ج 1، ص 332 - 333.
3- 2. سال وفات ملاصدرا را 1050ه .ق. ضبط کرده اند؛ اما از نوشته های یکی از نوادگان صدرا، چنین بر می آید که سال 1045ه .ق. صحیح است. سیر حکمت در ایران و جهان، ص 276.
اهمیت ملاصدرا

اهمیت ملاصدرا

اهمیت و ارزش ملاصدرا نه تنها در این است که پس از ویرانگری هایی که مغول ها در صحنه علم و ادب به بار آوردند، مشعل علم را بر افروخت؛ بلکه ویرانگری های برخی علما قشری را نیز آباد و به طور کلّی، به احیای فلسفه اسلامی همت گماشت و مکتبی جدید را بنیان نهاد. فلسفه او را نه می توان کاملاً مستقل از فلسفه پیشینیان، و نه می توان عین همان فلسفه ها و احیا شده آن دانست.

درست است که برخی از نظریات فلسفی او ریشه در آرای فلاسفه پیشین دارد، امّا این هرگز به معنای ترکیب بین مشرب های گذشته نیست. او برخی نظریات فلسفه های مشاء و اشراق را پذیرفت و اشکالات آنها را با دلایل متقن رد نمود.

بیش تر مسائل حکمت متعالیه برگرفته از فلسفه مشاء و اشراق است و صدرا از خرمن بزرگان فلسفه و عرفان و کلام خوشه هایی چیده و با هماهنگ کردن آنها حکمت متعالیه اش را بنیان نهاد، امّا حکمت متعالیه او با فلسفه های پیشینیان فرسنگ ها فاصله دارد.

برخی صدرا را احیا گر فلسفه نامیده اند.(1) «ملاصدرا در خاکستر مکتب مرده ابن سینا که بر اثر حملات ناروای غزالی و پیروان اشعری مسلک و حنبلی مآب او و همچنین به دنبال حملات ویرانگر علم و اندیشه ترکان و مغول بی جان شده بود، روحی تازه دمید و جوانی را به

ص: 192


1- 1. ر.ک: تاریخ فلسفه در اسلام، ج 2، ص 475. چنین آمده است که احیاء حیات فکری...با ظهور صدرالدین به اوج خود رسید.

وی بازگرداند.»(1)

هرکس که بافلسفه اسلامی آشنایی داشته باشد و در آثار ملاصدرا و حکمای پیشین به طور عمیق نظر کند، تصدیق خواهد کرد که صدرا بنیان گذار و مبتکر حکمت متعالیه است؛ هرچند برخی مبانی آن را وامدار فلاسفه پیشین دانسته اند. صدرا احیاگر فلسفه اسلامی و بنیان گذار حکمت متعالیه است و بین وحی و عرفان و فلسفه جمع کرده و ثابت کرده که برهان و عرفان و قرآن از هم جدایی ندارند.

افکار ملاصدرا

افکار ملاصدرا

در فلسفه ملاصدرا، نو آوری های فراوان به چشم می خورد که به چند نمونه برجسته آن اشاره می شود:

الف) اصالت و وحدت وجود: محور اصلی فلسفه صدرالمتألهین، اصالت و وحدت وجود است. بحثی با این عنوان در آثار فارابی و بوعلی سینا و شیخ اشراق دیده نمی شود؛ هرچند که در کلام حکمای مشائی گاه اشاراتی تلویحی درباره اصالت وجود می توان یافت که صدرا برخی از آنها را بیان کرده است.(2) شیخ اشراق نیز در اعتباری بودن وجود مطالبی ذکر کرده(3) که از نظر ملاصدرا، دقیق جلوه می کند.

این بحث از مهم ترین مباحثی است که ریشه در عرفان اسلامی

ص: 193


1- 2. سیر حکمت در ایران و جهان، ص 283.
2- 1. ر.ک: الاسفار الاربعه، ج 1، ص 39، 48 و 66.
3- 2. ر.ک: کتاب المقاومات، (مجموعه مصنفات شیخ اشراق)، ج 1، ص 156.

دارد؛ ولی چنین شکل فلسفی را در مکتب میرداماد و شاگردش صدرا به خود گرفت. میرداماد با این که پیرو حکمت مشاء بود، اعتقاد به اصالت ماهیت داشت. شاگردش، ملاصدرا به تبعیت از استاد، اصالت ماهیت را پذیرفت؛ ولی پس از گذشت اندک زمانی، این نظریه را مردود اعلام کرد.

«وانّی کنت شدید الذب عنهم فی اعتباریة الوجود و تأصل الماهیات حتی هدانی الله و انکشف لی انکشافاً ان الامر خلاف ذلک هوان الوجودات هی الحقایق المتأصلة الواقعه فی العین و ان الماهیات المعبر عنها فی عرف طائفه من اهل الکشف و الیقین بالاعیان الثابتة ماشمت

رائحة الوجود»(1)

اصل دیگری که از پایه های اساسی فلسفه ملاصدرا محسوب می شود، وحدت و تشکیک وجود است. در این باب، ملاصدرا یکسره بر تعالیم فلسفه مشاء پشت پازد. فیلسوفان مشائی معتقد بودند وجودات، تباین ذاتی باهم دارند؛(2) هرچند که وجود هر موجودی نسبت به ماهیت خودش اصالت دارد. از نظر صدرا، وجود در سراسر قلمرو هستی یکی بیش نیست؛ حقیقتی یگانه است که دارای شدت و ضعف و به عبارت دیگر، ذو مراتب است. ملاصدرا شالوده فلسفه اش را بر این مبانی استوار کرد.

ص: 194


1- 1. ر.ک: الاسفار الاربعه، ج 1، ص 49.
2- 2. حکیم سبزواری در شرح المنطومه، بخش حکمت، ص 242، آن را به نظم کشیده است. وعند مشائیة حقایق تبانیت و هو لدی زاهق

ب) حرکت جوهری: از مباحث دیگری که قبل از ملاصدرا در بین حکمای اسلامی مورد انکار قرار گرفت، حرکت جوهری است. قبل از وی، حکمای مشایی، حرکت در چهار مقوله کم و کیف و این و وضع را پذیرفته و در رد حرکت در مقوله جوهر دلایلی آورده بودند.

این اصل در فلسفه هراکلیتوس و عرفای اسلامی به نحوی بیان شده بود، ولی دلایلی که در اثبات آن آورده شده و نتایج مهمّی که از آن گرفته شد، تنها مختص صدرا است.

وی به وسیله این اصل، بسیاری از مشکلات فلسفی از جمله ربط متغیر به ثابت، حدوث عالم و معاد جسمانی را که ابن سینا از اثبات برهانی آن اظهار عجز نموده بود، حل کرد.

معنای حرکت در جوهر این است که حرکت در اصل وجود است و جوهر اشیاء به تدریج تغییر می یابد، این دگرگونی تدریجی جوهر را، حرکت در جوهر می نامند.(1) پس ذات اشیاء، نا آرام و هر آن در حال تغییر و تحول است.

این حرکت از چنان نظمی برخوردار است که به راحتی نمی توان به آن پی برد؛ مثل کسی کنار نهر آب می ایستد و بر اثر شیب تند رودخانه و سرعت آب، عکس خود را به طور ثابت در آب می بیند؛ حال آن که عکس حاصل، انعکاس شعاعی از چشم در آب است و آب هیچ آرام و قراری ندارد ولی صورت موجود در آن ثابت است.

ص: 195


1- 1. برای مطالعه بیش تر، ر.ک: اسفار اربعه، ج 3، ص 85 - 101.

شاید آیه «و تری الجبالُ تحسبها جامدةً و هی تمرّ مرّاً السّحاب»(1) اشاره به حرکت جوهری باشد.

از جمله مباحثی که ملاصدرا در آن ها نو آوری داشته و یا با دلایلی متقن آنها را برهانی کرده، برهان صدیقین در اثبات واجب تعالی، بحث تحقیقی در وجود ذهنی، اتحاد عاقل و معقول، قاعده بسیط الحقیقة کل الاشیاء و علم خدا است.

شاگردان و آثار ملاصدرا

شاگردان و آثار ملاصدرا

وی در اکثر علوم رسمی زمان خویش، به درجه استادی رسیده و همیشه صدر نشین کرسی تدریس و سرآمد علمای عصر خویش بود، امّا تاریخ، شاگردان زیادی برای وی ثبت نکرده است.

نکته حائز اهمیت این است که چند تن از شاگردان وی چنان در بین فلاسفه، برجسته و ممتازند که به حق سزاوار شاگردی استادی چون ملاصدرا را داشتند؛ از جمله آنها ملامحسن فیض کاشانی و ملاعبدالرزاق لاهیجی است.(2)

ص: 196


1- 2. سوره نمل، آیه 88 .
2- 1. استاد علامه سید ابوالحسن حسینی قزوینی معتقد است فیض، فیاض و تمام شاگردانی که برای ملاصدرا ذکر کردیم، در شیراز، در مدرسه ای است که الله وردی خان تأسیس کرده بود، نزد ملاصدرا به تحصیل علم پرداختند. ر.ک: یادنامه ملاصدرا، ص 3 و 4؛ اما این مطلب از نظر نگارنده صحیح نیست؛ چون ما دلایل متقنی داریم که فیض و فیاض و پسران صدرا در قم از محضر استاد بهره بردند؛ هرچند که علاقه به استاد، فیض را به شیراز کشانید، امّا او تنها دوسال در شیراز بود و فیاض به شیراز عزیمت نکرد و تا آخر عمر در قم ماند.

مسلم است که صدرالمتألهین شاگردان دیگری نیز داشته است که ما از آنها اطلاعی نداریم. در ادامه بحث، به معرفی برخی از شاگردان صدرا که صفحاتی از تاریخ علوم عقلی در قم را به نام خویش مزین کرده اند، خواهیم پرداخت.

نکته شایان ذکر در مورد ملاصدرا آثار نفیسی است که به جا گذاشته است. بیش از 40 کتاب و رساله از او باقی مانده است. اسفار اربعه مشهورترین اثر او در علوم عقلی است. وی در علوم شرعی نیز آثار گرانبهایی مانند تفسیر آیة الکرسی و اصول کافی و تفاسیر قرآنی نوشته است. وی اسفار و تفسیر آیة الکرسی را در قم، با عنایت خاص حضرت معصومه علیها السلام، نگاشته است. وی در مقدمه تفسیر آیة الکرسی، به قمی بودن خود اشاره کرده است:

«محمد المشتهر بصدرالدین ابن ابراهیم، الشیرازی مولداً والقمی مسکناً»

آثار دیگری نیز از او در دست است که برخی از آنها را در قم و برخی دیگر را در شیراز نوشته است و این آثار، تا امروز الهام بخش و راهگشای اهل علم و حکمت و یکه تاز میدان فلسفه الهی بوده اند؛ که عبارتند از: الشواهدالربوبیه فی مناهج السلوکیه، المبداء و المعاد، المشاعر، الحکمة العرشیه، شرح الهدایه الاثیریه، تعلیقة برالهیات شفا، الواردات القلبیه، مفاتیح الغیب، شرح اصول کافی، اسرارالآیات، حاشیه بر شرح

ص: 197

تجریر خواجه نصیر، فی التصور والتصدیق و...؛ که نشان از وسعت علمی صدرا دارد.(1)

ملامحسن فیض کاشانی

شرح حال

ملامحسن فیض کاشانی

شرح حال

محمدبن شاه مرتضی بن شاه محمود، معروف به ملامحسن، از علمای قرن یازدهم هجری است. وی در خانواده ای دانشمند به دنیا آمد؛ پدر و دایی اش از فقهای معروف کاشان بودند. وی علوم ادبی و عربی و منطق را نزد آنان فراگرفت.

سال تولد وی را 1007 ه . ق. نوشته اند؛ که صحت و سقم آن جای بحث دارد. او در فقه، حدیث، تفسیر، فلسفه، اخلاق و شعر توانا بود.

وی در 20 سالگی به اصفهان رفت و علوم ریاضی را نزد استادان حوزه علمیه اصفهان فراگرفت. همچنین در آن شهر، محضر استاد شیخ بهاءالدین عاملی را درک کرد نیز نزدیک به دو سال از تبحّر استاد سید ماجد بحرانی در علوم حدیث، در شهر شیراز استفاده کرد.

پس از طی این مراحل از تحصیل، به زیارت خانه خدا مشرف شد که در بازگشت، شهر به شهر می گشت و از دانشمندان شهرهای مختلف استفاده می کرد، تا این که در قم محضر ملاصدرا را درک کرد و در این آشنایی استاد به او لقب فیض داد. ملامحسن فیض چگونگی آشنایی خویش با صدرا را چنین می نویسد:

ص: 198


1- 1. برای مطالعه بیش تر آثار ملاصدرا، ر.ک: ریحانة الادب، ج 2، ص 459 - 460.

«بعد از حج، شهر به شهر می گشتم و هرجا دانشمندی می یافتم از او استفاده می کردم؛ تا این که در قم به خدمت صدر اهل عرفان و بدر فلک ایقان، ملاصدرا - آن که در فنون علم باطن، امام عصر و وحید دهر بود - مشرف گشتم. مقیم آستان وی شده و بیش از هشت سال به مجاهده نفس و ریاضات مشغول شدم؛ تا در علوم باطن نیز بصیرت حاصل گشت و در آخرالامر به شرف مصاهرت وی نائل و دختر او را در نکاح خویش در آوردم.»(1)

استفاده وی از محضر استاد به این جا ختم نمی شود. او چون شیفته استاد بود، همراه استاد به شیراز رفت و مدت دوسال دیگر در کنار استاد بود و پس از آن به کاشان برگشت.

شاید سال حرکت وی از قم به شیراز سال 1039 ه .ق. یا سال 1038 ه . ق. و احتمالاً همراه همسر جوان و فرزندش ملامحمد علم الهدی - یکی از مفاخر ایران - بوده است. وی در سال 1091ه . ق. در 84 سالگی درگذشت.(2)

اهمیت فیض

اهمیت فیض

فیض از جمله نوادری است که در علومی که آموخته بود، به حد اعلا رسید و جامع علوم عقلی و نقلی و از مهره های کم نظیر در عرصه علم گردید. درباره او در ریحانة الادب آمده است:

ص: 199


1- 1. ملاصدرا، ج 1، ص 234.
2- 2. ریحانه الادب، ج 3، ص 245.

«...عالم ربانی فاضل کامل صمدانی و عارف سبحانی از اجلای علمای امامیه قرن یازدهم هجری، عهد شاه عباس ثانی؛ که فقیه، محدث، مفسر، محقق، مدقق، و حکیم، متکلم متأله، ادیب، شاعر ماهر و علوم عقلیه و نقلیه را جامع و در خبر فهمی و تفطن به مبانی احادیث و اخبار دینیه بی نظیر و در تطبیق اصول ظواهر با بواطن و جمع ما بین اصول شریعت و طریقت متفرده بود و به فرموده روضات الجنات، نظر او در این موضوع در تمامی فرقه محقه معلوم نشده و علاوه بر مراتب علمیه در مکارم اخلاق طاق و مشهور آفاق...»(1)

در اهمیت ملامحسن فیض همین بس که محضر یگانه حکیم دوران اخیر جهان اسلام، ملاصدرا را درک کرده و از سرچشمه حکمت متعالیه سیراب گشته است.

استادش، ملاصدرا، از ستارگان درخشان عرفان بود، مرحوم فیض نیز مذاق عرفانی داشت. از این رو، بُعد عرفانی اش در مراتب بالاتری شکوفا شد. وی به حدیث و اخلاق گرایش بیش تری پیدا کرد.

این که وی در عرفان و اخلاق پیش رفت چشمگیری نسبت به فلسفه داشت، از ارزش فلسفی وی کم نمی کند؛ زیرا ورود در حوزه یک علم او را از حوزه های دیگر غافل نساخته بود. علاوه بر آن، همه

فلاسفه بعد از ملاصدرا، فلسفه او و پیشینیان وی را خوب درک کرده اند و حکیم سبزواری نیز از حکمای بنام پس از ملاصدرا، بنیان گذار مکتبی نو نیست، بلکه توانست فلسفه صدرا را به خوبی یاد بگیرد

ص: 200


1- 1. همان، ج 3، ص 238 - 239.

و خوب تقریر کند؛ هرچند که در بعضی موارد نیز نظراتی مخالف صدرا اتخاذ کرده است. همچنین است ملامحسن فیض.

وی 10 سال - که 8 سال آن در قم و 2 سال در شیراز بود - حکمت را نزد استادان فرزانه آموخت.

هانری کوربن وی را ممتازترین شاگرد ملاصدرا در حکمت عرفانی می داند و معتقد است:

«ملامحسن هم برحکمت مشاء اشراف دارد و هم بر حکمت اشراق. هیچ یک از قلمروهای دانش اسلامی برای او ناشناخته نیست. او همچون استاد خود ملاصدرا، برجسته ترین نمایندگان اندیشه شیعی است.»(1)

شاگردان و آثار فیض

شاگردان و آثار فیض

کثرت و تنوع آثار فیض، نشان از کمالات و تبحر وی در علوم مختلف دارد. برخی، آثار او را افزون بر 200 کتاب و رساله نوشته اند. تمام آثار فیض به دست ما نرسیده است.

تعداد آثار وی به طور دقیق مشخص نیست. برخی 89 کتاب برای وی ثبت کرده اند. در ریحانة الادب، 120 کتاب وی نام برده شده است؛(2)

از جمله:

المحجة البیضاء فی تهذیب الاخلاق، آداب الضیافة، الامکان والوجود،

ص: 201


1- 1. «فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی»، ص 67.
2- 2. ر.ک: ریحانة الادب، ج 3، ص 242 - 245.

اصول المعارف، عین الیقین، اذکارالصلوة و اذکار الطهاره و الاذکار المهمة، جواب الابهری عن کیفیة علم الله تعالی بالموجودات فی الازل، جواب السؤال عن تجدد الطبایع و حرکت الوجود الجسمانی بتجدد الامثال، جواب مسئله الوجود فی بیان انه مشترک لفظی او معنوی، حاشیه اواشح سماویه استاد خود میرداماد، احسن التقویم، التوحید، صافی و اصفی، مصفی، تنویر المذاهب، الجبروالاختیار، الجبر والتفویض، جلاءالعیون و الشافی و الوافی.

بحث دیگری که بیانگر جامعیت ابعاد علمی اوست، شاگردانی است که تربیت کرده است. از بزرگ ترین شاگردان وی، فرزندش ملامحمد علم الهدی و قاضی سعید قمی است.

ملاعبدالرزاق لاهیجی

مختصری از زندگی محقق لاهیجی

ملاعبدالرزاق لاهیجی

مختصری از زندگی محقق لاهیجی

ملاعبدالرزاق بن علی بن حسین لاهیجی قمی، از دانشمندان بزرگ قرن یازدهم هجری و شاگرد و داماد ملاصدرا بود و لقب «فیاض» را از استاد گرفته بود.

به نظر می رسد از نظر سنی، فیاض از فیض بزرگ تر بوده و در حکمت، بیش تر از او درخشیده؛ که آثار علمی اش گویای آن است.

برخی از رابطه فیاض با استاد چنین استنباط کرده که وی مدّت بیش تری نزد استاد بوده(1) و قبل از فیض محضر استاد را درک کرده

است. از اشعارش چنین بر می آید که وی نه تنها شاگرد ملاصدرا، بلکه

ص: 202


1- 1. ر.ک: ملاصدرا، ج 1، ص 360 - 361.

مرید و کاملاً شیفته وی بود.(1)

او فلسفه، منطق، کلام و عرفان را از صدرا در قم آموخته و به وی بسیار علاقه مند شده بود. نکته ای که از نظر نباید دور داشت، این است که با این همه علاقه، ملاعبدالرزاق همراه ملاصدرا در سال 1039 ه . ق به شیراز نرفت و با مکاتباتی که با استاد داشت، دوری وی را تسکین می داد. اشعاری که او در وصف استاد سروده، بیانگر آن است که هر آن آرزوی رسیدن به استاد را می کرد، اما این که چرا همراه استاد قم را ترک نکرد، نکته ای است که در بحث از اهمیت فلسفه ملاعبدالرزاق روشن خواهد شد.

فیاض در صحنه علم، خدمات ارزنده ای نمود. شاگردان ممتازی تربیت کرد و آثار ارزشمندی به یادگار گذاشت و در سال 1051 یا 1072

ص: 203


1- 1. آن چه در زیر می آید تنها بخشی از اشعاری است که پس از رحلت استاد خویش سروده است: برجانم از مصیبت استاد من رسید دردی که بر دل علی از فقد مصطفاست خالی نبودم ارچه دمی از مصیبتی آنها جدا و این غم دندان شکن جداست استاد من که هم أب و هم ربّ معنوی است تا حشر اگر پرستش خاکش کنم رواست طبعم که خاک تیره جهل و غرور بود از صنع کیمیاگریش این زمان طلاست از چاه ذل رساند به معراج عزّتم اقبال او، که بر سر من سایه هماست

ه . ق. در قم رحلت کرد. احتمال صحّت تاریخ اول (1051 ه . ق) بسیار ضعیف است.

برخی محققان و مورخان با در نظر گرفتن تاریخ جلوس شاه عباس به تخت سلطنت و این که محقق لاهیجی کتاب «گوهر مراد» را به نام

سلطان وقت نوشته و کتاب «سرمایه ایمان» را پس از آن تألیف نموده، تاریخ دوم مورد تأیید است.(1)

اهمیت فیاض در تاریخ فلسفه

اهمیت فیاض در تاریخ فلسفه

چرا فیاض همراه استاد خویش به شیراز نرفت؟!

به این سؤال، جواب های متعددی می توان داد که هرکدام از آنها اشکالاتی دارد.

پاسخ صحیح از نظر نگارنده این است که تدریس، او را از رفتن به شیراز بازداشت؛ زیرا با رفتن وی حلقه تدریس از هم گسسته می شد یا به مسیری هدایت می شد که مدنظر و مورد قبول ملاصدرا و ملاعبدالرزاق نبود. از این رو، با کراهتی که از دوری استاد داشت و شاید به دستور استاد، در آن شهر ماند:

«سنت رایج در میان اساتید حوزه های علمیه بر این بوده است که گه گاه بنابر مصالحی شاگردانی را که توشه کافی از استاد برده اند و به مرتبه اجتهاد و کفاف رسیده باشند، طوعاً و کرهاً از خود دور می کنند. این نه به سبب بی علاقگی که به سبب شناخت قدر و مقام آنان و لیاقت

ص: 204


1- 1. ر.ک: ریحانة الادب، ج 3، ص 234.

استادی آنها برای داشتن شاگردان دیگر بوده است...جدایی فیاض و صدرالمتألهین و ماندن یکی در قم و رفتن دیگری به شیراز به حکم همین قاعده و سیره و سنت بوده و بعید نیست که صدرالمتألهین شاگردان و حوزه درس خود در قم را به وی سپرد و او را خلیفه و جانشین خلف خود کرده باشد...»(1)

مطلب دیگری که در اهمیت فیاض بسیار چشمگیر است و نباید از نظر دور داشت، آثار وی و شاگردانی است که به دست وی پرورش یافته اند.

آثار او که حاکی از تنوع علمی وی است عبارتند از:

«الکلمات الطیّبه» در اصالت ماهیت یا وجود؛ «شرح الهیاکل» در حکمت اشراق؛ «حاشیه شرح اشارات خواجه نصیر»؛ «حدوث العالم»؛ «مشارق الالهام فی شرح تجرید الکلام»؛ «حاشیه بر حاشیه حفری بر الهیات شرح تجرید»، «حاشیه بر حاشیه ملاعبدالله یزدی بر تهذیب المنطق»، «حاشیه جواهر و اعراض شرح تجرید قوشچی»؛ «سرمایه ایمان»؛ «دیوان شعر» و...(2)

ارزش دیگر فیاض به شاگردان اوست که از میان آنان، قاضی سعید قمی و میرزاحسین لاهیجی فرزند فیاض از ستارگان درخشان آسمان علم و حکمت بوده اند. فرزند دیگرش، میرزا ابراهیم، نیز شاگرد او بود

ص: 205


1- 2. ملاصدرا، ج 1، ص 362 - 363.
2- 1. برای اطلاع بیش تر از آثار فیاض، ر.ک: «ریحانه الادب»، ج 3، ص 234 و «تاریخ علوم و فلسفه ایرانی از جاماسب حکیم تا حکیم سبزواریی»، ص 778 - 779.

که اطلاع زیادی از ایشان در دست نیست، جز این که وی نویسنده کتاب «القواعد الحکمیه و الکلامیه» است.(1)

فیاض؛ فیلسوفی متکلم نما

فیاض؛ فیلسوفی متکلم نما

ملاصدرا توانست در برابر متکلمان و محدثین اخباری، خود را فیلسوف بنامد و حوزه فلسفی تشکیل دهد؛ امّا فیاض مباحث فلسفی

را در لباس مباحث کلامی مطرح می کرد، تا از تیررس دشمنان بدخواه در امان باشد.(2) این فیلسوف بزرگ و شاگرد بلاواسطه صدرا که حکمت اشراقی و مشایی و متعالیه را از او به تمام و کمال آموخته بود، علم کلام را تدریس می کرد و اغلب او را به عنوان متکلم می شناسند. آثار کلامی زیادی از وی به جا مانده و متکلمانی را تربیت کرده است.

مطلب دیگری که درباره وی حائز اهمیت است، اعتقاد وی به اصالت ماهیت است. نکته دیگری که فیاض لاهیجی را از دیگران ممتاز می سازد، عقیده وی به دلالت ذاتی الفاظ بر معانی است. وی معتقد بود نسبت و رابطه حقیقی بین لفظ و معنا بر قرار است؛ یعنی اگر شخصی لغتی را قبلاً نشنیده و آشنایی به آن ندارد و بشنود، ممکن است که با تفکر، معنای آن را حدس بزند.(3)

ص: 206


1- 2. ر.ک: «ریحانة الادب»، ج 3، ص 234.
2- 1. لازم به ذکر است که ملاصدرا نیز که خود را فیلسوف نامید، خالی از تبعات و پیامدها نبود؛ بلکه تاوان سنگینی پرداخت کرد که خود در مقدمه اسفار آن را بیان کرده است.
3- 2. برای مطالعه بیش تر، ر.ک: «روضات الجنات».

قاضی سعید قمی

شرح حال قاضی سعید

قاضی سعید قمی

از حکما و عرفای عصر صفویه و نیمه دوم قرن یازدهم هجری، قاضی سعید قمی است که بسیار مورد احترام حکومت وقت بود و شاه عباس ثانی و درباریانش به زیارت وی می رفتند.

شرح حال قاضی سعید

محمد سعید، فرزند محمد مفید، معروف به قاضی سعید، در دهم ذی القعده سال 1049ه . ق. در قم متولد شد. او پس از تحصیل مقدمات

در قم و بعد از این که طب را نزد پدر آموخت، به اصفهان مهاجرت کرد و بین اصفهان و قم در طول عمر شریفش در رفت و آمد بود و در ابتدای ورود به اصفهان، در زمره اطبای شاه عباس ثانی قرار گرفت.

در مورد سال وفات وی اختلاف نظر است و سالهای 1100(1) و 1103 ه .ق(2) و...را سالهای رحلت وی نوشته اند. امّا مصحح کتاب «شرح توحید صدوق» معتقد است وی در هیجدهم رمضان سال 1107 ه .ق. در قید حیات بوده است.(3) وی در قم به خاک سپرده شد.

- آشنایی قاضی سعید با علوم رسمی زمان خویش

- آشنایی قاضی سعید با علوم رسمی زمان خویش

قاضی سعید با بسیاری از علوم رسمی زمان خویش آشنایی کامل داشت. وی علاوه بر تبحری که در مباحث تصوف و عرفانی داشت و

ص: 207


1- 1. ر.ک: «طرائق الحقایق»، ج 3، ص 162.
2- 2. ریحانة الادب، ج 3، ص 268.
3- 3. ر.ک: شرح توحید صدوق، مقدمه مصحح، ص 3.

کتاب هایی در این زمینه نوشت، در فلسفه اشراق و مشاء، طب، فقه، علوم ریاضی، حدیث، تفسیر و رجال نیز از ستارگان درخشان عصر خویش محسوب می شد؛ به طوری که به «حکیم کوچک» لقب یافت(1) و به سبب این که در قم منصب قضاوت داشت، به قاضی سعید قمی شهرت یافت این سمت وی بیانگر احاطه او بر علوم شرعی است. برخی وی را مؤید به «روح القدس» می دانند.(2) او شاگرد ملامحسن

فیض، ملاعبدالرزاق لاهیجی و ملارجبعلی تبریزی و به شدّت تحت تأثیر مشارب فکری استادان خود بود. وی در حکمت متعالیه و عرفان از مرحوم فیض و در حکمت مشاء از محضر ملارجبعلی و ملا عبدالرزاق استفاده کرد. برخی معتقدند وی برخی آثار شیخ اشراق را نزد ملاعبدالرزاق لاهیجی خوانده است.(3) نکته جالب توجه این است که استادان قاضی سعید از مذاهب فلسفی مختلفی بودند؛ فیض و فیاض بیش تر طرفدار حکمت متعالیه و نظریه اصالت وجود ملاصدرا بودند و ملا رجبعلی تبریزی طرفدار اصالت ماهیت و مشرب مشائیان بود.

ص: 208


1- 4. ر.ک: ریحانة الادب، ج 3، ص 268.
2- 5. مؤیداً بروح القدس فی استنباط الدقایق و النکات الخقیّه والاطلاع علی الاساریرالکشفه.
3- 1. ر.ک: «منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران»، ج 3، ص 60 - 59. قبلاً گفتیم که برخی معتقدند ملاعبدالرزاق در سال 1052 ه . ق. رحلت کرد و مصحح «شرح توحید صدوق» با توجه به این مطلب نتیجه گرفته از آنجا که قاضی در سال 1049 به دنیا آمده است و در سال 1052 ه . ق. سه ساله بوده، بنابراین نمی توانسته استاد قاضی سعید باشد، حال آن که گفتیم این تاریخ برای رحلت ملاعبدالرزاق، صحیح نیست.
مشرب فکری و فلسفی قاضی سعید

مشرب فکری و فلسفی قاضی سعید

با مطالعه آثار قاضی سعید، چنین به نظر می رسد که سبک قاضی و برخی دلایلی را که برای اثبات مطلوب خویش اقامه کرده، با واسطه استادان خویش، از ملاصدرا اخذ نموده است و در برخی موارد، اصولی را از فلسفه اسلامی پذیرفته است که تنها با تأیید و پذیرش مبانی صدرایی امکان پذیر است. با این حال، اختلاف نظر بین قاضی و ملاصدرا به چشم می خورد از جمله مبانی صدرا که مورد انکار وی قرار گرفته است، حرکت جوهری است. قاضی سعید تعلیقه ای بر اثولوجیای افلوطین نوشته که در کتاب «منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران» به چاپ رسیده و در این کتاب قاضی به ردّ حرکت جوهری

پرداخته است.

استاد جلال الدین آشتیانی تناقض موجود در برخی آرای وی را ناشی از اختلاف مسلک استادانش دانسته و معتقد است با وجود این تناقضات، نباید مقام علمی و ارزش وی را نادیده گرفت.(1)

اصل دیگر فلسفه ملاصدرا که وی به تبعیت از استاد خویش ملارجبعلی تبریزی آن را انکار کرده و خلاف آن را تأیید می کند، اصالت وجود است. وی در کتاب «نفحات الهیه» این مطلب را تحقیق کرده است.

عقیده دیگری که قاضی سعید به آن شهرت یافته اطلاق اشتراک لفظی وجود بر واجب تعالی و ممکنات است که در کتاب های «شرح التوحید» و «کلید بهشت»، به طور صریح متعرض این نکته شده است.

ص: 209


1- 1. ر.ک: «منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران»، ج 3، ص 61.

بر این اساس، اطلاق صفات کمالیه نیز به نحو اشتراک لفظی خواهد بود و نه وجود خلق از جنس وجود حق است و نه صفاتش. پس وقتی می گوییم خداوند عالم و قادر است، به این معنا است که خداوند جاهل و عاجز نیست. به عبارت دیگر، وی در باب اسماء و صفات حق تبارک و تعالی، قائل به نفی مقابلات است.(1) با توجه به این عقیده، بشر راهی برای شناخت حق و سخن گفتن در باره او - جل و علا - ندارد و زبان وی از اثبات صفات حق تعالی عاجز است. بنابراین، باب معرفت الهی به طور کامل مسدود است.

انبیا و اولیای الهی نیز در این باب اظهار عجز کرده اند؛ گرچه در ظاهر، صفاتی برای حضرت حق اثبات کرده اند، امّا نهایت معرفت او را

نفی صفات دانسته اند. وی در تأیید این عقیده، به حدیث «اوّل عبادة الله معرفته و اصل معرفة الله توحیده و نظام توحید الله نفی الصفات عنه...»(2) از حضرت امام رضا علیه السلام استناد می کند.

وی در مورد آیات قرآن که صفاتی را برای خدا اثبات کرده، آن را اعتقاد اقراری اساس ایمان شمرده است که همین اعتقاد اقراری برای نجات انسان ها کافی خواهد بود.(3)

این طرز تفکر وی ناشی از این است که به تباین در هستی قائل است و سنخیت میان خالق و مخلوق را نفی می کند. این، یکی از اختلافات

ص: 210


1- 2. شرح توحید الصدوق، ص 482.
2- 1. «التوحید»، ص 15.
3- 2. ر.ک: شرح توحید الصدوق، ص 247.

اساسی بین او و ملاصدرا است. بابی که در فلسفه ملاصدرا به نام «سنخیت علت و معلول» گشوده شد، توسط شاگردانش به شدت مورد انکار قرار گرفت اشکالاتی که وی به ملاصدرا وارد کرد، همگی در زمان خود وی و پس از آن جواب داده شده اند.

آثار قاضی سعید

آثار قاضی سعید

قاضی سعید آثار زیادی دارد که هرکدام از آنها، از آشنایی وی با ابعاد مختلف علوم اسلامی حکایت می کند. این آثار عبارتند از:

«الاربعون حدیثاً» که در سی سالگی تألیف کرده و «شرح چهل حدیث» در معارف اسلامی است؛ «شرح توحید صدوق» که در 3 جلد به چاپ رسیده است؛ «فوائد الرضویه» که با تعلیقه حضرت امام خمینی به چاپ رسیده است؛ «کلید بهشت»؛ «حقیقة الصلوة»؛ «روح الصلوة»؛

«اسرار الصنایع» (در صناعات خمس)؛ «تعلیقه بر اثولوجیا»؛ «حاشیه به شرح اشارات خواجه»؛ «حدیقة الوردیه»؛ «السوانح المعراجیه» و....(1)

میرزا حسن لاهیجی

زندگی نامه

میرزا حسن لاهیجی

زندگی نامه

بسیاری از حکمای معاصر از آبشخور فلسفه ملاصدرا سیراب شده اند. هنوز هم آثار گرانقدر او در حوزه های علمیه و دانشگاهها

ص: 211


1- 1. آثار قاضی سعید را مصحح «شرح توحید الصدوق» در مقدمه، به طور کامل ذکر کرده است.

تدریس می شود.

ملامحمدبن ملامحسن فیض(ملقب به علم الهدی)، میرزا ابراهیم و میرزا حسن لاهیجی فرزندان فیاض و ملاابراهیم و قوام الدین احمد فرزندان صدراالمتألهین ستارگان درخشانی از نسل ملاصدرا هستند.

از میان همه آنان، آقامیرزا حسن، نوه دختری ملاصدرا و شاگرد و فرزند فیاض لاهیجی نسبت به دیگر فرزندان صدرا، بخش زیادی از تاریخ فلسفه در قم را به نام خود رقم زده است. وی بیش تر از همه آنان، در قم تألیف و تدریس داشته است. وفات وی نیز در سال 1121 ه . ق. در قم بوده و در همان شهر در قبرستان معروفی در مجاورت علمای اسلامی دیگر به خاک سپرده شده است.

جایگاه

جایگاه

وی از شاگردان ممتاز فیاض بود و همچون پدر در شهر مقدس قم،

در کنار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه علیها السلام حوزه تدریس داشت و یکی از افاضل و حکما و متکلمین بنام عصر خویش به شمار می رفت. وی بیش از 13 اثر نفیس و ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است. او با حکمت کاملاً آشنا بود. آثار وی دلیل روشنی بر توانایی وی در بحث های فلسفی است.

میرزاحسن برخی از مبانی فلسفه صدرایی - از جمله اصالت وجود و وحدت آن - را پذیرفته؛ ولی به فلسفه مشاء گرایش بیش تری دارد.(1)

ص: 212


1- 1. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 3، ص 290.

پدرش - محقق لاهیجی - به خاطر شرایط حاکم، به ظاهر از پیروان شیخ الرئیس و شارح افکار وی بود؛ او نیز همان روش پدر را در پیش گرفت.

وی علاوه بر فلسفه، در کلام نیز تبحّر داشت و برخی از آثار خود را به مباحث کلامی اختصاص داده است.

او با تمام آن چه که گفته شد، و با وجود کثرت تألیفات و تدریسی که داشته نتوانست به طور کامل پا جای پای استاد و پدر خویش بگذارد؛(1) هرچند برخی وی را هم طراز و شاید برتر از پدر دانسته اند. از جمله این افراد آقامیرزا طاهر تنکابنی است که به نقل از یکی از علمای معاصر، معتقد است اگر وی بر محقق لاهیجی ترجیح نداشته باشد، کمتر از او نیست.

استاد آشتیانی نظر میرزا طاهر را درست نمی داند و معتقد است با وجود احاطه قابل توجه وی بر بحث های کلامی و فلسفی و مهارت در این مباحث، نمی تواند با ملاعبدالرزاق برابری کند.

«...پختگی و ورزیدگی و تسلط به مشارب مختلف حکمت و عرفان از مختصات مشخص آخوند ملاعبدالرزاق می باشد و همسنگ او کمتر کسی را می توان یافت و بعد از سید محقق داماد و ملاصدرا، شاید صاحب شوارق به کلیه متأخران ترجیح داشته باشد و گفته مرحوم

ص: 213


1- 2. لازم به ذکر است که پدرش محقق لاهیجی نیز نتوانست در مرتبه علمی به حد استاد خویش برسد و با او برابری کند؛ بلکه وی تنها توانست علم و آرای استاد را به خوبی فرا بگیرد و آنها را تدریس کند، ولی هرگز همسنگ ملاصدرا نبود. امثال صدرالمتألهین کم نظیر، بلکه بی نظیر است که در رتبه علمی به مرتبه استاد خویش رسیده و حتی از استادان خویش برتر شده و مکتب فلسفی جدیدی بنیان نهاده باشند.

آقامیرزا طاهر تنکابنی را باید حمل بر سبق لسان و یا صریحاً گفت آقای میرزا در این مقام گزاف کرده است.»(1)

وی دارای کمالات علمی و حکیمی است که گمنام مانده و آن چنان که شایسته مقامش بود شناخته نشده است. و تنوع آثار علمی وی دلیلی بر این مدعاست. یکی از تألیفات وی کتاب «منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران» به چاپ رسیده که به خوبی بیانگر سطح علمی مؤلف است.

آثار

آثار

آثار وی عبارتند از: «آئینه حکمت» به زبان فارسی که در باره اصول دین تألیف نموده است؛ «اثبات الرجعة»، «اصول الدین»، «الفة الفرقه» (علم کلام)، «بدایع الحکم»؛ «جمال الصالحین فی اعمال السنة و الادب المستحسنه»؛(2) «تالیف المحبة او تزکیة الصحبة فی ترجمة کشف الریبه

عن احکام الغیبه»؛(3) «التقیه»، «حاشیه بر وافی» ملامحسن فیض، «روایع الحکم» در حکمت؛ «زواهر الحکم» این کتاب در «منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران» به چاپ رسیده است؛ «شمع الیقین» در امامت،(4) «مصابیح الهدی» و...

ص: 214


1- 1. منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 3، ص 289 - 290.
2- 2. این کتاب آخرین تألیف وی است و در سال آخر عمرش تألیف این کتاب به پایان رسیده است.
3- 1. مؤلف در این کتاب، «کشف الریبه» شهید ثانی را تلخیص و به فارسی ترجمه کرده و تحقیقاتی نیز به آن افزوده است.
4- 2. اغلب میرزا حسن را به نام صاحب «شمع الیقین» می شناسند.
افول حکمت در قم

افول حکمت در قم

پس از ملاصدرا، ملاعبدالرزاق لاهیجی حوزه فلسفی را زنده نگه داشت، امّا چند دهه پس از رحلت وی، با رونق گرفتن حوزه شیراز و اصفهان، حوزه قم رونق خود را تا حدودی از دست داد و طالبان حکمت و دانش از سراسر ایران به سوی شیراز و اصفهان سرازیر شدند. هرچه چراغ حکمت در دیگر مراکز اسلامی روشن تر می شد، در قم رو به ضعف و خاموشی می گرایید؛ به گونه ای که حکمایی مانند محمد نعیما طالقانی، بهاءالدین محمد اصفهانی، ملاعبدالرحیم دماوندی رازی، ملامحمد صادق اردستانی، ملااسماعیل خواجویی، آقامحمد بیدآبادی، ملامحمد مهدی نراقی، ملاعلی نوری و ملانظرعلی گیلانی در حوزه اصفهان و شیراز پرورش یافتند، امّا در قم حکمایی در این مرتبه و مقام ظهور نکرد، البته ملامحمد نعیما که در زمان شاه سلطان حسین در اصفهان بود، هنگام سقوط اصفهان به دست افغانها، اقوام و خویشان خود را از دست داده بود به قم پناه برد که احتمالاً پس از ختم غائله دوباره به اصفهان بازگشت.

انتقال حکمت از دیگر مراکز اسلامی به قم

انتقال حکمت از دیگر مراکز اسلامی به قم

آقامحمد رضا قمشه ای صهبا از حکمای بنام حوزه اصفهان بود که بنا به دلایلی اصفهان را ترک، و به تهران عزیمت و در مدرسه صدرا اقامت کرد. او عده ای از علما و دانش پژوهان را دور خود جمع و از سرچشمه وجود خویش سیراب نمود و شاگردان زیادی را تربیت کرد؛

ص: 215

از جمله آنان آقامیرزا هاشم اشکوری است که پس از رحلت استاد، عمر خود را صرف تألیف و تدریس در رشته های عرفانی و فلسفی کرد. شماری از شاگردان او که اغلب آنان از استادان علمای بزرگ معاصر ایران هستند، عبارتند از:

آقابزرگ حکیم، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، آقامیرزا احمد آشتیانی، آقاسیدحسین بادکوبه ای و آقامیرزا محمد علی اصفهانی. آقامیرزا محمد علی اصفهانی شاه آبادی پس از اتمام تحصیلات در نجف و تهران، در عهد زعامت آیة الله حائری به شهر مقدس قم مشرف شد و سالیان متمادی در آن شهر به تدریس فلسفه و عرفان پرداخت. به گفته استاد آشتیانی، به وسیله این عارف فیلسوف، پای فلسفه به قم باز شد.(1)

قبل از تأسیس حوزه علمیه قم نیز به طور غیر رسمی، فلسفه توسط آقامیرزاعلی اکبر حکیم یزدی تدریس می شد. امام خمینی قدس سره فرمود: زمانی که حوزه تأسیس شد یکی از مقدسین گفته بود که ببین کار اسلام به کجا رسیده که در خانه آقامیرزاعلی اکبر باز شده است.(2) وقتی

این حکیم بزرگ رحلت کرد، با وجود این که وی از اکابر و افاضل حوزه و فردی متقی بود، شخصی بالای منبر در وصف وی گفت که من خود دیدم که او قرآن می خواند.(3)

بنابراین، هرکس که فلسفه تدریس می کرد، محکوم به کفر می شد و

ص: 216


1- 1. ر.ک: شرح مقدمه قیصری، ص 32 - 33.
2- 2. ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 121.
3- 1. ر.ک: همان.

این روند تا زمان علامه طباطبایی و حضرت امام نیز ادامه داشت. این جو ناسالم هرچند که برای فلاسفه مشکلاتی چند به بار آورد - که در طی مقاله به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد - امّا نتوانست به طور جدی، مانع تدریس و اشاعه فلسفه شود؛ به نحوی که حکمایی مانند میرزعلی اکبر حکیم، حاج شیخ مهدی حکیم قمی، میرزامحمد علی اصفهانی شاه آبادی، میرزا مهدی آشتیانی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، امام خمینی، علامه طباطبایی، حاج میرزاخلیل کمره ای، آیة ا...حسن زاده و آیة الله جوادی آملی به تدریس فلسفه پرداختند. در این بخش از مقاله، به طور مختصر و جداگانه، در باره برخی از آنها سخن خواهیم گفت.

آیة الله میرزامحمد علی شاه آبادی

زندگی نامه

آیة الله میرزامحمد علی شاه آبادی

زندگی نامه(1)

میرزا محمد علی بن میرزا محمد جواد مجتهد اصفهانی، از اکابر و رجال بزرگ فلسفه، حکمت، علوم غریبه، فقه و اصول در زمان خود

بود. او در سال 1292 ه . ق.، در اصفهان، در خانواده ای دانشمند دیده به جهان گشود. وی علوم اسلامی را نزد پدر که خود از شاگردان ممتاز صاحب جواهر بود، فراگرفت. سپس برای تکمیل تحصیلات به حوزه درس برادر بزرگ خود، آقا شیخ احمد مجتهد - که پیش از بلوغ به مرحله

ص: 217


1- 2. برای مطالعه بیش تر در مورد آیة الله شاه آبادی، ر.ک: «ریحانة الادب»، ج 2، ص 290 - 291.

اجتهاد رسیده بود - و درس آقا میرزاهاشم چهارسوقی راه یافت.

شاه آبادی که تشنه فراگیری بود، به این مقدار قناعت نکرد، برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد، وی پس از آن، در نجف محضر برخی از بزرگان را درک کرد. سپس به ایران برگشت و در تهران در محله شاه آباد اقامت گزید و از این رو به شاه آبادی معروف گشت. وی 7 سال پس از تأسیس حوزه علمیه، به قم رفت و در آن حوزه درسی تشکیل داد، شاه آبادی در سال 1354 قم را به قصد تهران ترک کرد و در آن شهر، در سال 1369 ه . ق. دیده از جهان فروبست و در شهر ری و جوار حضرت عبدالعظیم علیه السلام به خاک سپرده شد.

استادان

استادان

وی علاوه بر پدر و برادرش، از محضر استادان بزرگ دیگری نیز بهره برد که از آن جمله اند آقامیرزا حسن آشتیانی، آخوند خراسانی، حاج میرزاحسین خلیلی و میرزامحمد تقی شیرازی.

او شاگردان فرهیخته ای را نیز تربیت نموده است. بهترین راه شناخت مرحوم شاه آبادی، شاگردان معظم له و آثار قلمی وی است. از برجسته ترین شاگردان وی، امام خمینی قدس سره است که در کتاب های خویش از استاد به نیکی و احترام یاد کرده است.

از آثار شاه آبادی می توان به «رشحات البحار»، «الانسان و الفطرة»، «الایمان و الرجعة»، «حاشیه بر کفایه» آخوند خراسانی، «مردم، اسلام»، «منازل السالکین» و «القرآن والعترة» اشاره کرد.

ص: 218

آقامیرزا مهدی آشتیانی

زندگی نامه

آقامیرزا مهدی آشتیانی

زندگی نامه

آقامیرزا مهدی آشتیانی تنها یک سال در قم اقامت کرد، امّا در این مدت کم بسیاری از فضلای حوزه علمیه قم از محضرش استفاده کردند. وی در شکوفایی استعدادهای فلسفی، سهمی به سزا داشت و در مدت حضور در قم، اسفار اربعه را تدریس کرد.(1) مزار شریفش در قم است.

آقامیرزا مهدی در ذی القعده سال 1306 ه . ق. در شهر تهران، در خانواده ای عالم و علم پرور دیده به جهان گشود. او فرزند آقامیرزا جعفر مشهور به آقامیرزا کوچک است.

وی علوم ادبی و عقلی و نقلی را نزد پدر و عموی خویش آیة الله حاج میرزاحسن آشتیانی فراگرفت و محضر استادان فرزانه ای مانند آقاشیخ مسیح طالقانی، آخوند ملاعبدالرسول، آقاسید عبدالکریم، نجم الدوله، میرزا جهان بخش منجم و آقاشیخ محمدحسین ریاضی را درک کرد.

او در 15 سالگی، به کسب اجازه نایل شد؛ امّا به این مقدار بسنده نکرد؛ برای تکمیل علوم عقلی، به خدمت میرزا ابوالحسن جلوه، آقامیرزاحسن کرمانشاهی و آقامیرزا هاشم گیلانی تشرف یافت و در

سال 1327ه . ق. به عتبات عالیات رفت و از حوزه درس آخوند خراسانی بهره مند گردید؛ امّا به سبب مریضی نتوانست در آن جا توقف

ص: 219


1- 1. امام خمینی در مدت تدریس ایشان، جهت احترام، کلاس خود را تعطیل کردند.

کند و به ایران بازگشت. وی پس از معالجه، به نجف برگشت و در حوزه درس آیة الله یزدی طباطبایی راه یافت و از ایشان اجازه گرفت.

وی مسافرت های زیادی به مصر، بخارا، اسکندریه، هند، بلژیک، فرانسه، آلمان و ایتالیا داشت که برخی از آنها به قصد تحصیل و تدریس و برخی دیگر برای معالجه بود.

او در مسافرت به کشورهای غیر اسلامی، برخی معضلات کتاب «شفاء» و کتاب های فلسفی دانشمندان آن کشورها را حل کرد.(1)

وی از محضر آیة الله فیروزآبادی، آیة الله نائینی، آیة الله آقاضیاء عراقی و آیة الله اصفهانی استفاده کرد و از آنها به دریافت اجازه نایل شد.(2)

جایگاه

جایگاه

نکته حائز اهمیت درباره ایشان، آثار محققانه و کم نظیری است که به یادگار گذاشته است که برخی از آنها عبارتند از:

1. «اساس التوحید»: کتابی است به فارسی درباره قاعده «الواحد».

2. «ترجمه اسفار».

3. «ترجمه اشارات».

ص: 220


1- 1. ر.ک: آثار الحجة، ج 1، ص 230 - 231.
2- 2. ر.ک: همان. علاوه بر استادانی که ذکر شد، ایشان از محضر استادان دیگری نیز استفاده کرده است. برای اطلاع بیش تر در این زمینه و درباره مراحل مختلف زندگی ایشان و اطلاعاتی جامع از این دانشمند بزرگ، ر.ک: تاریخ حکماء و عرفای متاخر، ص 373 - 379.

4. «تعلیقات اشارات».

5. «تعلیقات شفاء».

6. «تعلیقات اسفار».

7. «تعلیقات غررالفوائد».

8. «تعلیقات فصوص الحکم».

9. «تعلیقات مصباح الانس».

10. «رساله در معاد جسمانی».

11. «رساله در جبر و تفویض».

آقامیرزا مهدی به خاطر علاقه و مهارتی که به تدریس داشت، به مدرس مشهور شد. کلامی از بزرگانی چون آقامیرزا هاشم اشکوری و آیت الله شاه آبادی در روشن ساختن اهمیت این حکیم و مدرس بزرگ بسی مفید است.

آقامیرزا هاشم اشکوری درباره وی فرمود: «اگر حاج ملا هادی سبزواری صاحب منظومه نیز زنده بود بدین گونه تدریس نمی کرد.»(1)

آیة الله شاه آبادی نیز فرمود:

«اگر اسباب برای ایشان جمع شود می توانند صدها حکیم ربانی تحویل جامعه بدهند.»(2)

آیة الله میرزا مهدی آشتیانی در سال 1373 ه .ق دعوت حق را اجابت نمود.

ص: 221


1- 1. ر.ک: تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 379.
2- 2. آثارالحجة، ج 1، ص 231.

علامه رفیعی قزوینی

زندگی نامه

علامه رفیعی قزوینی

زندگی نامه

میرزا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، در میدان عقل و نقل، از یکه تازان و مفاخر امامیه است. وی در عصر خویش از استادان برجسته ای بود که شاگردان بزرگی در حکمت متعالیه تربیت کرد.

علامه در سال 1315 ه . ق. در شهرستان قزوین، در خانواده ای از اهل علم پا به عرصه وجود نهاد.

وی علوم دینی را در محضر پدر بزرگوارش آموخت و قزوین را به قصد تهران و آموختن علوم ترک کرد. او پس از تأسیس حوزه علمیه قم، به قم رفت و از محضر آیة الله حائری بهره برد و بعدها از مدرسان بنام آن حوزه گردید.

وی در محرم 1396 ه . ق. در 81 سالگی، در قم ندای حق را لبیک گفت و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.

جایگاه

جایگاه

الف) استادان

وی پس از فراگیری دروس سطح، برای ادامه تحصیل، به تهران رفت و در درس حاج شیخ عبدالنبی نوری، آیة الله حاج میرزا مسیح طالقانی، و آیة الله سید محمد تنکابنی و آیة الله شیخ محمد رضا نوری شرکت کرد و حکمت را نزد حکیم آقامیرزاحسن کرمانشاهی

ص: 222

فراگرفت.

علامه حسن زاده - یکی از شاگردان برجسته ایشان که از نزدیک با ایشان آشناست - در این مورد چنین می گوید:

«از آنجا که ذوق فطری و جبلت الهی او متمایل به معارف حقه حقیقی بوده و تار و پود وجودش از عشق به علوم عقلی - کلام و حکمت و عرفان و ریاضیات - درهم بافته شده بود، چنان چه از آثار او نیز مشهود است، حکمت را نزد حکیم متأله میرزاحسن کرمانشاهی، که استاد مشهور این فن بود، فراگرفت و علاوه بر این از محضر درس حکیم مرحوم حاج فاضل تهرانی شمیرانی و حکیم مرحوم میرزا محمود رضوانی قمی و حکیم ریاضی دان و شاعر ملامحمد هیدجی زنجانی بهره های شایان اهمیت گرفت و سپس علوم ریاضی را از محضر آقامیرزا ابراهیم زنجانی ساکن و مقیم تهران تحصیل کرد.(1)

وی عرفان را نزد آقامیرزا هاشم اشکوری فراگرفت.

استادان دیگر وی عبارتند از:

آقامیرزا محمود کهکی قمی، حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، حاج شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی - مؤسس حوزه علمیه قم - و آقاشیخ علی رشتی، میرزا محمود رضوان قمی.(2)

ص: 223


1- 1. در آسمان معرفت.
2- 2. آقامیرز محمود کهکی قمی، متخلص به رضوان، از حکمای بزرگ قم است. وی در روستای کهک قم به دنیا آمد و برای تحصیل به حوزه قم و سپس به تهران رفت و در علوم عقلی از محضر حکیم محمد رضا قمشه ای بهره برد و یکی از بزرگ ترین مدرسان این علوم گردید. وی در تهران رحلت کرد و جسد پاکش به قم منتقل شد و در جهت شمالی صحن اتابکی حرم مطهر به خاک سپرده شد. تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ص 305.

ب) آثار

آثار وی عبارتند از: «رساله معراج»، «رجعت»، «شرح دعای سحر»، «حرکت جوهریه»، «غوصی در بحر معرفت» و...

این آثار همگی از فصاحت در کلام و موجز نویسی ایشان حکایت دارد. عقاید علامه را که در آثار ایشان انعکاس یافته است. شاید بتوان گفت که افکار ملاصدرا به بیانی ساده تر، بر زبان علامه جاری شده است.

ج) شاگردان

علامه قزوینی شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام نقش بسیار مهمی را در سیر فلسفه در شهر مقدس قم ایفا کرده اند و از نوادر روزگار به حساب می آیند که از جمله آنها حضرت امام خمینی قدس سره، آیة الله حسن زاده آملی و آیة الله سید جلال الدین آشتیانی است.

امام خمینی قدس سره

زندگی نامه

امام خمینی قدس سره

زندگی نامه

امام خمینی در تاریخ بیستم جمادی الثانی 1320 ه . ق. - مصادف با سال روز میلاد مسعود حضرت فاطمه زهرا علیها السلام - در شهرستان خمین دیده به جهان گشود.

ص: 224

ایشان از عنفوان کودکی، شروع به تحصیل کرد و از آن جا که استعدادی فوق العاده داشت، قبل از پایان 15 سالگی تحصیلات ابتدایی را تمام کرد و به تحصیل علوم اسلامی در محضر برادر

بزرگوارش، آیة الله پسندیده پرداخت. امام خمینی در سال 1339 ه . ق. برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه اراک راه یافت و در محضر استادان خبره، ادبیات را فراگرفت.

در سال 1340 ه . ق. آیة الله حائری به قم رفت و حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. امام خمینی نیز به قم رفت و در مدرسه دارالشفاء ساکن شد و با جدیت هرچه تمام تر به تحصیل پرداخت؛ به نحوی که در سال 1345 ه . ق. در 25 سالگی سطوح عالی را به اتمام رسانید و به محضر درس آیة الله حائری راه پیدا کرد تا در محضر ایشان پایه های علمی، فقهی و اصولی خویش را محکم گردانید و به اجتهاد رسید. در زمان رحلت آیة الله حائری امام خمینی از علمای برجسته حوزه محسوب می شد. علومی که امام خمینی آموخته بود، به فقه و اصول و تفسیر خلاصه نمی شود؛ بلکه ایشان در هئیت و فلسفه و عرفان نیز دستی توانا داشت. ایشان فلسفه مشاء و اشراق، به خصوص حکمت متعالیه صدرا و عرفان محی الدین را به خوبی آموخته بود.

جایگاه

جایگاه

هرچند که نوشتن درباره اهمیت علما به راحتی میسر نیست و اندیشه ای به وسعت اندیشه آنها می طلبد، و شاید سال ها بگذرد و

ص: 225

تاریخ روند تکاملی خویش را طی کند ولی ابعاد وجودی این بزرگان بویژه حضرت امام تفسیر صحیحی نیابد؛ امّا آن چه در این جا مطرح می شود، بررسی همه جانبه خدمات ارزنده ایشان از مبارزات سیاسی و هدایت مردم، سقوط شاه و زمینه های فقهی و اصولی و...نیست، بلکه

اهمیت ایشان تنها از جهت علوم عقلی در چند نکته مختصر بیان می شود:

الف) اولین نکته ای که درباره حضرت امام حائز اهمیت است و نباید از نظر دور داشت، این است که در میان دانشمندان معاصر کمتر کسی پیدا می شود که در تمام علوم زمان سرآمد باشد، امّا امام خمینی قدس سره در چند رشته از علوم رسمی مهارتی ویژه داشت.

ایشان در فقه، اصول، تفسیر، هئیت، ریاضیات، فلسفه، کلام، عرفان و اخلاق، نه تنها در زمان خویش، بلکه پس از آن نیز ممتاز است.

ب) اهمیت دیگر حضرت امام، در آثار ارزشمندی است که به یادگار گذاشته است. از جمله آثار ایشان، «شرح اربعین حدیث» است که 7 حدیث آن مربوط به مسائل عقل و 33 حدیث مربوط به اخلاقیات است. در ضمن احادیث اخلاقی، مطالب عقلی بیان شده است.

از آثار دیگر ایشان کتاب «مصباح الهدایه» است که در 27 سالگی تألیف کرده و کتابی عرفانی در مباحث نبوت و ولایت است. ایشان در 29 سالگی کتاب «شرح دعای سحر» را به رشته تحریر در آورده است.

برخی دیگر از تألیفات حضرت امام عبارتند از: «تعلیقه علی شرح فصوص الحکم»، «حاشیه بر مفاتیح الغیب»، «اسرارالصلاة» یا «معراج

ص: 226

السالکین»، «رسالة فی الطلب والارادة»، «حاشیه بر رساله شرح حدیث رأس الجالوت» قاضی سعید قمی و شرح مستقلی بر آن حدیث، «کشف الاسرار»، «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، «آداب الصلوة»، «تفسیر سوره حمد»، «تقریر بر شرح المنظومه» و «تقریر اسفار اربعه».(1)

ج) نکته سوم حائز اهمیت در مورد حضرت امام قدس سره تعداد شاگردانی است که در علوم عقلی و نقلی، از محضر ایشان بهره مند شده اند که برخی از آنها عبارتند از:

آیة الله سید علی خامنه ای، آیة الله شهید محمدعلی قاضی طباطبایی، آیة الله مصطفی خمینی، (فرزند امام)، آیة الله شهید دکتر محمد حسین بهشتی، آیة الله جوادی آملی، آیة الله شهید مطهری، آیة الله سبحانی، آیة الله مشکینی و آیة الله محمدی گیلانی و... .(2)

د) نکته دیگر در اهمیت حضرت امام، استادانی است که ایشان درک کرده است و همگی از اعاظم و اکابر بوده اند و برخی با چند واسطه به علمای بزرگی مانند صدرالمتألهین می رسند.

حضرت امام قدس سره در فلسفه و عرفان، از محضر آیة الله شاه آبادی و آیة الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیة الله میرزا علی اکبر حکمی یزدی بهره برده و همچنین محضر استادان خبره مانند آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیة الله میرزا جواد آقا ملکی

ص: 227


1- 1. از ایشان آثار زیاد دیگری در زمینه فقه و اصول و زمینه های دیگر به جا مانده است.
2- 1. برای مطالعه بیش تر درباره شاگردان ایشان ر.ک: بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی قدس سره.

تبریزی و آیة الله آقامیر سید علی یثربی کاشانی، آقاشیخ محمد گلپایگانی، آقاشیخ محمد علی بروجردی و آیة الله حاج سید مرتضی پسندیده را درک کرده است.(1)

ه ) اهمیت دیگر، تألیف کتابی است به نام «کشف الاسرار» که در جواب کتاب «اسرار هزار ساله» نگاشته شده است.

باتوجه به این که مطالب کتاب «اسرار هزار ساله» در باره مسائل عقلی بود، از طرف علمای قم، پاسخ به آن بر عهده امام گذاشته شد. امام نیز آن را به نحو احسن انجام داد و با این که مدت مدیدی به درد چشم مبتلا بود و قادر به خواندن و نوشتن نبود، شروع به کار تألیف کرد و به طور معجزه آسا، دردچشم ایشان برطرف شد.(2)

ی) ایشان از همان عنفوان جوانی، به عنوان پاسخ گوی شبهات عقلی نسبت به اسلام، در حوزه علمیه قم ایفای نقش می کرد؛ به گونه ای که «آن روز اگر کسی نسبت به مسائل دینی اشکالی داشت و برای حل آن به قم رجوع می کرد، با این که علمای طراز اول در قم می زیستند، او را برای برطرف کردن ابهام و اشکالش به حضور امام خمینی معرفی می کردند.»(3)

به طور مثال، در سال 1363 ه . ق. شخصی به علت شبهاتی که

ص: 228


1- 2. جهت اطلاع بیش تر، از استادان حضرت امام، ر.ک: «مجله آئینه پژوهش»، شماره 58، مقاله آیة الله استادی، ص 2 - 9.
2- 1. ر.ک: «بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی»، ص 37 - 38.
3- 2. همان.

معاندین به او تلقین کرده بودند، در اعتقاداتش دچار تزلزل شده بود. او برای کشف حقیقت، به قم مراجعه کرد. حضرت امام سه روز، با اهتمام هرچه تمام تر و تعطیل تدریس خویش، در رفع شبهات وی کوشید و او را به حقیقت رهنمون شد.

- تدریس علوم عقلی

- تدریس علوم عقلی

حضرت امام قدس سره مهارتی کم نظیر در علوم عقلی و تحقیق در مسائل پیچیده فلسفی و عرفانی داشت، و تارسیدن به نتیجه مطلوب،

جدیت و پیگیری می کرد. این جدیت، ایشان را از استادان منحصر به فرد حوزه علمیه قم قرارداد.

ایشان چهار سال، «شرح منظومه» را نزد آیة الله قزوینی فراگرفت سپس در درس «اسفار اربعه» ایشان شرکت کرد، ولی سه جلسه در درس اسفار که شرکت کرد، احساس بی نیازی از فراگیری اسفار کرد و از رفتن به کلاس خودداری و با مرحوم آیة الله آقامیرزا خلیل کمره ای به مباحثه اسفار پرداخت و همزمان با آن، در سال 1347 ه . ق.، در 27 سالگی به تدریس منظومه مشغول شد. با وجود استقبال گرم دانش پژوهان، ایشان مواظب بودند که در کلاس درس افراد غیر متعهد شرکت نکنند. ایشان در این زمینه چنین می فرمایند:

«وقتی من در صحن حضرت معصومه علیها السلام حکمت درس می گفتم، حجره ای انتخاب کرده بودم که حدود هفده نفر جا داشت. عمداً چنان جایی را انتخاب کرده بودم که بیش تر نیایند آنها که می آمدند

ص: 229

و افراد خاص و شناخته شده ای بودند، هم می گفتم درس مرا بنویسند و بیاورند اگر دیدم فهمیده اید اجازه می دهم بیایید وگرنه شما نباید فلسفه بخوانید چون مطالب را درک نمی کنید و باعث زحمت خواهید شد.»(1)

حضرت امام همزمان با تدریس فلسفه، برای افراد خاصی کتاب های عرفان، از جمله «منازل السائرین»، را تدریس می نمود. این بدین معنا نیست که جو، کاملاً برای تدریس کتب فلسفی و عرفانی مناسب بود و حضرت امام در محیطی آرام و بسیار مناسب برای عده ای خاص فلسفه تدریس می کرد؛ بلکه امام در شرایطی فلسفه را تدریس

می کرد که جوّ علیه اهل فلسفه و عرفان و شعر و هنر بود، حتی برخی از طلبه ها کتاب «مثنوی مولوی» را با انبردست بلند می کردند و حضرت امام به عنوان استاد مسلم فلسفه از این هجمه مستثنی نبود و خود ایشان درباره جوّ حوزه علمیه قم نسبت به تدریس فلسفه چنین می فرمایند:

«در مدرسه فیضیه، فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی، از کوزه ای آب نوشید؛ کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم.»(2)

مشرب فکری

مشرب فکری

حضرت امام با این که در فلسفه اسلامی به حد اجتهاد رسید، مکتب فلسفی جدیدی ارائه نکرده است.

ایشان در پذیرش آرای حکما، خود را به گرایش خاص از مذاهب

ص: 230


1- 1. پا به پای آفتاب.
2- 1. صحیفه امام.

فلسفی محدود نکرده و در ضمن این که به تعبیر فرزندشان «دلبسته حکمت صدرایی است»(1)، دیگر مکاتب فلسفی از جمله مشاء و اشراق را به خوبی در وجود خویش هضم کرده بود؛ چنان که در برخی از مباحث، نظریات صدرالمتألهین را مورد نقد قرار داده و نظریه شیخ شهاب الدین سهروردی و گاهی فلاسفه مشاء را تائید می کند و گاه نظری نو ارائه می دهد.

علامه سید محمد حسین طباطبایی

زندگی نامه

علامه سید محمد حسین طباطبایی

زندگی نامه

علامه طباطبایی در بیست و نهم ذی الحجه سال 1321 ه . ق. در تبریز چشم به جهان گشود. ایشان در اوان کودکی، پدر و مادر خود را از دست داد. پس از آن، همراه برادر بزرگش، محمد حسن، راهی مکتب شد و در مدت 5 سال توانست کتاب های متداول درسی مکتب «قرآن کریم»، «بوستان» و «گلستان سعدی»، «اخلاق مصور»، «ارشاد الحساب»، «نصاب الصبیان» و «تاریخ معجم» را فرابگیرد و مقدمات و دوره سطح را در همان زادگاهش به پایان رسانید و در سال 1344 ه . ق. به خاطر علاقه ای که به ادامه تحصیل داشت، به مرکز بزرگ علم و دانش شیعه به نجف اشرف هجرت کرد و مدت 10 سال از محضر استادان آن حوزه بهره مند شد. روح بلند پرواز وی هنوز از چشمه علم و عرفان استادان خویش سیراب نشده بود، که گرفتاری در امر معاش

ص: 231


1- 2. فصلنامه حضور

گریبانگیرش شد و او سال 1354 ه . ق. به زادگاهش بازگشت و مشغول کشاورزی شد و تا حدودی از مطالعه و تحصیل فاصله گرفت. در سال 1324 شمسی، با ظهور فرقه دموکرات و حمایت های شوروی از آنها، آذربایجان ناامن شد و علامه تصمیم به مهاجرت به قم گرفت و در شب عید نوروز سال 1325 از زادگاه خویش هجرت نمود و در آن شهر مقدس فعالیت های علمی و تحقیقی اش را شروع کرد.(1) ایشان در طی سال هایی که در قم تحت عنایت حضرت معصومه علیها السلام بود، آثار ارزنده ای مانند تفسیر کبیر «المیزان» را تألیف نمود و شخصیت های علمی بسیاری را تربیت کرد. علامه طباطبایی در روز یکشنبه هجدهم محرم سال 1402 ه . ق. (24/8/1360) رحلت کرد.

اکنون آرامگاه علامه در قسمت مسجد بالای سر حضرت معصومه علیها السلام در شهر مقدس قم، در کنار آرامگاه آیة الله خوانساری، زیارتگاه طالبان علم و دانش است.

تحصیلات

تحصیلات

قبلاً به برخی از مراحل تحصیلی علامه به طور گذرا اشاره کردیم. امّا آن چه بیان آن ضروری به نظر می رسد، استادانی است که وی برای تحصیل علوم مختلف درک کرده است.

علامه طباطبائی دروس مقدماتی حوزه را نزد محمد علی سرابی، خط را نزد میرزا علی نقی و دروس سطح را نزد برخی استادان

ص: 232


1- 1. ر.ک: مرزبان وحی و خرد، ص 67 - 77.

زادگاهش آموخت و پس از اتمام آن، به شوق تحصیلات بیش تر و بهتر، به نجف اشرف مشرف شد.

بدیهی است که مدت حضور ایشان در نجف از بهترین و پر بارترین سال های زندگی و تحصیل وی بود؛ زیرا در این 10 سال، قلل رفیع علوم مختلف اسلامی از جمله فقه و فلسفه و عرفان را فتح کرد.

ایشان 8 سال در درس آیة الله نائینی در فقه و اصول شرکت کرد و چند سال از محضر آیة الله سیدابوالحسن اصفهانی و آیة الله حاج میرزاعلی ایروانی در فقه بهره برد.(1)

ایشان ریاضی عالی را به پیشنهاد یکی از استادان نزد علامه سید ابوالقاسم خوانساری آموخت.

استاد فلسفه ایشان، آیة الله سید حسین بادکوبه ای بود. علامه عالی ترین کتاب های فلسفی را از ایشان فراگرفت.

علامه درباره فراگیری فلسفه چنین می نویسد:

«...در فلسفه نیز به درس حکیم و فیلسوف معروف وقت مرحوم آقاسید حسین بادکوبه ای موفق شدم در ظرف 6 سال که نزد معظم له تلمذ می کردم «منظومه سبزواری»، «اسفار» و «مشاعر» ملاصدرا، دوره «شفای بوعلی»، کتاب «اثولوجیا»، «تمهید القواعد» و «اخلاق» ابن مسکویه را خواندم. مرحوم بادکوبه ای از فرط عنایتی که به تعلیم و تعلم بنده داشت برای این که مرا با طرز تفکر برهانی آشنا سازد، به ذوق

ص: 233


1- 1. برای مطالعه بیش تر در مورد مراحل مختلف زندگی ایشان، ر.ک: زندگی نامه علامه طباطبایی به قلم علامه.

فلسفی تقویت بخشد، امر فرمود به تعلیم ریاضیات بپردازم و در امتثال امر معظم له به درس مرحوم سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضی دان زبردستی بود حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی، یک دوره هندسه مسطحه و فضایی و جبر استدلالی از معظم له فراگرفتم.»(1)

علامه در نجف از محضر آیة الله حجت نیز در اصول کلی رجال بهره برد.

جامع معقول و منقول

جامع معقول و منقول

شخصیت علمی علامه شخصیتی کم نظیر بود. تعداد انگشت شماری از علما هستند که همزمان علوم مختلف را تحصیل کنند و ابعاد مختلف وجودی خویش را به طور هماهنگ رشد دهند.

جامعیت علمی و عملی علامه را از سه چیز می توان به دست آورد:

1. استادانی که در رشته های مختلف اسلامی درک کرده است.

2. آثاری که به یادگار گذاشته است، حاکی از جامعیت علمی ایشان است.

3. شاگردان علامه که به خوبی بیانگر شخصیت علمی او هستند.

در این جا، به اختصار، به آثار و شاگردان وی اشاره می شود:

از علامه بیش از 30 کتاب که هر کدام از آنها خود دارای چند جلد است و همچنین مقالات زیادی به جا مانده است. «المیزان فی تفسیر القرآن» اثر ارزشمند تفسیری علامه در 20 جلد به زبان عربی نگارش

ص: 234


1- 1. مرزبان وحی و خرد، ص 81.

یافته است که علاوه بر مزایا و محاسنی که نسبت به تفاسیر دیگر دارد، در ضمن تفسیر به مباحث فلسفی نیز پرداخته است.

اثر دیگر ایشان «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است. ایشان از طریق آشنایی و مصاحباتی که با استاد هانری کوربن فرانسوی داشت، در طی 20 سال، اسلام را به نقاط مختلف جهان معرفی کرد.

برخی دیگر از آثار علامه عبارتند از:

برخی دیگر از آثار علامه عبارتند از:

«قرآن در اسلام»، «بدایة الحکمه»، «نهایة الحکمه»، «علی و فلسفه الهی»، «شیعه در اسلام»، «حاشیه بر کفایه»، «رساله ای در حکومت اسلامی»، «رساله ای در ولایت»، «رساله ای در نبوت»، «رساله ای در برهان»، «رساله ای در مغالطه»، «رساله ای در مشتقات»، «رساله ای در عالم غیب» و «رساله ای در توحید ذاتی».

شاگردان علامه طباطبایی اکنون از افتخارات ایران اسلامی محسوب می شوند و هریک از آنان دارای حوزه تدریس و آثار قلمی

ارزنده ای هستند. از برجسته ترین شاگردان ایشان آیة الله حسن زاده آملی، آیة الله جوادی آملی و آیة الله مصباح یزدی را می توان نام برد.

مشکلات تدریس علوم عقلی در قم

مشکلات تدریس علوم عقلی در قم

در آن زمان، عده ای بر سر راه تدریس وی موانعی را به وجود آوردند و این مشکل روح آزادمنش وی را عذاب می داد؛ امّا همت و پشتکار آن بزرگوار چنان بود که در برابر مشکلات طاقت فرسا، برای

ص: 235

رسیدن به هدف والای خویش مقاومت می کرد.

هنگامی که ایشان «اسفار اربعه» ملاصدرا را در حوزه علمیه قم تدریس می کرد از طرف برخی مقدس مآب ها و علمای قشری به وی اعتراض شد؛ تا آن که کار به جایی کشید که خواستند با واسطه قراردادن آیة الله بروجردی، به اهداف خود برسند.

به این منظور، عده ای از نجف و مشهد نامه ای به آیة الله بروجردی نوشتند که چرا به طور رسمی در حوزه علمیه قم علوم عقلی تدریس می شود و صدها نفر در آن شرکت می کنند. آنان آن قدر فشار آوردند که آیة الله بروجردی شخصی را نزد علامه طباطبایی فرستاده و پیغام دادند که من با فلسفه مخالف نیستم، خودم هم در اصفهان نزد جهانگیرخان قشقایی فلسفه خوانده ام، امّا تفاوتی بین فلسفه ای که استاد ما تدریس می کرد، با فلسفه ای که شما تدریس می کنید، وجود دارد؛ به این صورت که مرحوم جهانگیرخان، عده ای را که صلاحیت داشتند، انتخاب می نمود و شخصی که استعداد درک مطالب فلسفی را نداشت، اجازه حضور در آن درس را نداشت؛ ولی شنیده ام که درس فلسفه شما

عمومی است و افراد زیادی در آن حضور دارند. و اگر شما صلاح می دانید، درستان را محدود کنید تا کسانی که صلاحیت دارند از آن استفاده کنند.

علامه طباطبایی نامه ای در جواب ایشان نوشتند که مضمون آن عبارت است از:

من وقتی وارد قم شدم، مطالعه ای در وضعیت موجود قم کردم و در

ص: 236

نیازهای جامعه اسلامی اندیشه کردم. نیاز سنجی کردم، دیدم جامعه ما نیاز دارد که اسلام را از منابع اصیل خودش بشناسند تا در صورت نیاز بتوانند از معارف اسلامی دفاع کنند و در درجه اول وظیفه روحانیت همین است...بنابراین ما در حوزه باید درسی داشته باشیم که طلبه از لحاظ استدلالی قوی شود و بتواند عقاید اسلامی را اثبات کند و از مواضع اسلام دفاع کند. و این تنها از راه فلسفه میسر است.

ایشان در جواب آیة الله بروجردی که گفتند در کلاسهای ما تعداد محدودی شرکت می کردند، چنین گفتند که، در آن زمان شبهات اعتقادی و الحادی تنها در کتاب و بحث های فلسفی بیان می شد. امّا امروز این شبهات نقل قهوه خانه هاست. شبهات بین مردم پخش است و چون عام و فراگیر است، جوابگویی نیز باید عمومیت داشته باشد.

اکنون نمی توان چند نفری را انتخاب کرد. و برای آنها درس گفت. و به این صورت به شبهات پاسخ گفت و تربیت چند نفر مفید فایده نخواهد بود. و در پایان متذکر شدند که این نظری است که من دارم و برای خودم بر اساس آن واجب دانستم که این درس ها را ادامه دهم و الان ادامه این درس ها را برای خودم واجب شرعی می دانم. ولی در

کنار این قضیه اطاعت از شما و جلوگیری از شق عصای مسلمین را هم واجب می دانم. اگر شما امر بفرمائید من آنچه را که وظیفه خود تشخیص داده ام عمل خواهم کرد.

به دنبال این قضیه چند روزی درس استاد تعطیل شد. و دوباره تدریس را شروع کردند. و اتفاقات زیادی در این سال ها افتاد و

ص: 237

مشکلاتی را حضرت علامه در راه تدریس تا آخر تحمل کرد تا این که ندای حق را لبیک گفتند.(1)

علامه حسن حسن زاده آملی

زندگی نامه

علامه حسن حسن زاده آملی

زندگی نامه

حسن حسن زاده آملی در سال 1307 ه . ق.، در اطراف لاریجان آمل، در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. او پدر و مادرش را در یک جمله چنین توصیف می کند:

«...در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادری الهی تربیت و از پستان پاک مادری مؤمنه عفیفه صدیقه شیر نوشیده ام.»(2)

ایشان تا 22 سالگی در زادگاه خود، به تحصیل کتب ابتدایی رایج محصلین علوم دینی، نزد استادان و روحانیون آمل مشغول بود و پس از آن به شوق تحصیل به تهران عزیمت کرده و در بیست و پنجم جمادی الاول 1383 ه . ق.، در 35 سالگی، تهران را به قصد قم ترک گفت و سالیان متمادی به تدریس و تألیف پرداخت.

تحصیلات

تحصیلات

همان طور که قبلاً اشاره شد، ایشان تحصیلات ابتدایی را در آمل به پایان رسانید. برخی از کتاب هایی که ایشان در این دوره فراگرفته،

ص: 238


1- 1. روزنامه جمهوری اسلامی، مقاله استاد مصباح یزدی، ص 9 (22/8/68)
2- 2. نامه ها و برنامه ها، ص 232.

عبارتند از: «نصاب الصبیان»، «جامع المقدمات»، «شرح الفیه سیوطی»، «حاشیه ملاعبدالله» بر تهذیب منطق، «شرح جامی بر کافیه» در نحو و «شمسیه» در منطق، «شرح نظام» در صرف، «مطول» در معانی و بیان و بدیع، «معالم» در اصول و...را از محضر استادان آن سامان، مانند آقای محمد غروی، آیة الله عزیزالله طبرسی، آقاشیخ احمد اعتمادی، آقاعبدالله اشراقی و آقاابوالقاسم رجایی بهره گرفت.

وی در سال 1329، در مدرسه حاج ابوالفتح تهران، به درس آیة الله سیداحمد لواسانی و سپس در مدرسه مروی به محضر حاج میرزا ابوالحسن شعرانی تهرانی راه یافت.

علامه درباره استفاده از محضر این استاد کلامی دارد که بیان آن در این مقام، جهت آشنایی با مقامات علمی ایشان سزاوار است:

«...آن بزرگوار چون پدر مهربان سالیانی دراز در کنف عنایتش همّ خویش را به تربیت و تعلیم من مصروف داشت و از فنونی چند دری به روی این ناچیز گشود.»(1)

ایشان در معقول، شرح خواجه نصیرالدین طوسی بر «اشارات»، «اسفار اربعه» صدرالمألهین، کتاب «نفس و حیوان و نبات» و تشریح «شفا»، را در محضر علامه شعرانی خوانده و علاوه بر آن در محضر

آیة الله رفیعی قزوینی نیز تلمذ و برخی از کتب عرفانی و فلسفی را نزد آن حکیم بزرگ تحصیل کرده است. کتبی که ایشان از آن استاد آموخته، عبارتند از: «اسفار اربعه» ملاصدرا، شرح علامه فناری بر «مصباح

ص: 239


1- 1. همان.

الانس» و...

همچنین حکمت «منظومه»، بحث نفس «اسفار» و نصف شرح خواجه بر «اشارات» را از استاد میرزا مهدی آشتیانی فرا گرفت. علاوه بر آن چه گفته شد، وی محضر استادان فرزانه ای مانند آیة الله حاج محمدتقی آملی، استاد محمد حسن فاضل تونی، علامه محمد حسین طباطبایی، آقای محمد حسن الهی طباطبایی، حاج سید علی قاضی تبریزی و سید مهدی قاضی را درک کرده و از خرمن آنها خوشه ها چیده است.(1)

تألیفات و تدریس

تألیفات و تدریس

ایشان از همان ابتدا در ضمن تحصیلات ابتدایی در آمل، تدریس می کرد؛ امّا تدریس وی به طور متوالی از بدو ورود به قم شروع شد.

در مورد تألیفات علامه نکته حائز اهمیت، کثرت و تنوع موضوعی آثار ایشان است که از گستردگی دامنه علوم آن حکیم عارف حکایت می کند.

1. «تکمله منهاج البراعه» به زبان عربی، در 5 جلد تألیف یافته و با مقدمه ای از استاد علامه شعرانی به چاپ رسیده است.

2. رساله ای در رؤبیت و عدم آن بر مشرب حکمت و کلام.

3. «انسان کامل» از دیدگاه نهج البلاغه.

ص: 240


1- 1. برای اطلاع بیش تر از استادان ایشان، ر.ک: تاریخ حکماء و عرفای متأخر؛ نامه ها و برنامه ها.

4. «نهج الولایه» کتابی است در مورد امام العصر و الزمان حضرت مهدی (عج).

5. «تعلیقات بر شرح خواجه طوسی بر حکمت اشارات ابن سینا».

6. «تعلیقات بر اسفار اربعه ملاصدرای شیرازی».

7. «شرح فصوص فارابی».

8 . «دروس اتحاد عقل و عاقل و معقول».(1)

ص: 241


1- 1. عنوان 60 اثر از ایشان در کتاب «نامه ها و برنامه» بیان شده است. برخی دیگر از کتب ایشان که پس از سال 1363 ه . ش. تألیف یافته، در آن ذکر نشده است.

فهرست منابع

518. آثار الحجة (یا تاریخ و دائرة المعارف حوزه علمیه قم)، محمدرازی، 1374.

519. التوحید، محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی (صدوق)، بوذر جمهری مصطفوی، تهران، 1375 ه . ق.

520. الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، صدرالدین شیرازی، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، چاپ چهارم، 1400 ه . ق.

521. المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، فیض کاشانی

522. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، دفتر انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1361.

523. پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، چاپ پنجره، چاپ دوم، 1374.

524. تاریخ حکماء و عرفای متاخر، منوچهر صدوقی سها، انتشارات حکمت، تهران، چاپ اول حکمت، 1381.

525. تاریخ علوم و فلسفه ایرانی از جاماسب حکیم تا حکیم سبزواری، عبدالرفیع حقیقت، انتشارات کوشش، تهران، چاپ اول، 1372.

ص: 242

526. تاریخ فلسفه در اسلام، میان محمد شریف، مرکز نشر دانشگاهی، تهران،

چاپ اول، 1365.

527. تفسیر سوره حمد، امام خمینی قدس سره، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، 1373.

528. تقریرات شرح المنظومه.

529. در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، انتشارات تشیع، چاپ سوم،1376.

530. روزنامه جمهوری، 23/8/68.

531. روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، میرزا محمد باقر موسوی خوانساری، تحقیق: اسدالله اسماعیلیان، مکتبة اسماعیلیان، قم، 1391 ه . ق.

532. ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه اولقب یا الکنی و الالقاب، محمدعلی تبریزی معروف به مدرس.

533. سیر حکمت در ایران و جهان، سید محمد خامنه ای، بنیاد حکمت اسلامی ملاصدرا، تهران، چاپ اول، 1380.

534. شرح المنظومه، حاج ملاهادی سبزواری، انتشارات حوزه علمیه قم.

535. شرح توحید الصدوق، قاضی سعید قمی، تصحیح و تعلیق: دکتر نجفعلی حبیبی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373.

536. شرح مقدمه قیصری، سیدجلال الدین آشتیانی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1365.

537. صحیفه امام.

ص: 243

538. فصلنامه حضور، خرداد 1370، شماره 1، تهران.

539 . فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، هانری کوربن، ترجمه سید جواد طباطبایی،

انتشارات توس، چاپ اول، 1369.

540. کتاب المقاومات، (ج 1، از مجموعه مصنفات شیخ اشراق)، شیخ شهاب الدین سهروردی، تصحیح و مقدمه: هانری کوربن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1373.

541. مجله آیینه پژوهش، 1378، شماره 58، قم.

542. مرزبان وحی و خرد، (یادنامه مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی)، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول،1381.

543. مشخصاتی از آثار حکمای الهی ایران، استاد سید جلال الدین آشتیانی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، قم، چاپ دوم، 1378.

544. ملاصدرا، زندگی، شخصیت و مکتب صدرالمتألهین، سید محمد خامنه ای، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، چاپ اول، 1379.

545. نامه ها و برنامه ها، حسن حسن زاده آملی، انتشارات قیام، قم، چاپ سوم، 1377.

546. یادنامه ملاصدرا، (به مناسبت چهارصدمین سال تولد حکیم عالیقدر صدرالدین شیرازی)، انتشارات دانشگاه تهران، 1340.

ص: 244

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109